شبهه عدم امکان علمی طوفان نوح علیه السلام (زمین شناسی)

فارسی 6550 نمایش |

توفان نوح، نشانه ای از تغییرات سطح آب دریا

شاید یکی از مهمترین پدیده هایی که در مقیاس تاریخ زندگی بشر در کره زمین روی داده باشد و کنجکاوی پژوهشگران به ویژه زمین شناسان را به خود جلب کرده است رویداد توفان نوح باشد، پدیده ای که در فرهنگ ملتها و نیز کتابهای آسمانی به ویژه قرآن مجید به آن اشاره شده و درصد بالایی از افراد جامعه اگر اطلاعات جامعی از این رویداد مهم ندارند حداقل این موضوع را در خطابه های واعظان و سخنوران شنیده اند. بدیهی است زمین شناسان نیز به دنبال شواهدی هستند که حداقل حدود و موقعیت جغرافیائی این رویداد را بدانند.
توفان نوح یکی از گسترده ترین تغییرات سطح آبهای آزاد گزارش شده در طول تاریخ بشر است. مشهورترین روایت این رویداد، در تورات عهد عتیق آمده است. اما گزارشهای مشابه در نوشته های یونان قدیم و خاورمیانه وجود دارد. با این وجود، نه زمان و نه موقعیت جغرافیایی توفان (در آن منابع) روشن نیست و توضیحاتی چند در این باره فرض شده است. به گونه روائی و نقل قولی، ناحیه توفان نوح در منطقه جنوب بین النهرین و در قسمت بالای دلتای عهد حاضر رودخانه های فرات، دجله و کارون فرض شده است. برای مدت هزاران سال، این منطقه یک ناحیه با تلاقی، هموار و فروافتاده با ارتفاع چند متر از سطح دریا در خلیج فارس بوده است. به نظر می رسد شرح این توفان نخستین بار توسط ساکنان این ناحیه (سومری ها) در 4000 سال قبل از میلاد مسیح نقل شده باشد.
بسیاری از مورخان بر این اعتقادند که این توفان همان رویدادی است که بعدها روی خشت های گلی مجددا در حدود دو هزار سال قبل از میلاد نگاشته بر لوح های گلی Gilgamish یک پادشاه افسانه ای در بابل ثبت شده است. این امر مسجل است که منطقه بین النهرین توسط دریا پوشیده شده که آن رویداد هم پیامد یک زلزله و سونامی های بزرگی که در ناحیه دریا ایجاد کرده، حادث شده است. عرض کم خلیج فارس موجب افزایش ارتفاع امواج شده و در نتیجه قدرت تخریب چنین امواجی فزونی یافته است. با این حال، این احتمال نیز وجود دارد که محدوده دلتا تحت عوامل زیر به وسیله طغیان آب پوشیده شده باشد:
- یک طوفانی که از ناحیه دریا سرچشمه گرفته باشد.
- طغیان رودخانه ها در اثر باران سنگین در منطقه
- بالا آمدن سطح آب دریا در اثر ذوب یخچالها
شایان گفتن است پارامتر آخر موجب طغیان تدریجی در ناحیه می شود، زیرا خلیج فارس به اقیانوس مرتبط است. مشکل و مسئله ای که تمام این نظریه ها با آن مواجه می باشند، این است که چون منطقه بین النهرین یک منطقه کم ارتفاع است، تمام این رخدادها تقریبا به بارها می تواند اتفاق افتد و لذا الزاما (با توجه به آمادگی مردم) نمی تواند به عنوان یک تراژدی غم انگیز مطرح و قابل طرح (در این مقیاس) باشد. اخیرا، دو دانشمند امریکایی به نامهای Bill Ryan و Walter Pitman شواهد جدیدی کشف و منتشر کرده اند (1998 Ryan & Pitman) مبنی بر اینکه در حدود 7000 سال قبل سطح آب دریای سیاه به نحو آشکاری بالا آمده است (حدود 5600 سال قبل از میلاد مسیح).
آنها بیان می کنند که رویداد توفان در گستره ای متجاوز از یکصدهزار کیلومتر مربع از خشکی ها در طول یک ماه به زیر آب رفته است و عجیب تر آنکه تمام این حجم عظیم آب، تنها از طریق یک باریکه(که Bosporus نامیده می شود) گذر کرده که شدت جریان آن احتمالا معادل دویست برابر آبشار نیاگارا بوده است و سرانجام به دریای سیاه می ریخته است.، شواهد فسیلی خوبی وجود دارد که دریای سیاه قبل از این رویداد در حقیقت یک دریاچه آب شیرین و جدا از آبهای شور مدیترانه بوده است. در زمان توفان (نوح)، سطح آب در دریای Marmara به تدریج بالا آمده تا زمانی که دره Bosporus را فرا گرفته و به تعادل رسیده است. نخست آب از طریق دره Bosporus جریان یافته و خاک و خاشاکی را که در مسیر جمع شده بودند، همراه با خود به اعماق 150 متری دریای سیاه با گودی حدود 150 متر منتقل کرده است.
سیلاب توفنده و سرشار از خرده های مختلف به سرعت، سنگ بستر در Bosporus را فرسایش داد و افزایش عمق دره باعث کاهش سرعت جریان گردید. از طرفی جریان که با عمیق تر شدن دره همراه بود، زمانی قطع شد که دره ای به پهنای 85 متر و عمق 145 متر ایجاد گردید. Ryan وPitman فرض کردند که این همان طوفانی است که بعدها در مدیترانه رخ داده و سومری ها در سنگ نگاشته های Gilgamish آن را ثبت کرده اند. این احتمال متصور است که این رویداد غم انگیز نقل قول شده و سرانجام به صورت داستان در کتاب مقدس آمده است. دلایل مختلفی می تواند در مورد بالا آمدن سریع سطح آب دریا در هزاران سال قبل مطرح شود: تغییر در وضعیت رسوبات در کف دریای سیاه، دفن خط ساحلی در بخشهای نزدیکتر به میانه های ساحل دریای سیاه نسبت به خط ساحلی کنونی، تغییر وضعیت از یک دریای آب شیرین به دریای شور و سرانجام دفن ساکنان بشری توسط سیل و طغیان آب.
در حقیقت آنچه که Ryau و Pitman در جستجوی آن بودند، در تابستان 1993 اتفاق افتاد. آنها به یک کشتی روسی پیوستند و دیگر تیم محققان علمی دریای سیاه را کامل کردند. آنها گمانه های کم عمق (1 تا 3 متر) زیادی حفر کردند تا نهشته های رسوبی را در کف دریا اکتشاف نمایند و در این باره از ابزاری که امواج صوتی را از آب دریا و رسوبات گذر می داد استفاده می کردند تا نقشه بستر دریا را تهیه کنند. خلاصه ای از نتایج کلیدی نشان می دهد که در 7600 سال قبل یک رویداد ناگهانی سیل و توفان اتفاق افتاده است. شواهد آب و هوائی نشان می دهد که رخداد توفان و سیل حدود 200 سال بعد از آغاز روند افزایش گرمای جهانی کره زمین روی داده (شکل 3.3) که در نهایت به دوره حداکثر دمائی هولوسن ختم می شود. بنابراین آنچه که به نظر می رسد اتفاق افتاده باشد، این است که در طی دوره حداکثر دمایی هلوسن (Holocene) وضعیت به میزان کافی گرم بوده است تا سطح جهانی آب دریاها به حدی برسد که دریای مدیترانه از طریق دره Bosporus طغیان کند و کانالی به دریای سیاه ایجاد کند. در طی این زمان و دیگر دوره های بین یخچالی، آب و هوا گرمتر و مرطوبتر بوده است. این می تواند دلیلی بر خاطرات افسانه ای 40 شبانه روز بارندگی باشد لذا روشن است که همانند بسیاری داستانها مقیاس زمانی تا حدودی کوتاه شده باشد.
Ryan و Pitman کتاب خود را درباره توفان این گونه به پایان می رسانند که اگر چه شواهد علمی (این موضوع) برای منطقه دریای سیاه خوب است. اما هنوز شواهد مستقیمی در باره ساکنان دوره نوسنگی و حضور بشر در آن ناحیه یافت نشده است، چرا که عمدتا این ناحیه قبلا به زیر آب فرو رفته است. با این وجود، روز یکشنبه 17 ژوئن سال 2001 گزارش شد که مقادیری تیر و کمان، قطعاتی از دیوارها، ابزارسنگی و انباشت زباله در منطقه ای حدود 100 متر زیر سطح آب دریای سیاه کشف شده است و نشان می دهد که منطقه احتمالا در زمان توفان مسکونی بوده است. این شواهد به وسیله همان گروهی کشف شده است که درباره با بقای برجای مانده کشتی تایتانیک کار تحقیق می کردند.

دیدگاه علامه طباطبایی در مورد امکان علمی وقوع طوفان در زمان حضرت نوح

علامه می فرماید: «بحث هاى ژئولوژى که پیرامون این طوفان جهانى شده، نظریه امکان علمی این حادثه و جهانی بودن وقوع آن و عدم مخالفت آن با ظاهر آیات قرآن کریم را به وجه کلى تایید مى کند.»
1- سرزمینهاى رسوبى: در علم ژئولوژى اصطلاح "اراضى رسوبى" به طبقاتى از زمین اطلاق مى شود که رسوبات آبهاى جارى بر روى زمین آنها را پدید آورده مانند دره ها و مسیل ها (سیل راهها) که پوشیده از شن و ماسه مى باشند. علامت رسوبى بودن زمین انباشته شدن سنگ و ریگهاى مدور و کروى شکل بر روى هم است که این سنگها در آغاز قطعاتى دندانه دار و از هر طرف داراى لبه هاى تیز بوده که در اثر حرکت در بستر رودخانه ها و اصطکاک با سنگهاى اطراف، لبه هاى تیزش سائیده شده و گرد و مدور شده اند و آب همه آنها را به نقطه اى دور یا نزدیک حمل کرده که فشارش در آن نقطه کاهش یافته و این سنگها و ریگها در آنجا روى هم انباشته شده اند. و این اراضى رسوبى مختص به دره ها نیست بلکه غالب سرزمینهاى خاکى نیز از این راه تکون یافته اند یعنى از ته نشین شدن سیل هاى گل آلود پدید آمده اند، در حقیقت اینها ریگهاى بسیار ریزى است که از سائیده شدن سنگها با آب سیل مخلوط شده و چون سبک وزن بوده با آب راه افتاده و در نقطه اى روى هم انباشته شده است.
دلیل این معنا هم این است که مى بینیم اراضى رسوبى از طبقات مختلفى از ریگ و خاک پوشیده شده در حالى که ترتیب و نظمى در این طبقات به چشم نمى خورد و علت این بى نظمى این است که اولا این طبقات در یک زمان درست نشده و ثانیا مسیر سیلها و آبها همیشه در یک نقطه نبوده و شدت جریان نیز همیشه به یک اندازه نبوده در زمانهاى مختلف نیز، هم مسیر تغییر مى کرده و هم شدت جریان بوده است. با این بیان روشن مى شود که اراضى رسوبى در زمانهاى قدیم مجراى سیل هاى مهیب بوده هر چند که امروز در نقطه بلندى واقع شده باشد و نهر و رودخانه اى از آن عبور نکند. و این اراضى که از جریان آبهاى بسیار زیاد و برخاستن سیل هاى مهیب در آنها حکایت مى کند در اغلب نقاط زمین و از آن جمله اغلب نقاط ایران از قبیل تهران و قزوین و سمنان و سبزوار و یزد و تبریز و کرمان و شیراز و غیر اینها یافت مى شود و بعضى از آنها در مرکز بین النهرین و جنوب آن و در ماوراء النهر و صحراى شام و در هند و جنوب فرانسه و ناحیه شرقى چین و اکثر نقاط آمریکا یافت شده، و ضخامت این طبقه رسوبى در بعضى از نقاط به صدها متر مى رسد هم چنان که در زمین تهران متجاوز از چهارصد متر است.
و این بیان دو نتیجه را دست مى دهد یکى اینکه سطح زمین در عهدى نه چندان دور مجراى سیل هاى مهیب و عظیمى بوده که چه بسا معظم نقاط روى زمین را پوشانده است.
نتیجه دوم اینکه طغیان و طوفان آب (از نظر ضخامت قشر رسوبى در بعضى از اماکن) نه در یک نوبت بوده و نه در یک سال و چند سال، بلکه این حوادث به طور دائم و مکرر در طول صدها سال بوده در هر نوبتى که طوفانى رخ مى داده یا سیلى برمى خاسته یک طبقه رسوبى در محل پدید مى آمده و چون حادثه تمام و فروکش مى شده طبقه اى از خاک روى آن طبقه رسوبى را مى پوشانده باز اگر سیل و طوفانى برخاسته روى آن طبقه خاکى طبقه اى رسوبى به جاى نهاده، و همین طور. و نیز این نتیجه به دست آمد که اختلاف طبقات رسوبى در خردى و درشتى ریگهایش به ما مى فهماند که سیل ها و طوفانها از نظر شدت و ضعف مختلف بوده اند.

ژئولوژی

2- عامل پیدایش قشرها و طبقات ژئولوژى، همان طبقات رسوبى بوده اند: طبقات رسوبى عادتا باید به شکل افقى پدید آیند چون (وقتى سیلى برخاست در نقطه اى که از حرکت باز مى ماند مواد غیر آبى خود را در آنجا ته نشین کرده و طبقه اى افقى از رسوب پدید مى آورد) لیکن گاهى مى شود که اجزاى متراکم رسوبى در تحت فشارهاى بسیار شدید، فشارى که یا از سمت بالا بر او وارد مى آورد (مانند آبشارهاى بزرگ) و یا در اثر عوامل درونى زمین از پایین بر آن وارد مى شود به تدریج از شکل افقى درآمده و دائره شکل مى شود البته چنین چیزى در زمانهاى کوتاه رخ نمى دهد بلکه وقتى ممکن است رخ دهد که میلیونها سال ادامه یابد. و پیدایش کوه ها و سلسله جبال به هم پیوسته اى که مى بینیم بعضى بر بالاى بعضى دیگر قرارگرفته اند و قله بعضى از آن سلسله سر از زیر آب دریاها در آورده، و کوهستانها را تشکیل داده اند در اثر گذشت سالهایى بس طولانى بوده است و ما از این مطلب نتیجه مى گیریم که آنچه طبقات رسوبى افقى شکل در روى زمین هست تازه ترین پدیده هاى کره زمین است و دلائل فنى موجود نیز دلالت مى کند بر اینکه عمر این طبقات از ده الى پانزده هزار سال قبل از عصر حاضر تجاوز نمى کند.
3- توسعه و گسترش دریاها به علت سرازیر شدن سیلابها به طرف آنها: پیدایش قشرهاى رسوبى جدید باعث شد که بیشتر دریاها توسعه یافته و زمین هاى اطراف خود را فرا بگیرد، و آب دریاها بالا آمده بیشتر سواحل خود را بپوشاند و نقاط بلندى که در سواحل بوده را از همه اطراف و یا بیشتر اطرافش محاصره نموده آن نقطه مرتفع را به صورت "جزیره و یا شبه جزیره" در آورد. یکى از نمونه هاى این جریان سرزمین بریتانیا است که قبلا به قاره اروپا متصل بوده و بعدها در اثر این جریان از آن قاره جدا شده و بین آن و فرانسه را آب فراگرفته است، و نمونه دیگرش دو قاره اروپا و آفریقا است که به وسیله صحرایى به یکدیگر متصل بودند، صحرا و سرزمینى که اروپا را از ناحیه جنوبش و آفریقا را از ناحیه شمالش به یکدیگر متصل مى کرده ولى بعدها در اثر همین جریان یعنى بالا آمدن آب مدیترانه، آن سرزمین خشک زیر آب رفته و دو قاره اروپا و آفریقا از یکدیگر جدا شدند، و نیز در طرف شمال شرقى مدیترانه و یا جنوب شرقى اروپا، شبه جزیره ایتالیا و جزیره "صقلیه" و "سردینیا" و در سمت جنوب مدیترانه شبه جزیره تونس و جزایرى (کوچک و بزرگ) پدید آمد.
نمونه دیگرش جزائر اندونزى است که از ناحیه "جاوه" و "سوماترا" به جزائر جنوبى ژاپن متصل است و نیز قاره آسیا که از ناحیه جنوب به آن سرزمین متصل بوده و در اثر بالا آمدن اقیانوس هند همه این سرزمین زیر آب رفته و نقاط بلندترش به صورت جزائرى خشک مانده، همه این تحولات در دورانى واقع شده که گفتیم آب دریاها بالا آمده که آن دوران همان دوران وقوع طوفان است. و نمونه چهارمش آمریکاى شمالى است که قبلا به شمال اروپا اتصال داشته اما بعد از حادثه طوفان و بالا آمدن آب دریاها از اروپا جدا شده است. حرکات و تحولات داخلى زمین نیز آثار بسزایى در به راه افتادن آبها و مستقر شدن آن در نقاط گودتر زمین داشته و لذا مى بینیم بعضى از نقاط زمین که در دوران "استیلاى طوفان بر زمین"، دورانى که بیشتر نقاط زمین به صورت دریاچه و دریا درآمد، در زیر آب قرار داشته که رفته رفته آب آن به جاهاى دیگر منتقل شده و آن نقطه خشک شده است، یکى از نمونه هاى این جریان همان جنوب سرزمین خوزستان است که در سابق در زیر آب قرار داشته و دریاى خلیج فارس از آنها به وجود آمده است.
4- در عهد طوفان چه عواملى باعث زیاد شدن آبها و شدت عمل آنها شدند؟ شواهدى که در فن ژئولوژى آمده و ما در سابق به بعضى از آنها اشاره نمودیم مؤید این احتمالند که ریزش باران در اوائل دوره حاضر از ادوار حیات بشر که همان دوره وقوع طوفان باشد ریزشى غیر عادى بوده (زیرا ریزش باران به طور عادى، طوفانى پدید نمى آورد که همه کره زمین را غرق کند) و قطعا ریزش باران در آن دوره ناشى از تغیرات جوى مهمى بوده که آن تغیرات نیز به طور قطع، خارق العاده بوده است، یعنى هوا در این دوره بعد از سرمایى شدید نسبتا گرم شده و چون بیشتر نیمکره شمالى پوشیده از برف و یخ بوده احتمال قوى مى رود که همان یخهاى دوره سابق بر این دوره هنوز باقى بوده و در اکثر نقاط منطقه معتدل شمالى در مرتفعات باقى بوده اند و حرارت در سطح زمین در دوره متوالى باعث شده باشد که تحول شدیدى در جو، و انقلاب عظیمى در بالا رفتن بخار آب به جو به وجود بیاید و ابرهایى بسیار متراکم و غیر عادى و هولناک آورده باشد که این ابرها بارانهایى شدید و هولناک و بى سابقه ریخته باشند.
معلوم است که نزول بارانهاى سیل آسا و ادامه داشتن این بارش بر ارتفاعات پوشیده از برف و یخ و مخصوصا بر سلسله جبال جدید الاحداث که در جنوب و مغرب آسیا و جنوب اروپا و شمال آفریقا یعنى سلسله جبال "البرز" و "هیمالیا" و "آلپ" و در مغرب آمریکا چه سیل هاى عظیم و ویرانگرى پدید مى آورد، سیل هایى که سنگ هاى بزرگ را از جاى مى کند و زمین هاى هموار را مى شوید و گود مى کند و گودیهاى زمین را از سنگ و خاک پر مى کند و بالا مى آورد و مسیل هاى جدیدى پدید مى آورد و مسیل هاى قبلى را گودتر و وسیع تر مى سازد، و آنچه از سنگ و شن و ریگ که با خود حمل کرده به صورت پوسته و قشر رسوبى جدیدى پدید مى آورد.
عامل دیگرى که باعث شدت این طوفان و سیل شده و حجم آن را بیشتر کرده این است که همه مى دانیم که در زیر زمین منابعى از آب وجود دارد که پوسته اى رسوبى روى آن را پوشانده و نمى گذارد آن آبها به راه بیفتند و معلوم است که وقتى سیلى عظیم آن پوسته را بشوید آبهاى زیر زمینى نیز بیرون آمده و دست به دست سیلها مى دهند و نیروى شکننده آن سیلها را در تخریب و غرق کردن هر چه بر سر راه دارند زیادتر مى کنند. چیزى که هست این است که چون آبهاى زیرزمینى محدود است قهرا با به راه افتادنش تمام مى شود و وقتى آسمان از باریدن باز بایستد و طوفان تمام شود، آبها به طرف گودیها یعنى دریاها و زمین هاى گود و منابع خالى شده زیر زمین مى روند و منابع خالى شده زیر زمین به مقدار ظرفیت خود آن آبها را مى مکند.

نتیجه بحث

بنابر آنچه در بحث کلى ما گذشت ما مى توانیم داستانى را که قرآن کریم از خصوصیات طوفان واقع شده در زمان نوح آورده با نتائجى که از این بحث گرفته مى شود تطبیق دهیم نظیر آیه شریفه «ففتحنا أبواب السماء بماء منهمر* و فجرنا الأرض عیونا فالتقى الماء على أمر قد قدر؛ ما هم (دعاى او را مستجاب کرده و) درهاى آسمان را گشودیم و سیلابى از آسمان فرو ریختیم و در زمین چشمه هایى جارى ساختیم تا آب آسمان و زمین با هم به طوفانى که مقدر و حتمى شده بود اجتماع یافت.» (قمر/ 11- 12) و آیه: «حتى إذا جاء أمرنا و فار التنور؛ تا آنگاه كه فرمان ما دررسيد و تنور فوران كرد.» (هود/ 40) و آیه «و قیل یا أرض ابلعی ماءک و یا سماء أقلعی و غیض الماء و قضی الأمر؛ و گفته شد اى زمين آب خود را فرو بر و اى آسمان [از باران] خوددارى كن و آب فرو كاست و فرمان گزارده شده.» (هود/ 44)
از جمله مطالبى که مناسب با این مقام است خبرى است که نقل کرده اند که عده اى از دانشمندان آمریکایى به راهنمایى یک نفر ارتشى ترکیه، در بعضى از قلل جبال آرارات واقع در مشرق ترکیه در ارتفاع 1400 پایى کوه به چند قطعه چوب برخورده اند که به نظر مى رسد قطعاتى از یک کشتى بسیار قدیمى بوده و متلاشى شده و حدس زده اند که عمر بعضى از آن قطعات دو هزار و پانصد سال قبل از میلاد باشد. و موازین باستان شناسى دلالت مى کرده بر اینکه قطعات مذکور قسمتى از یک کشتى اى بوده که حجم آن بالغ بر دو ثلث حجم کشتى "کوئین مارى" انگلیسى بوده و کشتى کوئین مارى هزار و نوزده پا طول و صد و هجده پا عرض داشته، چوبهاى مزبور را از ترکیه به سانفرانسیسکو بردند تا در پیرامون آن تحقیق به عمل آوردند و ببینند آیا با اعتقادى که صاحبان ادیان درباره کشتى نوح (ع) دارند تطبیق مى کند یا خیر.

 

منـابـع

دایره المعارف اسلامی- جلد 1 صفحه 278

عماد الدّین حسین اصفهانی- تاریخ انبیا- صفحه 208ـ 209 با تلخیص

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 1 ص 44 ، جلد 10 ص 247- 270، 383، 397-401

زهرا اخوان صراف- مقاله نگاهی به نشر نوین شبهات کهن در مورد قرآن- نشریه نامه جامعه- بهمن 1383- شماره 5

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏9 صفحه 96

The sedimentary record of sea-Level change ; Cambridge- 2003 Angela L. Coe

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد