حکومتهای زیدیه نزدیک به امامیه و اهل سنت (قدرت سیاسی)
فارسی 5850 نمایش |حکومت امامان زیدیه و جریان نزدیک به امامیه
در قرن سوم، به تدریج مذهب زیدیه به انسجام و شکل نهایى خود رسید، و این مهم با به دست گرفتن قدرت سیاسى به وسیله امامان زیدیه در ایران و یمن همزمان بود. در این مقطع، قاسمیه، هادویه و ناصریه در امتداد جریان نزدیک به امامیه، جریان هاى غالب و بارز زیدیه بودند که مرکزیت آن از کوفه به ایران و یمن انتقال یافته بود.
امام ناصر اطروش و دولت زیدیه در طبرستان و دیلم
در حالى که سال ها بود که کوفه و حجاز براى ادامه فعالیت علویان ناامن شده بود، امام حسن بن على بن عمر بن على بن الحسین (ع) (230- 304) معروف به ناصر اطروش که مردى فقیه، عالم و شجاع بود، در سال 284 در خراسان قیام کرد و پس از یک دوره اختفا به گیلان و دیلم رفت و در آن جا به مدت سیزده سال مردم را به تشیع دعوت کرد. او سپس در سال 301 طبرستان را به قلمرو خود اضافه کرد. پیش از این، در سال 250، حسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن الحسن بن الحسن (ع) معروف به داعى کبیر در طبرستان قیام کرده و اولین حکومت علویان زیدى را در طبرستان پس از وفات داعى کبیر در سال 270، برادرش محمد بن زید تا وفاتش در سال 287، جانشین او بود و از آن پس فرزندان محمد تا ظهور و تاسیس دولت امام ناصر بر طبرستان حکم مى راندند. امام ناصر اطروش در سال 304 درگذشت، ولى دولت امامت زیدى در طبرستان که او بنیان نهاده بود تا سال 316 و به روایتى تا 355 ادامه یافت.
افکار و آراى امام ناصر و کمک هاى مادى و معنوى او به دولت امام هادى که همزمان دولت امامان زیدى را در یمن تاسیس کرده بود، به خوبى تعلق او را به شاخه نزدیک به امامیه نشان مى دهد. امام ناصر بیش از آن که تحت تاثیر مستقیم تعالیم امام قاسم و امام هادى باشد تحت تاثیر امامیه بود و در احکام طلاق و ارث و مسح پا در وضو، بر وفق مکتب امامیه فتوا مى داد، تا آن جا که برخى او را اثناعشرى دانسته اند. روند نزدیکى زیدیه به امامیه در ایران بعد از امام ناصر نیز ادامه یافت، به طورى که در اوج اقتدار زیدیه در دیلم و طبرستان و در زمان تسلط آل بویه بر دارالخلافه بغداد، زیدیه بیش از هر زمان دیگرى به امامیه نزدیک شد. در این مقطع، آنان قول به جواز امامت مفضول را کنار نهادند و درباره صحابه همچون امامیه قضاوت کردند. ابن اثیر در حوادث سال 351 آورده که به امر معزالدوله دیلمى در مساجد بغداد لعن هر سه خلیفه به وصفشان و لعن معاویه صریحا مکتوب شد و در سال 352 براى اولین بار روز عاشورا در مرکز خلافت اسلامى، بغداد، رسما تعطیل اعلام و در خیابان ها عزادارى برپا شد و مجالس جشن و شادى عید غدیر و طعن خلفا مرسوم گشت، سنتى که سالیان متمادى استمرار یافت. همچنین که مرقد امامان نیز در عراق آراسته و تزیین شد.
امام قاسم رسى
در سال 220، امام قاسم بن ابراهیم الرسى (170- 246) برادر امام محمد بن ابراهیم (ابن طباطبا) که از سرآمدان عصر خود و متکلم و فقیهى وارسته بود، دعوت به خویشتن کرد و علویان به شکلى فراگیر با او بیعت کردند، که از آن به یا «البیعة الجامعة» یاد شده است. هر چند دعوت او در آن مقطع با موفقیت زیادى همراه نبود و او سرانجام به حجاز رفت و در سال 246 در «رس» بدرود حیات گفت، ولى او که شخصیتى ممتاز داشت، با طرح اندیشه هاى خود به تفکرات زیدیه بالندگى خاصى بخشید و با رشد زیدیه در دیلم و یمن، مکتب و تعالیم او پیروانى یافت که از آنان با نام قاسمیه یاد شده است. اندیشه و تعالیم امام قاسم در دیلم رقیب ناصریه به شمار مى آمد و در یمن تا به امروز به عنوان تنها نماینده زیدیه و در قالب مکتب هادویه امتداد یافته است. امام قاسم رسى اگرچه همچون امام هادى امامت را از اصول دین معرفى نکرد، ولى براى آن، نقش برجسته اى قائل شد و در این زمینه دو رساله به نام هاى تثبیت الامامة و الرد على الرافضة را تالیف کرد. امام قاسم امامت را همچون نماز و روزه از فرایض دانست که امرى از جانب طرف خداوند است. لذا با رد شورایى یا موروثى بودن امامت، قائل به نص جلى بر على (ع) و حصر آن در فرزندان فاطمه شد و به ادله عقلى و نقلى (چون حدیث ثقلین) بر این امر استدلال کرد، ضمن این که دعوت علنى و ترک تقیه گرچه با زبان را کافى دانست و شرط خروج با شمشیر را حذف کرد، چرخشى که نمى توان آن را با عدم تحرک و رکود خود امام قاسم از زمان اخذ بیعت تا وفات بى ارتباط دانست. امام قاسم رسى آغازگر دوره اى در تاریخ زیدیه بود که مشخصه آن قول به نص جلى و اعتقاد ویژه به اصل امامت و در نتیجه قوت جریان نزدیک به امامیه در میان فرق زیدیه است.
امام هادى
امام یحیى بن الحسین بن القاسم الرسى (245- 298) معروف به امام هادى از برجسته ترین شخصیت هاى علوى در زمان خود بود. او در سال 280 پس از ورود به یمن به عنوان امام زیدیه دعوت به خویش کرد و از مردم بیعت گرفت، ولى اندکى بعد به دلیل عدم استقبال مردم به حجاز بازگشت. امام هادى مجددا در سال 284ق براى دعوت مردم به یمن بازگشت و سلسله امامان زیدى را که امامان قاسمى نیز خوانده مى شوند، پایه گذارى کرد. این سلسله تا بیش از ده قرن با فراز و نشیب هایى دوام یافت و حدود پنجاه امام در راس آن قرار گرفتند. امام هادى صعده را مرکز فعالیت خود قرار داد که تا به امروز مرکز زیدیه با همان گرایش است. البته این تذکر ضرورى است که امام هادى و جانشینان او تا قرن ها موفق نشدند بر تمام یمن مسلط شوند. دوران امامت آنان معمولا با کشمکش ها و درگیرى با سایر حکومت ها و رقیبان اعم از داخلى و خارجى همراه بود که در ادامه به طور گذرا به آن اشاره خواهد شد.
امام هادى با ارتقا بخشیدن به عقیده امامت در حد یکى از اصول دین، آن را به جاى اصل «المنزلة بین المنزلتین» در مکتب اعتزال نشاند و اصول پنج گانه مذهب زیدى را توحید، عدل، وعد و وعید، امامت و امر به معروف و نهى از منکر دانست و براى احراز مقام امامت شروطى تکمیلى قائل شد که تنها بر خود او منطبق بود، مانند دعوت علنى به خود، خروج با شمشیر، عمل به کتاب و سنت، اعلم مردم زمان خود بودن، از فرزندان حسن و حسین بودن، آمر به معروف و ناهى از منکر بودن، شجاعت، سخاوت، تقوى، تواضع و عدالت.
او براى بیعت مردم در امر امامت نقشى قائل نبود و اجماع را شرط مى دانست، چه این که در نظر امام هادى امامت منصبى است که از جانب خداوند اعطا مى شود و خواست مردم در آن دخالت ندارد، هرچند تبعیت مردم شرط قیام امام است. از طرف دیگر، مردم مى توانند در صورت ارتکاب کبیره امام را از مقام خود عزل کنند؛ اما در صورت عدم تبعیت مردم از امام جامع الشرایط، امامت امام به قوت خود باقى است و او باید هجرت کند و کنار بنشیند. نظریه اخیر او توجیهى براى صلح امام حسن (ع) و کنار نشستن امام قاسم رسى نیز هست. با توجه به نظریه امام هادى در رد اجماع و شورا در مسئله امامت و همین طور اعتقاد به افضلیت على (ع) و وجود نص پیامبر بر آن حضرت و حتى بر حسن و حسین، براى او خلافت شیخین ناپذیرفتنى است. امام هادى نیز کتابى دارد به نام تثبیت الامامة که در آن به بررسى مسئله خلافت و جانشینى پس از پیامبر پرداخته و بر رد خلافت شیخین و ادله مورد ادعاى آنان استدلال کرده است. امام هادى در فقه نیز تابع اجتهاد خود بود و به روایات اهل سنت توجه و نظرى نداشت و از او منقول است که دو کتابى که اهل سنت آنها را صحیح مى نامند (صحیح بخارى و صحیح مسلم)، از صحت بى بهره اند.
این نگرش در طى قرون متمادى تاکنون در مذهب هادوى وجود داشته و بى اعتنایى به حدیث و فقه اهل سنت کاملا روشن است. امام هادى همچنین اعتقاد به نص بر امامت على و حسن و حسین را مورد تاکید قرار داد و تقیه را جایز شمرد و در مجموع، بیش از گذشته، زیدیه را به امامیه نزدیک کرد. مسیرى که امام هادى ترسیم کرده بود با نوساناتى در عرصه سیاسى و مذهبى یمن ادامه یافت و پس از او دو فرزندش مرتضى (299- 310) و ناصر (310- 322) و دیگر امامان زیدیه ادامه دهندگان مکتب هادویه بودند، هرچند پیروان امام هادى خود به شاخه هایى تقسیم شدند که مهم ترین آنها الحسینیه، المطرفیه و المخترعه است.
سلسله امامان زیدیه در یمن
دولت امامان زیدى در یمن پس از امام هادى و دو فرزندش تا سال 444 که امام ابوالفتح دیلمى به قتل رسید استمرار داشت. از این دوره، به نام دوره اول دولت زیدیه یاد مى شود که حکومت امامان زیدیه غالبا در صعده و اطراف آن محصور مانده بود و دوره اضطراب و عدم استقرار سیاسى بود. در سال 451، امام حمزه بن ابوهاشم (متوفاى 459) که او نیز از نوادگان امام قاسم رسى بود، پس از یک توقف کوتاه مجددا دولت امامت زیدیه را در یمن احیا کرد، و از آن پس امامانى یکى پس از دیگرى در یمن به امامت رسیدند، تا این که در سال 1006، امام متوکل عبدالله المهدى که در سال 994 به امامت رسیده بود، به نفع امام قاسم بن محمد بن على از منصب خود کناره گیرى کرد. این مقطع (452- 1006) به نام دولت دوم زیدیه نامیده شده است، که همانند دوره اول با عدم استقرار و اضطرابات سیاسى و تسلط عثمانى ها همراه بود.
دوره سوم و آخر حکومت امامان زیدیه در یمن از امام قاسم بن محمد آغاز مى شود و به کودتاى 1962 و اعلام جمهورى پایان مى یابد. در زمان امامت امام قاسم بن محمد (1006- 1029) دولت امامان زیدى یک بار دیگر اقتدارى مضاعف یافت و او که عالم و فقیهى برجسته نیز بود، براى اولین بار امکان یافت تا بر همه یمن از جنوب تا شمال حکم براند. همچنین در زمان امام متوکل اسماعیل (1054- 1085) از نوادگان امام هادى، این اقتدار گسترش بیشترى یافت و به اوج رسید. مورخان آورده اند که امام متوکل در سال 1073 عید غدیر را روز جشن و سرور رسمى اعلام کرد و یک بار دیگر به این مراسم در یمن رونق بخشید.
بالاخره، آخرین امامان زیدى که از خانواده حمیدالدین و از نسل امام قاسم رسى بودند، امامتشان با امام محمد بن یحیى حمیدالدین «المنصور» در سال 1307 (1890م) آغاز شد. امام المنصور و پس از او فرزندش امام یحیى «المتوکل» که در سال 1322 (1904م) به امامت رسید، بر روال گذشته مشى کردند، با این تفاوت که پس از استقلال دوم یمن از عثمانى ها در سال 1919 و به دنبال سیطره کامل دولت زیدى بر یمن که شاید براى اولین بار در این حد اتفاق افتاده بود، و همزمان با تحولات سریع جهان و منطقه، عرصه بر حکومت امامان زیدى تنگ شد. امام یحیى بن المنصور هرچند کوشید تا با یک رشته سیاست ها، مثل ترور مخالفان، «مملکت متوکلیه یمنیه» (نامى که بر یمن گذاشته بود) را محفوظ نگاه دارد ولى در انقلاب 28 سپتامبر 1948 به قتل رسید و عبدالله بن احمد الوزیر از آل وزیر که از سوى حزب احرار کاندیداى مقام امامت بود، با داعیه امامت مشروطه (امامت قانون اساسى) در انقلابى که به انقلاب قانون و انقلاب علما نامیده شد، زمام امور را به دست گرفت. انقلاب علما در همان سال با شکست مواجه شد و امام عبدالله و نخست وزیرش على بن عبدالله اعدام شدند و امام احمد بن یحیى «الناصر» فرزند امام یحیى دوباره بر مسند امامت تکیه زد. در 26 سپتامبر 1962م. و پس از درگذشت امام احمد طى یک کودتاى نظامى حکومت جمهورى اعلام شد و فرزند امام احمد، امام محمد البدر آخرین امام زیدیه بود که هیچ گاه فرصت حکومت بر یمن را پیدا نکرد.
معتقدات رایج در این دوره
به طور خلاصه، اصولى که در این دوره به عنوان معتقدات زیدیه طرح گردید و مورد قبول قرار گرفت عبارت اند از: 1. افضلیت على (ع) بر سایر صحابه 2. اولویت آن حضرت بر دیگران در امر امامت؛ 3. حصر امامت پس از حسن (ع) و حسین (ع) در فرزندان آن دو 4. وجود نص بر امامت على (ع) و حسنین (ع) و استحقاق امامت بعد از آنان با دعوت و تحقق سایر شرایط امامت نه با وراثت 5. عصمت اهل بیت شامل على (ع)، فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) 6. طعن صحابه و تخطئه آنان 7. گشودن باب اجتهاد 8. تجویز تقیه 9. رواج فتاواى فقهى و سنت هاى مذهبى نزدیک به امامیه چون جمع بین نمازها، باز گذاشتن دست ها در نماز و آمین نگفتن پس از قرائت حمد، قصر نماز در سفر، برپایى مجالس و محافل جشن و سرور در روز غدیر، تقدیس ائمه و احترام و زیارت قبور آنان و...
در مجموع، گرایش این دوره که در هادویه متبلور است، تا بدان جا به مذهب امامیه نزدیک شد که بسیارى از اهل سنت آن را با امامیه یکى مى دانند. تنها تفاوت هادویه و امامیه در این ذکر مى شود که امامیه بر خلاف هادویه عدد امامان را در دوازده تن معین محصور مى داند. در طول تاریخ نیز زیدیه هادوى احترام زیادى نسبت به امامیه داشته اند، به طورى که موجبات سرزنش جریان هاى رقیب را فراهم آورده است. در پایان نکته قابل توجه آن که گرایش هاى قاسمیه، ناصریه و هادویه در این دوره به نحوى امتداد گرایش جارودیه در قرن دوم به شمار آمده است که بر خلاف دو فرقه دیگر زیدیه در آن قرن به امامیه نزدیک تر بود.
جریان نزدیک به اهل سنت در حاشیه
به موازات جریان نزدیک به امامیه، و به طور مشخص مذهب هادویه، جریان دیگرى در زیدیه یمن به اهل سنت نزدیک مى شود و به عنوان رقیب جریان غالب و قوى تر زیدیه و مذهب هادویه، آن را به چالش مى کشاند.
ابن المرتضى
در اواخر قرن هشتم، امام احمد بن یحیى المرتضى معروف به ابن مرتضى (763- 840) از نوادگان امام هادى به سازماندهى مجدد تفکر زیدى به خصوص در مسئله امامت پرداخت. او ضمن تاکید بر افضلیت على (ع) و وجود نص خفى و حصر امامت در اولاد فاطمه (س)، عمل صحابه و خلافت شیخین را از روى اجتهاد دانسته که موجب فسق آنان نمى شود و شاهد این مدعا را کمک على (ع) به خلفا ذکر مى کند. اگرچه نظر ابن مرتضى در مورد خلافت شیخین تا حدودى با هادویه و امامیه یکى است، ولى به طور مشخص کوشیده است تا به نحوى رضایت اهل سنت را جلب کند و میان حقانیت و افضلیت على (ع) و آنچه در تاریخ اتفاق افتاده است جمع کند. ابن مرتضى همچنین به تبیین دوباره شرایط امامت پرداخت و به ویژه با تهى کردن امر به معروف و نهى از منکر از محتواى سیاسى آن که به دست امام هادى تثبیت شده بود، گامى دیگر به سوى اهل سنت برداشت. از امام ابن مرتضى دو اثر بزرگ در میراث زیدیه به یادگار مانده است که در آنها نظرات فقهى و اعتقادى خود را بیان کرده است: یکى «الازهار فى فقه الائمة الاطهار» و دیگرى «البحر الزخار» که هر دو به چاپ رسیده است.
ابن الوزیر، ابن الامیر و شوکانى
محمد بن ابراهیم الوزیر (775- 840) معروف به ابن الوزیر روند نزدیکى به اهل سنت را شتاب بخشید و آن را تقویت کرد، تا آن جا که نویسنده متعصب مسالة التقریب در پوست خود نمى گنجد و از ابن الوزیر نقل مى کند که مذهب زیدیان معتزلى که همان زیدیان حقیقى اند رضایت به صحابه است. کتاب مشهور او که دربر گیرنده نظرات او است، «العواصم و القواصم فى الذب عن سنة ابى القاسم» نام دارد که در نه جلد به چاپ رسیده است. محمد بن اسماعیل الامیر الصنعانى (1099- 1182) معروف به ابن الامیر شخصیت دیگر این جریان است که همزمان با ظهور وهابیت آنان را تایید و نظراتى نزدیک به اهل سنت ارائه کرد و درگیرى هاى او با عالمان زیدیه شدت گرفت. با این همه، نکته مهم در تاریخ زندگى او بازگشت وى از این تفکر و به نوعى توبه اوست که مورد توجه و بحث معاصران زیدیه واقع شده است. ابن الامیر همچنین در رد اتهام ناصبى بودن خود کتابى نوشته است، به نام التحفة العلویة که به چاپ رسیده است. داراى منصب قضاوت و صاحب تالیفات و کتب مشهورى همچون نیل الاوطار و السیل الجرار آخرین شخصیت برجسته این جریان است. او نیز کتاب مشهورش العقد الثمین فى اثبات وصیة امیرالمؤمنین را در رد اتهام عدم التزام به مبانى زیدیه و تشیع نوشته است. روشنفکران یمن از سه نام برده اخیر به عنوان سرمداران حرکت نوگرایى و نماد اصلاح طلبى از درون زیدیه نام مى برند، که به موازات مصلحان خارجى چون سید جمال و... در تحول و تحرک جامعه معاصر یمن نقش داشته اند.
اهم اعتقادات جریان اخیر
به طور خلاصه، اهم اعتقادات و نقاط مورد تاکید این جریان که به تدریج و در طول چندین قرن شکل گرفته است و امروز نیز با تحولاتى که بررسى آن مجالى دیگر مى طلبد، در میان زیدیه بیش از گذشته به فعالیت خود ادامه مى دهد و پیروانى دارد، عبارت است از:
1. عدم حصر امامت در اولاد فاطمه (س) و اکتفا به حصر آن در قریش.
2. عدم اشتراط اکملیت و افضلیت در امام و کفایت وجود اجتهاد.
3. عدم جواز خروج و شورش مادامى که کفر آشکار و ترک واجبى چون نماز از حاکمان دیده نشود.
4. استفاده هاى فقهى نزدیک به مشرب اهل سنت و از منابع آنان.
نزدیکى این جریان به اهل سنت نیز تا بدان پایه است که برخى معتقدند آنان دیگر زیدى محسوب نمى شوند و از اهل سنت به حساب مى آیند.
منـابـع
سید على موسوى نژاد- مجلۀ هفت آسمان- شماره 11
عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون- مقدمه- مؤسسة الاعلمى للمطبوعات- بیروت
الحافظ ابوالقاسم على بن الحسن بن هبة الله بن عبدالله الشافعى ابن عساکر- تاریخ مدینة دمشق- (80جلد)- دارالفکر- بیروت- 1416ق- 1996م
امام احمد بن یحیى ابن مرتضى- البحر الزخار (6جلد)- دارالحکمة الیمانیة- صنعا- چاپ دوم- 1409ق- 1988م
محمد ابوزهره- الامام زید حیاته و عصره- آراؤه و فقه- دارالندوة الجدیدة- بیروت- 1973م
ناصر الحق حسن بن على اطروش- البساط- مکتبة التراث الاسلامى- صعدة- 1418ق- 1997م
فرهاد دفترى- تاریخ و عقاید اسماعیلیه- ترجمه فریدون بدره اى- نشر فروزان- تهران- چاپ دوم- 1376ش
محمد حسین زین- الشیعة فى التاریخ- مطبعة العرفان- صیدا- چاپ دوم- 1357ق/1938م
ابوالفتح محمد بن عبدالکریم بن ابوبکر احمد شهرستانى- الملل والنحل- دار صعب- بیروت- 1406ق/1986م
www. adyan. org-
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها