بررسی خداشناسی اوپانیشادی در مقایسه با خداشناسی وداها (برهمن)
فارسی 6393 نمایش |نقد دین آیین گرایانه در اوپنیشادها
در اوپنیشادها دین آیین گرایانه مورد انتقاد قرار گرفته و تهی و بی ثمر خوانده شده است. از نظر اوپنیشادها قربانیهای حیوانی، پست و نازل اند، و قادر به نجات نهایی انسان و رهانیدن او از چرخۀ باز پیدایی نیستند. همه چیز از آن خدا است و لذا چیزی برای تقدیم و پیشکش کردن به او وجود ندارد، مگر ارادۀ شخص و خود او. اوپنیشادها در قید و بند طبقه و کاست نیستند و هدف آنها دست یابی به سعادت و مرتبه ای بهشتی و یا تولدی دوباره در موقعیتی بهتر نیست، بلکه آنها قاعدۀ روح کیهانی را تبلیغ و نشر می کنند و هدفشان آزادی از عالم عینی و واقعی، رهایی از قاعدۀ کیهانی کرمه و یکی شدن با آگاهی متعالی و سرانجام نجات است.
مطالعه وداها از نظر اوپنیشادها
بهشت ودایی، یعنی سورگه، نیز از نظر اوپنیشادها مرحله ای از رشد فردی است با این همه، در اوپنیشادها از وداها با احترام یاد شده و مطالعۀ آنها یکی از وظایف مهم به شمار آمده است. در چهاندوگیه اوپنیشاد در این باره گفته شده است: «وظیفه و تکلیف سه شعبه دارد و شامل سه بخش است: قربانی، مطالعۀ وداها و صدقه و خیرات». همچنین در میتری اوپنیشاد آمده است: «آنچه در وداها بیان شده، حقیقت است، و خردمندان بر اساس آنچه در وداها ذکر شده است زندگی می کنند». از نظر اوپنیشادها وداها دارای علم و معرفت پنهان اند و این علم، و یا سر متعال، به کسی که آرام و ساکن نیست و همچنین به کسی که پسر و مرید نیست عطا و تعلیم داده نمی شود.
1- حقیقت متعال و وجود یگانه و مقدس در اوپنیشادها
مهمترین و شاید محوری ترین آموزۀ اوپنیشادها موضوع حقیقت متعال و یگانه، و آموزۀ وحدت وجود، و وحدت آتمن و برهمن، یعنی وحدت روح یا نفس فردی و روح یا نفس کلی است. به گفته برخی، اندیشمندان و فرزانگان هندو از همان آغاز، یعنی از دوران ودایی و پس از عهد براهمنه ها به دنبال یافتن و درک عامل و نیرویی بوده اند که درسراسر علم هستی ساری و جاری، و مایۀ حیات و حرکت و پویایی تمام عناصر و پدیده ها بوده است. آتش، آب، باد و غذا از جمله عناصری بوده اند که هر یک در دوره ای و نزد گروهی خاص به عنوان نیرو، عامل و علت غایی حیات و وجود تصور می شده اند سرود آفرینش یا ناسدیه سوکته و نیز پوروشه سوکته و برخی دیگر از سرودهای ریگ ودا نتیجۀ این گونه تأملات و تفکرات است. دراین سرودها، به زبان استعاره و تمیثل، و در قالب اسطوره از حقیقت هستی و علت غایی سخن به میان آمده است. این تفکرات در اوپنیشادها نیز ادامه یافت، تا آنجا که به جرأت می توان گفت که محور اصلی و فکر اساسی تعلیمات آنها همین موضوع است. در اوپنیشادها بارها از اصل عالم و علت غایی هستی پرسش شده است و فرزانگان و ریشی ها کوشیده اند تا از طریق تمثیل، تصویری از آن حقیقت به دست دهند و آن را تا حدودی به مخاطبان خود بشناسانند. مهمترین این تمثیلات در بریهدآرنیکه آمده است که از جمله آنها می توان به گفتگوی دریپته بالاکی با اجاتشترو و همچنین گفتگوها و مناظره های اوشسته چاکرینه، کهوله کوشیستکیه و گارگی واچکنوی و شاکلیه با یاجنه ولکیه اشاره کرد.
تمایل به یگانه پرستی و توحید در اوپنیشادها
تمایل به یگانه پرستی و توحید و سپس وحدت وجود، بدان گونه که در سرودهای ریگ ودا ملاحظه می شود، در اوپنیشادها به صورت برجسته تر مطرح شده تا آنجا که می توان گفت اندیشه محوری و تعلیم اصلی این آثار حول همین موضوع است. این دیدگاه، به ویژه در پاسخ یاجنه ولکیه به این پرسش که چند خدا وجود دارد، کاملا آشکار است. او نخست تعداد خدایان را 3306 ذکر می کند و چون پرسش ادامه می یابد، اعداد خدایان را به ترتیب سی و سه، شش، سه، دو، یک و نیم، و در نهایت یک می داند و می گوید: «آنها یعنی خدایان متعدد همه فقط قدرتهای و نیروهای او هستند». نام این خدای یگانه برهمن است. به گفته رادهاکریشنان، یکی از سوالات اساسی مردمان آن عصر آن بوده است که مبدأ و سرچشمۀ این جهان کجاست؟ دانشمندان و فرازنگان هندو سرانجام به وحدت ازلی هستی پی بردند و دانستند که این جهان متنوع، از یک حقیقت و یک هستی نشأت گرفته و در اصل همان هستی واحد است که خود را به صورت های مختلف ظاهر ساخته است. این وجود،در عین آنکه جهان را فرا گرفته، همچنان ورای آن است و خدایان، انسانها و دیگر موجودات هستی، بخشی از آن به شمار می روند. البته درک و شناخت این حقیقت متعال فقط از طریق عقل و برهان امکان پذیر است. در اوپنیشادها گاه از سایر خدایان نیز سخن به میان آمده و در چند مورد نیز از آب به عنوان اصل و بنیان هستی یاد شده است. با این همه، اندیشۀ محوری اوپنیشادها همان حقیقت متعالی است که فرزانگان هندو آن را بدان اعتبار که حقیقتی غیر قابل تغییر و در پس این جهان «برهمن» خوانده و به آن اعتبار که روح نابود نشدنی انسان را نیز شامل می شود «آتمن» نامیده اند.
2- برهمن یا حقیقت مطلق
درباره واژه و اصطلاح برهمن نظریات و دیدگاه های مختلفی ارائه شده است. براساس مهمترین و شاید رایج ترین دیدگاه، واژۀ برهمن از ریشۀ brh یا brih انشقاق یافته که معنی روییدن، بیرون جهیدن یا شکفتن، باز شدن، رشد کردن و توسعه یافتن است. افزون برآن، معانی دیگری نیز برای آن ذکر کرده اند. ازجمله آن را به معنی جوشیدن و فوران یافتن، جوش و خروش داشتن، رشد مدام و بی وفقه، و بریهتوم، به معنی برز و بلند دانسته اند. شنکره آن را برگرفته از ریشه بریهتی، به معنی فراتر رفتن می داند و گوندا نیز آن را مشتق از ریشۀ brh اما به معنی قوی و نیرومند می شمارد، در حالی که پل تیمه، ضمن رد نظریۀ گوندا، آن را به معنی نظم و صورت بندی فرض کرده است. از طرف دیگر، جورج دومزیل اصل آن را از ریشۀ barhیا barh و به معنی معماوار سخن گفتن می شمرد، که البته این نظریه از طرف هیسترمن نیز تأیید شده است.
مفهوم برهمن در وداها
پیشینه کاربرد واژه برهمن به وداها به ویژه به ریگ ودا باز می گردد. البته مفهوم برهمن در وداها چندان توسعه نیافته و از شکوه و عظمتی که در فلسفه ودانته دارد برخوردار نیست، و گاه فقط درحد یک واژه به کار رفته و معانی لغوی متعددی یافته است. بنا به قول داسگوپتا، ساینه و مفسر و شارح پر آوازۀ وداها معانی متعدد این واژه در وداها به دست داده و هوگ آنها را گرد آورده است. این معانی عبارتند از:
الف- غذا، تقدیم کنندۀ غذا (تقدیم غذا)
ب - سرود و آوای خوانندۀ سامه
ج - قواعد یا متن جادویی
د - مراسم و آیین های حقا کامل
ه- سرود و هدیۀ مربوط به قربانی
و- شرح و گزارش روحانی هوتری
ز- بزرگ
افزون بر آن، برهمن در وداها به معنی علم یا متن مقدس، سرود، تجربۀ عینی از عقل و خرد، دعا، نیایش و سحر نیز به کار رفته است. به گفتۀ برخی، برهمن در وداها به معنی قدرت و نیروی اسرار آمیزی است که همۀ چیزها را در خود دارد. روث معتقد است که این واژه هم چنین به معنی دل بستگی و سرسپردگی است که مشتاقانه و با رضایت دل و جان ظهور می یابد و به پیشگاه خدایان تقدیم می شود. او و برخی دیگر محققان و دانش مندان ودا شناس، بریهسپتی، یعنی پروردگار سخن، یکی از خدایان انتزاعی ریگ ودا را مظهر کامل دعا یا برهما دانسته اند. مک دانل نیز این خدا را نمونه کامل و الگوی نخستین برهما شمرده است. به گفته وی، در یجورودا و در متون بعدی، عنوان ویشوه کرمن، یعنی خالق همه، به عنوان یکی از القاب برهما مطرح شده و در وداهای متأخر برای نخستین بار از ارتباط برهما با اسطوره کیهان آفرینی هستۀ زرین یا تخمک طلایی (یعنی هیرنیه گربهه) سخن به میان آمده است. در قانون مانو گفته شده است که هستۀ طلایی از نطفۀ برهما که در آبهای نخستین پنهان بود نشأت گرفت و برپا خاست، و بعد از دورۀ جنینی، برهما همچون انسان مرد کیهانی، یا پوروشه ناراینه از آن تخمک طلایی زاده شد. یعنی برهما به عنوان تنها اصل و علت هستی، قائم بالذات یا سویمبهو است. با این همه، به گفته داسگوپتا، مفهوم برهمن در ریگ ودا چندان ظهور و نمود ندارد؛ و نخستین بار در کتاب شته پتهه براهمنه است که به عنوان اصلی متعالی و برتر، که حاکم و محرک همه خدایان است، مطرح می شود و اهمیت بسیار می یابد. در جای دیگر گفته شده است که برهمن، امر موجود غایی جهان و با پرجاپتی، پوروشه و پرانه یکی است؛ و در جای همچون موجودی قائم به ذات (خود زاد) توصیف شده است، موجودی که با ریاضت و زهد ورزی، خود را در مخلوقات و مخلوقات را در خویش قربانی کرد (ظاهر ساخت). بنابراین، بر همه آفریدگان برتری و پادشاهی (اقتدار و تسلط) و ر بوبیت یافت. هیسترمن نیز معتقد است که نخستین بار در براهمنه ها بود که برهمن به عنوان اصلی ازلی، غیر مشخص و علت نخستین و غایی هستی مطرح شد. برهمن در براهمنه ها را با عنوان قادر مطلق نیز توصیف شده و البته با آیین ها هم ارتباط یافته است. کسی که برهمن ر ا بشناسد، جهان را می شناسد و بر آن تسلط می یابد. برهمن اصل مهم و نخستین، و هدایت کنندۀ روح کیهان و جهان است. او قدیم ترین و درخشان ترین است و هیچ چیز قدیم تر و درخشان تر از او نیست. برهمن همچنین به معنی خرد و ودا، یعنی علم، نیز آمده است. او علم مقدس است. از یک سو، از او با عنوان نخستین آفریده سخن آفریده سخن به میان می آید، و از سوی دیگر، اصل خلاق و علت غایی همۀ هستی دانسته می شود.
مفهوم برهمن در اوپنیشادها
اما در اوپنیشادها محوری ترین بحث، وجود برهمن و وحدت برهمن و وحدت برهمن و آتمن، و شناخت و درک این حقیقت است. در این آثار، برهمن به عنوان حقیقت مطلق و وجود غایی و اصلی و بنیان هستی، هم از لحاظ و وجودشناسی و هم از نظر معرفت شناسی اهمیت می یابد و مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. به گفتۀ ماهونی، وجود شناسی اوپنیشادی بسیار نزدیک و مرتبط با معرفت شناسی اوپنیشادی است.
3- صفات و ویژگی های برهمن
در اوپنیشادها از اوصاف و ویژگی های برهمن به تفصیل سخن به میان آمده، که البته این صفات بسیار متنوع و متفاوت و گاه حتی متعارض و متضاد است. او از یک سو، حقیقتی مطلق و متعالی و کاملا منزه و به دور از جهان پدیداری و متفاوت از همۀ هستی است و از سوی دیگر، عین هستی و عین پدیده هاست؛ که البته این امر، مرتبط با موضوع تنزیه و تشبیه، هم چنین ناظر به دو جنبه یا دو وجه برهمن است؛ زیرا در اوپنیشادها از دو جنبه یا دو چهرۀ برهمن سخن به میان آمده است: برهمن عاری و تهی از هرگونه صفت و ویژگی، یعنی بره من قبل از ظهور و پیش از مرتبه ی تجلی و مقیم مقام اطلاق؛ وبرهمن متصف به صفات و برخوردار از ویژگی های مختلف، یعنی برهمن تجلی یافته در مرتبه ظهور. نخستین جنبه را برهمن متعالی یا پربرهمن یا برهمن نیرگونه و یا برهمن غیرکیهانی، و دومی را برهمن نازل یا اپربرهمن و یا برهمن سگونه و برهمن کیهانی می نامند. در بریهدآرنیکه آمده است: «یقینا دو شکل از برهمن وجود دارد: یکی دارای صورت و دیگری بدون صورت؛ یکی فانی و دیگری غیر فانی؛ یکی ساکن و دیگری متحرک؛ یکی واقعی و دیگری غیری حقیقی».
در میتری اوپنیشاد نیز دقیقا همین عبارت آمده است: گاه نیز با عباراتی متناقض از این دو جنبه ی برهمن سخن به میان می آید. به عنوان مثال گفته شده است که او«هم قابل درک است و هم غیر قابل درک» هم؛ حرکت می کند و هم حرکت نمی کند؛ هم دور است وهم نردیک؛ اوهم داخل همه چیز است و هم بیرون از همه چیز؛ و هم وجود و هم لاوجود است.
حقیقت برهمن
یکی از زیباترین قسمت های اوپنیشاد در باب حقیقت برهمن، گفتگوی میان یاجنه ولکیه و متیریی در باب ذات مطلق است که در بریهد آرنیکه آمده است. در ادامه این گفتگو، پرسش و پاسخی میان گارگی واچ کنوی و یاجنه ولکیه مطرح شده است. گارگی از بیناد هستی می پرسد و سرانجام وقتی از برهمن سخن به میان می آید، یاجنه ولکیه از ادامۀ پرسش و پاسخ سر باز می زند و خطاب به گارگی می گوید: «بیش از این ممکن است سرت را از دست بدهی».
عاری بودن برهمن از صفات و تعینات
عاری بودن برهمن از صفات و تعینات بدان معناست که برهمن قابل اشاره و توصیف، و نیز قابل درک و شناخت نیست. از این رو، این برهمن نامتعین یا نامقید یا «لابشرط» یا نیروی کلپه خوانده می شود. این برهمن از هر تعین یا نیروپادهی عاری است. در بریهدآرنیکه «حقیقت الحقایق» خوانده می شود و در تعریفش عبارت سلبی «نه این، نه این» و نیز عبارت «این گونه نیست» می آید. او از همۀ قیود و محدودات عاری است. نه در مکان و فضاست و نه در زمان، بلکه بی مکان و بی زمان است او در قانون علیت نمی گنجد و مستقل و آزاد از آن است. بنابراین، آنگاه که زمان و مکان و علیت از بین برود، او همچنان باقی و پا برجاست. (ادامه دارد ...)
منـابـع
محمدجواد شمس- دانشگاه آزاد اسلامی- واحد علوم و تحقیقات- نیمسال نامه تخصصی پژوهشنامه ادیان- سال اول- شمارۀ اول- مقاله خداشناسی اوپنیشادی
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها