منطق قرآن در بیان عظمت خودش

بدون تردید، ادعای هیچ مدعی را درباره هیچ موضوعی بدون دلیل نمی توان پذیرفت تا چه رسد به موضوع بسیار مهمی همچون نبوت انبیاء و ادعای وحی و ارتباط با خدا، و دعوت مردم به پیروی از خویش. بنابراین نخستین مسأله ای را که در مورد پیغمبر اسلام (ص) با آن روبرو می شویم، مسأله دلایل نبوت است. یکی از این دلایل معجزات پیامبر اکرم (ص) می باشد. نخستین و برترین و پایدارترین معجزه او «قرآن» است که در اینجا منطق قرآن درباره خودش را گوش می سپاریم.

1- قل لئن اجتمعت الانس والجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لایاتون بمثله و لوکان بعضهم لبعض ظهیرا (اسراء/88)

2- ام یقولون قل قاتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین (هود/13)

3- و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا قاتوا بسوره من مثله و ادعوا شهدائکم من دون الله ان کنتم صادقین- فان لم تفعلوا  ولن تفعلوا فاتقوا النار التی وقودها الناس  والحجاره اعدت للکافرین (بقره/24-23)

4- ام یقولون افتریه قل قاتوا بسوره مثله وادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین(یونس/38)

5- ام یقولون تقوله بل لا یومنون- فلیاتوا بحدیسث مثله ان کانوا صاقین (طور/34-33)

6- قل فاتوا بکتاب من عند الله هو اهدی منهما اتبعه ان کنتم صادقین-  فان لم یستجیبوا لک فاعلم انما  یتبعون اهواء هم- و من اضل ممن اتبع هویه بغیر هدی من الله ان الله لا یهدی القوم الظالمین (قصص/50-49)

7- و قالوا لولا انزل علیه  آیات من ربه قل انما الایات عند الله و انما انا نذیر مبین اولم یکفهم انا انزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم ان فی ذلک لرحمه وذکری  لقوم یومنون (عنکبوت/51-50)

ترجمه:

1- بگو: «اگر انسانها  و پریان (جن و انس) اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد، هرچند یکدیگر را (در این کار) کمک کنند.

2- آنها می گویند او به دروغ این (قرآن) را ( به خدا) نسبت داده (و ساختگی است) بگو اگر راست می گوئید شما هم ده سوره ساختگی همانند این قرآن بیاورید و تمام کسانی را که می توانید- غیر از خدا- (برای این کار) دعوت کنید.

3- و اگر درباره آنچه بر بنده خود ]=پیامبر[ نازل کرده ایم شک و تردید دارید (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را-  غیر از خدا- برای این کار فرا خوانید اگر راست می گویید – پس اگر چنین نکنید – که هرگز نخواهید کرد- از آتشی بترسید که هیزم آن بدنهای مردم (گنهکار) و سنگها ]= بتها[ است و برای کافران آماده شده است.

4- آیا آنها می گویند او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو اگر راست می گویید یک سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا هرکس را می توانید (به یاری) طلبید.

5- یا می گویند قرآن را به خدا افترا بسته ولی آنان ایمان ندارند- اگر راست می گویند سخنی همانند آن بیاورید.

6- بگو اگر راست می گویید (تورات و قرآن از سوی خدا نیست) کتابی هدایت بخش تر از این دو از نزد خدا بیاورید تا من از آن پیروی کنم- اگر این پیشنهاد تو را نپذیرند بدان که آنان تنها از هوسهای خود پیروی می کنند و آیا گمراهتر از آنکس که پیروی هواس نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهی را نپذیرفته کسی پیدا می شود؟! مسلما خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی کنند.

7- گفتند چرا معجزاتی از سوی پروردگارش بر او نازل نشده؟! بگو معجزات همه نزد خداست (و به فرمان او نازل می شود و نه به میل من و شما) من تنها بیم دهنده ای آشکارم- آیا برای آنان کافی نیست که این کتاب را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها  تلاوت می شود؟ در این، رحمت و تذکری است برای کسانی که ایمان می آورند (و این معجزه بسیار واضحی است).

