تسلیم

فارسی 2011 نمایش |

اگر بندگان خدا تسلیم حکم رسول الله (ص) شدند، و از هیچ حکم آن جناب در باطن دلشان ناراحت نگشتند، آن وقت است که مسلمان واقعى شده اند، و در این صورت است که مى توان گفت به طور قطع تسلیم حکم خدایند، و حتى در برابر حکم تکوینى خدا نیز تسلیمند، آرى تسلیم بودن در برابر حکم دینى و تشریعى خدا، دلیل بر تسلیم بودن در برابر حکم تکوینى او است. (هم چنان که آن شاعر زبان حال این گونه افراد را در شعر خود آورده مى گوید):
یکى درد و یکى درمان پسندد *** یکى وصل و یکى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران *** پسندم آنچه را جانان پسندد
خداوند در قرآن می فرماید: «فلا و ربک لا یؤمنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فى أنفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما؛ چنین نیست، سوگند به پروردگار تو، مؤمن نخواهند بود مگر این که تو را در اختلافهای خود داور قرار دهند آنگاه از داوری تو در دل، احساس ناراحتی نکنند و کاملا تسلیم گردند.» (نساء/ 65) در این مورد رسول خدا به صورت قاضی و داور، تجلی نموده و برای حفظ نظام، دارای مقام امر و نهی خواهد بود و اگر مطاع نباشد و دستورهای او اجرا نگردد، داوری مختل و هرج و مرج بر جامعه حاکم می گردد.
در این آیه خداوند سوگند یاد کرده که افراد، ایمان واقعى در صورتى خواهند داشت که پیامبر (ص) را در اختلافات خود به داورى بطلبند و به بیگانگان مراجعه ننمایند (فلا و ربک لا یؤمنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم) سپس مى فرماید: "نه فقط به داورى را به نزد تو آورند بلکه هنگامى که تو در میان آنها حکمى کردى، خواه به سود آنها باشد یا به زیان آنها، علاوه بر اینکه اعتراض نکنند در دل خود نیز احساس ناراحتى ننمایند و کاملا تسلیم باشند" (ثم لا یجدوا فی أنفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما). در آیه شریفه سخن از این رفته که مسلمانان نباید به غیر رسول الله (ص) مراجعه کنند، با این که خدا بر آنان واجب فرموده که تنها به او رجوع کنند قهرا احکام تشریعى مورد گفتگو قرار مى گیرد لیکن مساله تسلیم منحصر به آن نیست، بلکه معناى آیه عام است، و شامل احکام تشریعى خدا و رسول و احکام تکوینى خداى تعالى هر دو مى شود.
بلکه از این هم عمومى تر است و شامل قضاى رسول خدا (ص) یعنى داورى آن جناب و حتى همه روشهایى که آن جناب در زندگیش سیره خود قرار داده مى شود، و مسلمانان (اگر ایمانشان مستعار و سطحى نباشد)، باید اعمال آن جناب را سیره خود قرار دهند، هر چند که خوشایندشان نباشد. پس هر چیزى که به نحوى از انحا و به وجهى از وجوه انتسابى به خدا و رسول او (ص) داشته باشد، چنین مؤمنى نمى تواند آن را رد کند، و یا به آن اعتراض نماید و یا از آن اظهار خستگى کند و یا به وجهى از وجوه از آن بدش آید، چون اثر در همه مشترک است، و مخالفت در همه آنها ناشى از شرک است، البته به مراتبى که در شرک هست، و به همین جهت است که خداى تعالى فرموده: «و ما یؤمن أکثرهم بالله إلا و هم مشرکون؛ و اکثرشان به خدا ایمان نمى آورند مگر آنکه در عین حال مشرک نیز هستند.» (یوسف/ 106)
گرچه ناراحتى درونى از قضاوتهایى که احیانا به زیان انسان است غالبا اختیارى نیست، ولى با تربیتهاى اخلاقى و پرورش روح تسلیم در برابر حق و عدالت و توجه به موقعیت واقعى پیامبر (ص) حالتى در انسان پیدا مى شود که هیچگاه از داورى پیامبر (ص) و حتى دانشمندانى که جانشینان او هستند هرگز ناراحت نخواهد شد، و به هر حال مسلمانان واقعى موظفند روح تسلیم در برابر حق را در خود پرورش دهند. در آیه فوق نشانه هاى ایمان واقعى و راسخ در سه مرحله بیان شده است:
1- در تمامى موارد اختلاف خواه بزرگ باشد یا کوچک، به قضاوت و داورى پیامبر (ص) که از حکم الهى سرچشمه مى گیرد مراجعه کنند، نه به طاغوت و داوران باطل.
2- هیچگاه در برابر قضاوتها و فرمانهاى پیامبر (ص) که همان فرمان خدا است حتى در دل خود احساس ناراحتى نکنند، و به داورى ها و احکام او بدبین نباشند.
3- در مقام عمل نیز آن را دقیقا اجرا کنند و به طور کامل تسلیم حق باشند.
روشن است قبول یک مکتب و فرمانهاى آن در مواردى که به سود انسان تمام مى شود دلیل بر ایمان به آن مکتب نیست بلکه آنجا که ظاهرا به زیان انسان است اما در واقع مطابق با حق و عدالت است اگر پذیرفته شود، نشانه ایمان است. در حدیثى که از امام صادق (ع) در کتاب کافى در تفسیر این آیه نقل شده چنین مى خوانیم: «اگر جمعیتى خدا را بپرستند، نماز را برپا دارند، زکات را بپردازند، روزه ماه رمضان و حج را به جا آورند، ولى نسبت به کارهایى که پیامبر (ص) انجام داده با سوء ظن بنگرند و یا بگویند: اگر او فلان کار را انجام نداده بود بهتر بود، آنها در حقیقت مؤمنان واقعى نیستند.» سپس آیه فوق را امام (ع) تلاوت فرمود، بعد فرمود: «بر شما باد که در مقابل خدا و حق همیشه تسلیم باشید.» از آیه فوق در ضمن دو مطلب مهم استفاده مى شود:
1- آیه یکى از دلائل معصوم بودن پیامبر (ص) است زیرا دستور به تسلیم مطلق از نظر گفتار و کردار در برابر همه فرمانهاى پیامبر (ص) و حتى تسلیم قلبى در برابر او، نشانه روشنى بر این است که او در احکام و فرمانها و داوریهایش نه اشتباه مى کند و نه عمدا چیزى بر خلاف حق مى گوید، معصوم از خطاست و هم معصوم از گناه.
2- آیه فوق هرگونه اجتهاد در مقام نص پیامبر (ص) و اظهار عقیده را در مواردى که حکم صریح از طرف خدا و پیامبر (ص) درباره آن رسیده باشد نفى می کند، بنابراین اگر در تواریخ اسلامى مى بینیم که گاهى بعضى از افراد در برابر حکم خدا و پیامبر (ص) اجتهاد و یا اظهار نظر مى کردند و مثلا مى گفتند پیامبر چنین گفته و ما چنین مى گوئیم، باید قبول کنیم که عمل آنها بر خلاف صریح آیه فوق است.

 

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏3 صفحه 454

جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 7 صفحه 376

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏4 صفحه 647

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد