هماهنگی تکوین و تشریع، یکی از دلایل بعثت انبیاء در منطق عقل

مسأله  لزوم بعثت پیامبران را از طریق منطق می توان روشن ساخت، و آن اینکه یک نگاه به جهان آفرینش کافی است که این حقیقت را به ما بیاموزد که آفریدگار جهان برای رساندن هر موجودی به کمال ممکن خود، هرگونه وسائل لازم را در اختیار او گذارده، و در این زمینه کوچکترین مضایقه ای نداشته است. نه تنها وسائل ضروری را بری پیمودن این راه به آنها داده، بلکه از کمکهائی که ضرورت چندانی ندارد، ولی به هرحال مفید است، مضایقه ننموده است. مثلا اگر پرندگان را برای پرواز آفریده، نه تنها بال قوی که سبب قدرت بر پرواز است به آنها داده بلکه اندام آنها را از هر نظر طوری آفریده که این پرواز را کاملا سهل و ساده و آسان کند. و اگر چشم را برای مشاهده مناظر مختلف به انسان داده، علاوه بر اعضاء ضروری که بدون آن دیدن ممکن نیست، بسیاری از وسائل تکمیلی نیز در اختیار آن گذارده، به چشمها «مژ ه» داده که از ورود گرد و غبار جلوگیری کند، در سطح پلکها «غده های چربی» آفریده، تا لبه آنها دائما نرم باشد، چشمها را با «غده های اشک» مجهز ساخته، تا سطح چشم دائما مرطوب باشد و حرکت پلکها کمترین ناراحتی ایجاد نکند، «ابروها« را برای تکمیل کار چشم و جلوگیری از نزول عرق پیشانی همچون سدی در بالای چشم ایجاد کرده، و عضلاتی در اختیار کره چشم گذارده که آن را در تمام جهات ششگانه به حرکت در می آورد. از این نمونه ها در تمام جهان آفرینش فراوان به چشم می خورد. حال این سوال پیش می آید که آیا آفریدگاری که در عالم «تکوین» (آفرینش) این اندازه وسائل پیشرفت و تکامل را در اختیار هر موجودی نهاده ممکن است موضوع فرستادن انبیاء را که مهمترین نقش را در تکامل نوع بشر و اهداف حیات او در جنبه های مادی و معنوی دارد نادیده گرفته باشد، و جامعه انسانی را از موهبت بزرگ محروم سازد؟! 

شیخ الرئیس ابوعلی سینا در کتاب شفاء با عبارت کوتاه و تشبیه جالبی به این حقیقت اشاره کرده، چنین می گوید: «فحاجه الانسان الی هذا (بعث الرسل) فی ان یبقی نوع الانسان و یتحصل و جوده، اشد من الحاجه الی انبات الشعر علی  الاسفار و علی الحاجبین و تقعیر الاخمس من القدمین و اشیاء اخری من المنافع  التی لاضروره فیها فی البقاء..... فلا یجوز ان تکون الازلی و تقتضی تلک المنافع ولا تقتضی هذه التی هی اسها»، «احتیاج انسان (به بعثت پیامبران) در بقای نوع خود، و تحصیل کمالات وجودی او از روئیدن موهای مژه و ابرو، و فرو رفتگی کف پا (که راه رفتن و ایستادن را برای انسان آسان می سازد) و امثال این منافع که برای ادامه حیات ضروری نیست، مسلما بیشتر است..... بنابراین ممکن نیست عنایت ازلی الهی آن منافع را ایجاب کرده باشد، و بعثت پیامبران را که اساس زندگی انسان است ایجاب نکند».

البته قبل از بوعلی سینا، هشام بن حکم شاگرد معروف مکتب امام صادق(ع)، این استدلال را به صورت دیگری برای «عمرو بن عبید» دانشمند معروف اهل سنت تشریح کرده است که خلاصه اش چنین است: آیا باور کردنی است که برای کشور کوچک تن، مغز متفکری لازم باشد که حواس گوناگون برای انجام وظائف خود از آن کمک بگیرند، و خطاهای خود را با آن اصلاح کنند، ولی برای مجموعه پیکر جهان انسانیت مغز متفکری لازم نباشد که انسانها در پیچ وخم راه زندگی از تعلیمات او الهام بگیرند و اشتباهات خود را به وسیله او اصلاح کنند»؟!


منابع :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی - تفسیر سوره ابراهیم (ع) – از صفحه 45 تا 47

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/402513