تفسیر و جمع بندی

در تمام این آیات هفتگانه در واقع قرآن مجید روی مسأله تحدی (دعوت به معارضه) که یکی از ارکان اعجاز است تکیه کرده، گاه با صراحت و گاه با دلالت التزامی می گوید: این کتاب آسمانی از سوی خدا است و اگر شک و تردیدی در آن دارید جمع  شوید تمام نیروهای خود را به کار گیرید و چیزی همانند آن و یا بخشی از آن بیاورید زیرا اگر زاییده فکر بشر باشد شما هم بشر هستید و دارای فکر و هوش؛ و در حقیقت با یک منطق عقلی روشن اعجاز را بطور اجمال تثبیت کرده است.

در نخستین آیه می فرماید: در برابر بهانه جویان لجوج «بگو: اگر همه انسانها و پریان اجتماع کنند که همانند این قرآن را بیاورند نخواهند آورد و هر چند یکدیگر را در این کار پشتیبانی کنند»، (قل لئن اجتمعت الانس والجن علی ان یاتوا بمثل  هذا القرآن لایاتون بمثله و لوکان بعضهم لبعض ظهیرا). این آیه که از یکسو دعوت عامی از همه انسانها کرده و از سوی دیگر با توجه به جادودانگی دعوت قرآن انسانهایی را که در عصر ما و اعصار دیگر زندگی می کنند شامل می شود و از سوی سوم با تعبیر به «اجتمعت» و جمله «بعضهم لبعض ظهیرا» آنها را دعوت به همکاری و همفکری و تعاون در مقابله به مثل می کند و از سوی چهارم با انواع تحریکات و به اصطلاح بر سر غیرت آوردن طرف با این معارضه همراه است- قویترین شکل تحدی را به خود گرفته است. و هنگامی که با قاطعیت می گوید: «لایاتون بمثله» (هرگز همانند آن را نمی آورند) ارتباط و پیوند آن را با ماورای جهان انسانیت روشن می سازد. با اینکه این فریاد رسا جنبه عمومی داشته و انگیزه دشمنان اسلام در عصر نبوت و در هر عصر و زمان دیگر برای مبارزه و کوبیدن آن قوی بوده مسلما اگر قدرت بر چنین کاری داشند هرگز از آن چشم نمی پوشیدند و اینکه تاریخ اسلام و جهان نشان نمی دهد شخص یا جماعتی اقدام به اینکار کرده باشند دلیل عجز و ضعف و ناتوانی آنها و در نتیجه حقانیت قرآن است. ضمنا از این آیه استفاده می شود که تنها اجتماع فایده ندارد بلکه «ظهیرا» بودن یعنی پشتیبانی و کمک یکدیگر نمودن حلال مشکلات است. قابل توجه اینکه قرآن تنها  تحدی به مسأله «بلاغت» و شیرینی بیان و رسا بودن معنی نمی کند بلکه با تعبیر «مثله» (همانند آن) شباهت در تمام جهات را، در عبارات، محتوا، معارف، احکم و همه چیز مطرح می کند.

در دومین آیه سطح تحدی و دعوت به معارضه به مثل را پایینتر می آورد و می گوید: «آنها یعنی مخالفان اسلام می گویند قرآن را به خدا افترا بسته بگو اگر راست می گویید شما هم ده سوره مانند این سوره های دروغین بیاورید»، (ام یقولون قل قاتوا بعشر سور مثله  مفتریات). به این هم قناعت نمی کند بلکه می افزاید: «تمام کسانی را که می توانید غیر از خدا (برای انجام این امر) به یاری طلبید اگر راست می گویید»، (و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین). در واقع قرآن تحدی خود را به ده سوره که کمتر از یکدهم کل قرآن است تنزل داده.

و در سومین آیه به کمتر از یکصدم تنزل می دهد و می فرماید: «اگر درباره آنچه بر بنده خود (محمد ص) نازل کرده ایم شک و تردید دارید (لا اقل) یک سوره مانند آن را بیاورید»، (و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا قاتوا بسوره من مثله)، سپس می افزاید: «تمام گواهان خود را جز خدا دعوت کنید اگر راست می گوئید»، (و ادعوا شهدائکم من دون الله ان کنتم صادقین). روشن است که منظور از «گواهان جز خدا» همفکران و یاوران آنها هستند زیرا اینها همان کسانی هستند که در نفی رسالت پیامبر به نفع آنها گواهی می دادند، و طبعا در اینجا باید به آنان کمک کنند تا سوره ای همانند  قرآن بیاورند، والا اگر منظور گواهی دادن بر همانندی آن سوره با قرآن باشد باید قبل از هرکس از خدا گواهی بخواهند، لذا مرحوم طبرسی در مجمع البیان نخستین تفسیری را که در اینجا از ابن عباس نقل می کند این است که: منظور «اعوان» و «انصار» آنهاست، و می گوید از این جهت اعوان و انصار شهداء نامید شده اند که حضور و شهود به هنگام همکاری دارند. فخر رازی نیز در تفسیر خود بعد از آن که دو معنی برای شهداء ذکر می کند (بتها و اعوان و انصار) دومی را ترجیح می دهد. جمع دیگری از مفسران نیز همین معنی را پذیرفته اند. «سوره» به معنی بخشی از آیات قرآن است که با «بسم الله» شروع و قبل از «بسم الله» دیگر پایان می یابد- جز در یک مورد از قرآن که سوره برائت می باشد. گفته شده که «سوره» از «سور مدینه» به معنی دیوار شهر گرفته شده است، گویی مجموعه قرآنی به منزله یک کشور عظیم و پهناور است، و سوره ها شهرهای آیات است، و به همین دلیل ما معتقدیم در میان آیات یک سوره، همواره پیوند و رابطه ای است هرچند گاهی در ظاهر، این رابطه چندان آشکار نباشد همانگونه که در میان خانه ها و عمارات و جاده های هر شهر یک نوع انسجام و ارتباط وجود دارد، و مساجد و مدارس و بازارها و مناطق مسکونی هر کدام در جای خود قرار گرفته است. ضمنا از این تعبیر استفاده می شود که سوره ها برخلاف پندار بعضی از ناآگاهان به هنگام نزول قرآن به همین شکل بوده است (هر چند گاهی بعضی از آیات که نازل می شد به دستور پیامبر در سوره خاصی داده می شد). تعبیر به «من مثله» به معنی چیزی است که همانند قرآن باشد در تمام اوصاف، اعم از «فصاحت» و «بلاغت الفاظ» با محتوا و معارف عالی. شاهد این سخن آیه 38 سوره یونس است که می گوید «قاتوا بسورة مثله»، (بیاورید سوره ای همانند قرآن) و در آیه 34 سوره طور می خوانیم «فلیاتوا بحدیث مثله»‌، (بیاورید سخنی همانند قرآن). بنابراین احتمال بازگشت ضمیر «مثله» به پیامبر که مفهومش این است که اگر در اصالت این آیات آسمانی تردید دارید کسی همانند محمد (ص) را پیدا کنید که هرگز درسی نخوانده باشد و آیاتی همانند آن را بیاورید، بسیار بعید به نظر می رسد هرچند جمعی از مفسران آن را به عنوان  یک احتمال یا به عنوان تفسیر مورد قبول ذکر کرده اند. این احتمال نیز وجود دارد که هر دو تعبیر در این معنی جمع باشد و مفهومش این می شود «سوره ای همانند سوره های قرآنی از شخص درس نخوانده ای همانند محمد (ص) بیاورید». در حدیثی که در «تفسیر برهان» آمده هر دو معنی در یک عبارت جمع شده است. به هرحال در تعقیب این آیه می افزاید: «اگر شما این کار را نکنید و هرگز نمی توانید انجام دهید از آتشی بترسید که هیزم آن بدنهای مردم (گنهکار) و سنگها است که برای کافران مهیا شده است»، بترسید و با این قرآن مخالفت نکنید (فان لم تفعلوا  ولن تفعلوا فاتقوا النار التی وقودها الناس  والحجاره  اعدت للکافرین).

در چهارمین آیه نیز تحدی به آوردن سوره ای همانند قرآن شده است می فرماید: «آنها می گویند او قرآن را به دروغ به خدا بسته، بگو اگر راست می گویید یک سوره همانند آن را بیاورید و هرکس را می توانید جز خدا به یاری طلبید»، (ام یقولون افتریه قل قاتوا بسوره مثله وادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین). واژه «سوره» شامل سوره های بزرگ و کوچک قرآن می شود و تعبیر به «مثله» اشاره به همانند بودن از تمام جهات است، و جمله «من دون الله»، تمام ما سوی الله را شامل می شود. بنابراین اگر قرآن زاییده فکر بشر بود، انسان دیگری نیز می توانست همانند آن را بیاورد، تا چه رسد به اینکه بخواهد از افراد بی شماری نیز کمک گیرد، بخصوص اینکه در میان عرب جاهلی، فصحا و بلغا فراوان بودند. ضمنا از این آیه و آیات قبل به خوبی استفاده می شود که بهترین طریق برای وصول به اهداف مهم، استفاده از افکار گروهی است، این سخن را قرآن در زمانی می گوید که مساله سمینارها و کنگره ها برای وصول به حقایق مسائل مهم، هرگز مطرح نبود، و حتی تلاشهای دانشمندان جنبه فردی و شخصی داشت.

در پنجمین آیه، همین معنی به صورت دیگری ذکر شده است، می فرماید: «آنها می گویند (محمد ص) قرآن را به خدا افتراء بسته، ولی آنها ایمان نمی آورند (و اصولا با ایمان آوردن مخالفند) اگر راست می گویند سخنی همانند آن را بیاورند»، (ام یقولون تقوله بل لا یومنون- فلیاتوا بحدیث مثله ان کانوا صاقین). «تقول» از «تقول» به گفته مرحوم طبرسی در مجمع البیان به معنی سخنی است که با زحمت و تکلف ساخته می شود و معمولا در کذب و دروغ به کار می رود، چرا که واقعیتی ندارد و محتاج به تکلف است. تعبیر به «حدیث مثله» (سخنی همانند آن) می تواند اشاره به تمام قرآن، یا چند سوره، یا یک سوره، و یا حتی کمتر از آن باشد، چرا که «حدیث» (سخن) به همه اینها گفته می شود. راغب در مفردات می گوید: هر سخنی که به انسان از طریق گوش یا وحی در بیداری، یا خواب، منتقل شود، به آن حدیث گفته می شود.

در ششمین آیه که در سوره قصص وارد شده، سخن از آوردن کتابی همانند این کتاب است، می فرماید: «اگر راست می گویید (که این کتاب از سوی خدا نیست همان گونه که به کتاب موسی (ع) نیز کافر شدید و درباره آن نیز همین را گفتید) کتابی هدایت بخشتر از این از نزد خدا بیاورید تا من از آن پیروی کنم»، (قل فاتوا بکتاب من عند الله هو اهدی منهما اتبعه ان کنتم صادقین)، سپس برای افشا کردن باطن آلوده آنان و بیان اعجاز قرآن مجید می افزاید: «اگر این پیشنهاد تو را نپذیرفتند بدان که از هوسهای خود پیرروی می کنند، و می داننداین قرآن یک معجزه الهی است ولی باز از پذیرش آن امنتاع دارند، چرا که با منافع نامشروع و هوای نفس آنها، هماهنگ نیست»، (فان لم یستجیبوا لک فاعلم انما یتبعون اهواء هم)، یعنی اگر آنها از آوردن مثل آن عاجز شدند، معلوم می شود این کتاب زاییده فکر بشر نیست وگرنه دلیلی نداشت که با آن همه تلاش و کوششی که برای این کار داشتند، فصیحان و بلیغانی که در اختیار گرفته بودند، ناتوان شوند. واژه «کتاب»  به معنی هر چیز «مکتوب » و «نوشته شده» ای است، بنابراین شامل تمام قرآن، و قسمتهای مختلف آن می شود، مخصوصا با توجه به اینکه این آیه در سوره قصص است،  سوره قصص در مکه نازل شده بود و مسلما در آن زمان تمام قرآن نازل نگشته بود، روشن می شود که قرآن مجید، هم تمامش معجزه است و هم بحثهای مختلف آن.

و در هفتمین و آخرین آیه مورد بحث در پاسخ بهانه جویانی که «می گفتند چرا پیامبر (ص) معجزه ندارد، و آیاتی از سوی پروردگارش بر او نازل نشده»، (و قالوا لولا انزل علیه  آیات من ربه) می فرماید: «بگو آیات نزد خداست (و به فرمان او نازل می شود) من تنها انذار کننده آشکار هستم»، سپس می افزاید: «آیا برای آنها کافی نیست که این کتاب آسمانی را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت می شود»، (اولم یکفهم انا انزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم)، یعنی آنها چرا انتظار معجزات دیگری را می کشند؟ با وجود این معجزه بزرگ و بی مانند الهی، به این ترتیب با صراحت از اعجاز قرآن خبر می دهد و با دلالت التزامی، تحدی و مخالفان را به معارضه می طلبد. مفسربزرگ مرحوم طبرسی در مجمع البیان می گوید: در این آیه دلالت روشنی است بر اینکه قرآن مجید، برای معجزه کافی است، و اینکه در اعلا درجات اعجاز قرار دارد، چرا که خداوند آن را کفایت کننده از جمیع معجزات شمرده و کفایت به معنی رسیدن به حدی است که دیگر نیازی به غیر باقی نماند. با توجه به دو نکته که در تفسیر قرطبی و فی ظلال آمده، اهمیت این مطلب روشن می شود، نخست اینکه: «خوارق عادات جسمانی» بیشتر برای کسانی است که گرفتار مسائل حسی اند و متناسب با دوران آغاز اندیشه های بشری است، و اما چنین معجزه روحانی که جنبه معنوی دارد، هماهنگ با دوران شکوفائی دانش بشری است؛ و دیگر اینکه «خارق عادات انبیاء» (مانند معجزه موسی و عیسی) غالبا با برچسب سحر، مورد مخالفت قرار گرفت، درحالی که اعجازی که از جنس کلام است، از الفاظی تشکیل شده که همه افرادی که اهل آن زبان هستند قدرت بر آن را دارند.

نتیجه این شد که قرآن مجید حداقل در هفت آیه از سوره های مختلف، قرآن را به عنوان یک معجزه بزرگ الهی قلمداد کرده و منکران را به طرق مختلف مورد تحدی قرار می دهد، و می دانیم هرگاه کسی خارق عادتی انجام داد و همگان را به معارضه دعوت کرد و از آن عاجز ماندند دلیل بر اعجاز آن است. و به عبارت دیگر قرآن در این تعبیرات خود به آنها گوشزد می کند که اگر معتقدید این آیات ساخته مغز بشر است، شما هم بشرید، مغز دارید، فکر دارید، گویندگان و سخن سرایان و نکته سنجان در میان شما کم نیستند، اگر در این ادعا صادق هستید شما هم آیاتی همانند این آیات بیاورید، و با انواع عبارات تحریک آمیز آنها را به شرکت در این مبارزه دعوت می کند. از سوی دیگر، اگر آنها می توانستند در چنین مبارزه ای پیروز شوند حتما تمام قوای خود را جمع آوری می کردند، زیرا شکست در این مبارزه، مساوی بود با از دست دادن همه چیز. قرآن با اساس فرهنگ آنها که فرهنگ شرک و بت و بتخانه بود و در تمام شوون زندگی آنها نفوذ عمیق داشت سر جنگ داشت، و تنها به اینجا تمام نمی شد، بلکه شیوخ و زمامداران و ثروتمندان ظالم و مغرور آنان را از اوج قدرت به زیر می کشید، و تمام امتیازات موهوم و ساختگی را از آنها می گرفت. بنابراین قطع نظر از شواهد تاریخی، انگیزه های مقابله به مثل بسیار فراوان بود، و اگر واقعا می توانستند حضرت محمد (ص) را از این راه خلع سلاح کنند، چه نیازی به آن همه جنگهای خونین و مبارزات سخت بود، و اینکه می بینیم آنها تن به همه چیز دادند، اما به سراغ آوردن آیاتی همانند قرآن نرفتند بهترین دلیل بر شکست آنها در این مبارزه است.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی –پیام قرآن 8 – از صفحه 75 تا 86

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/402853