معنای زندگی از دیدگاه آیین مسیحیت (شرور)

فارسی 2785 نمایش |

فیلسوفان و معنای زندگی

فیلسوفان غالبا در برابر پرسش از معنای زندگی اظهار سردرگمی می کنند. به گمان دلیل این امر ابهامی است که آنان در این پرسش می یابند؛ از این رو مطمئن نیستند که چه پاسخی می تواند پاسخ این پرسش به شمار آید. اگر در این پرسش به چند تفکیک دست زده شود، می توان ابهام آن را بر طرف کرد و به آن وضوح بخشید؛ چرا که با این کار نشان داده خواهد شد که بسیاری از پرسشهای متفاوت شایسته آنند که پرسش هایی در باب معنای زندگی تلقی شوند.

پرسش های ارزش شناختی: ارزش های زندگی بشر
ممکن است گمان شود که زندگی هر فردی از افراد آدمی در صورتی معنادار است که ارزش ذاتی مثبت داشته باشد. همچنان که رونالد دورکین اخیرا استدلال کرده است، متدینان و ملحدان هر دو می توانند در این مورد اتفاق نظر داشته باشند که زندگی بشر مقدس است و از این رو ارزش ذاتی مثبت دارد؛ اما در عین حال آنان می توانند بر سر علت تقدس آن وفاقی نداشته باشند. طبیعی است که مسیحیان تقدس زندگی بشر را بر این مبنا توجیه کنند که انسان ها بر صورت خداوند و مانند او خلق شده اند. خداوند در اوائل سفر پیدایش می گوید: «انسان را بر صورت خویش موافق و شبیه خویش بسازیم.» و آیه بعد به ما می گوید، «پس خدا انسان را بر صورت خویش خلق کرد، او انسان ها را به صورت خدا خلق کرد.» (پیدایش، 2 – 26: 1)
چون خدا ذاتا کاملا خیر است، انسان ها هم که به صورت او خلق شده اند ذاتا خیر خواهند بود؛ البته در مرتبه ای پایین تر از خدا. و دین یهود و دین اسلام، دو دین توحیدی بزرگ دیگر، می توانند با مسیحیت در تبیین مذکور از تقدس زندگی بشر هم داستان باشند؛ زیرا آنها نیز کتاب مقدس عبرانیان را مرجع معتبر و موثقی می دانند. از قرار معلوم هر انسانی بر صورت خدا و شبیه او خلق می شود، اگر اصلا چنین خلق شدنی در کار باشد، و لذا زندگی هر انسانی مقدس است و از این رو، ارزش ذاتی مثبت دارد. اگر ارزش ذاتی کل زندگی نوع بشر، سرجمع ارزش های ذاتی زندگی همه افراد بشر باشد، در این صورت ارزش ذاتی کل زندگی نوع بشر نیز مثبت خواهد بود؛ و در آن صورت جهانی که واجد زندگی بشر است، در صورت مساوی بودن بقیه شرایط، بهتر از جهانی خواهد بود که فاقد آن است.
افزون بر این، اگر داشتن ارزش ذاتی مثبت برای معنادار بودن کل زندگی نوع بشر کافی باشد، در این صورت زندگی بشر هم معنای فردی خواهد داشت و هم معنایی کیهانی، به شرطی که هر انسانی بر صورت خدا و شبیه او خلق شده باشد. اما ارزش ذاتی که زندگی یک انسان از نحوه خلقت خود آن انسان اخذ می کند؛ یعنی ناشی از آن است که صاحب این زندگی بر صورت و شکل خداوند خلق شده است، مستقل از آن است که در عمل زندگی صاحب آن چگونه سپری می شود. با این برداشت، یک زندگی انسانی که روی هم رفته به حدی رقت انگیز است که برای کسی که در حال زیستن آن زندگی است بهتر است که هرگز وجود نمی یافت، باز هم می تواند ارزش ذاتی مثبت داشته باشد؛ یعنی همان ارزشی که ناشی از خلقت اوست بر صورت خدا و شبیه او. این احتمال دلیلی در اختیار ما قرار می دهد تا بر اساس آن در این موضوع تردید کنیم که ارزش مثبت ذاتی که زندگی یک انسان از اینکه صاحب آن زندگی از آفرینش بر صورت خدا و شبیه او برخوردار است اخذ می کند، برای تضمین معناداربودن زندگی هر یک از افراد بشر یا زندگی نوع بشر کافی باشد.

شرور دهشتناک از دیدگاه آدامز

احتمال فوق الذکر همچنین انسان را وا می دارد تا با خطری دست و پنجه نرم کند که از سوی برخی از صورتهای خاص معضل شر متوجه معنای زندگی بشر می شود. خانم مریلین مککورد آدامز این خطر تهدید کننده را در کتاب اخیرش در باب شرور دهشتناک، با وضوحی خاص به تصویر می کشد. آدامز نمونه هایی از مهمترین شرور دهشتناک را بدین صورت فهرست می کند: «تجاوز به یک زن و قطع بازوانش، شکنجه های روان تنی که در نهایت به فروپاشی شخصیت فرد منجر می شود، خیانت به عمیق ترین وفاداری های خود، خورده شدن فرزند توسط والدین، سوء استفاده جنسی از کودکان از نوعی که ایوان کارامازف آن را توصیف می کند، استفاده از کودکان برای تهیه عکس های مستهجن، زنای با والدین، مرگ تدریجی در اثر گرسنگی، شرکت در اردوگاه های مرگ نازی ها، انفجار بمب های هسته ای روی مناطق مسکونی، و اینکه تروریستها شخصی را مجبور کنند میان فرزندانش یکی را برای مرگ انتخاب کند و اینکه شخص تصادفا و یا عمدا موجب از ریخت افتادن یا مرگ افرادی می شود که بیش از همه دوستشان دارد.»
آدامز خود رابطه میان شرور دهشتناک و معنای زندگی بشر را روشن می سازد. او می گوید: «شروری را که در فهرستم آورده ام نمونه هایی برجسته از امور دهشتناک می دانم زیرا معتقدم بیشتر مردم در ارتکاب آنها یا ابتلای به آنها در نگاه نخست دلیلی خواهند یافت برای شک نسبت به معنای مثبت زندگیشان.»

ارتباط میان ارزش و معنای زندگی انسان

تعریف آدامز از شرور دهشتناک ارتباط میان ارزش و معنای زندگی انسان را مشخص می کند. تعریف او بدین قرار است: «شری به نام e فقط و فقط در صورتی دهشتناک است که نقش داشتن شخص p در e دلیل فی بادی النظر در اختیار هر شخصی قرار دهد تا شک کند نسبت به اینکه آیا زندگی p در کل می تواند برای خود او، با فرض سهم داشتن او در e یک خیر کثیر باشد یا نه.» به گمان ما آدامز حق دارد بر نوعی پیوند میان معنای مثبت زندگی یک انسان و خیر بودنش از نظر شخصی که آن را از سر می گذراند، پافشاری کند. به نظر ما زندگی یک انسان فقط و فقط و در صورتی معنای مثبت دارد که برای شخصی که آن را سپری می کند روی هم رفته خیر باشد. بنابراین، اگر زندگی یک انسان برای شخصی که آن را سپری می کند روی هم رفته خیر نباشد، آن زندگی فاقد معنای مثبت است. پس شرور دهشتناک تهدیدکننده معنای زندگی بشرند؛ زیرا دلیل فی بادی النظر در اختیار هر شخصی قرار می دهند تا شک کند نسبت به اینکه زندگی کسانی که، به عنوان قربانی یا گناهکار، نقشی در این شرور دارند، معنای مثبت داشته باشد. اما اینکه دلیل فی بادی النظر داشته باشیم برای شکست در اینکه زندگی کسانی که در شرور دهشتناک نقش دارند معنای مثبت دارد منافات ندارد با اینکه، من حیث المجموع، دلیل داشته باشیم بر اینکه شک نکنیم در اینکه زندگی آن کسان معنای مثبت دارد. اگر شخصی برای این تفکر که شرور دهشتناک محکوم به شکست اند دلیل داشته باشد، دلیل فی بادی النظر او برای شک کردن خودش محکوم به شکست خواهد بود.

سه راه تحقق شکست شرور دهشتناک

آدامز نشان می دهد که خدا با ادغام شرکت در شرور دهشتناک در ارتباط شخص شرکت کننده با خدا می تواند موجب شکست آنها شود. او سه راه تحقق این امر را به طور خلاصه شرح می دهد:
1) تحمل شرور دهشتناک می تواند وسیله ای باشد برای احساس یگانگی با آلام مسیح و مرگ او.
2) تحمل شرور دهشتناک می تواند موجب دریافت پاسخی از سر حق شناسی بی پایان خداوند گردد.
3) تحمل شرور دهشتناک می تواند به ایجاد بصیرت نسبت به حیات درونی خدایی محنت کش منجر شود.

تهدید آموزه سنتی دوزخ

به نظر می رسد که گرچه از تصویر فوق فقط اولی برای مسیحیان جاذبه دارد، اما دو تصویر دیگر برای سایر متدینان نیز جالب است. حاصل کلام آنکه مشرب خداباوری در جهان بینی خود برای رد این ادعا منابع عقلانی دارد که کسانی که در شرور دهشتناک این زندگی نقشی دارند محکوم به داشتن زندگی فاقد معنای مثبت اند، از این راه که استدلال می کند که حتی زندگی های واجد این شرور دهشتناک هم روی هم رفته می توانند برای کسانی که زندگی ها را سپری می کنند خوب باشد. البته نتیجه آن سخن این نیست که، در واقع، همه آنانی که نقشی در آن شرور دهشتناک دارند زندگی خواهند داشت که روی هم رفته برایشان خوب است. [زیرا] ظاهرا این امکان هست که زندگی پس از مرگ دارای شرور دهشتناکی باشد که حتی خدا آنها را از بین نمی برد، یا احیانا نمی تواند از بین ببرد؛ مانند رنج ابدی در دوزخ. به نظر می رسد برای کسی که در جهان پس از مرگ گرفتار رنج ابدی در دوزخ است چنین زندگی روی هم رفته خوب نیست و لذا فاقد معنای مثبت است. به تعبیر دیگر، آموزه سنتی دوزخ دست کم معنای زندگی برخی انسان ها را مورد تهدید جدی قرار می دهد، زیرا دوزخ نوع مخصوصا دردناکی از معضل شر است.

راههای پاسخ مسیحیان و متدینان
مسیحیان و متدینان دیگر دست کم از دو راه می توانند به این تهدید پاسخ دهند. هر دوی این راهها متضمن نگرشی تجدید نظر طلبانه نسبت به آموزه سنتی دوزخ است که طبق آن دوزخ مکانی برای رنج ابدی می باشد. راه اول حمایت از دیدگاه شمول گرایانه درباره نجات است. بر وفق این دیدگاه، حتی اگر دوزخ مکانی برای رنج کشیدن باشد و پار ه ای از مردم زندگی پس از مرگ را در دوزخ آغاز کنند، هیچ کس تا ابد در دوزخ نخواهد ماند. سرانجام همه انسانها ترغیب می شوند تا خواهان وصال خداوند گردند و آنگاه خداوند از آن پس برای همیشه آنها را در رؤیت سعیده با الوهیت به وصال می رساند. هر انسانی، زن یا مرد، همین که با اطمینان، در رؤیت سعیده، به خدا بپیوندد، از وجود حیاتی مطمئن می شود که روی هم رفته برای او خوب است. راه دوم پاسخ به تهدید مذکور اتخاذ دیدگاه فراق محض درباره دوزخ است. طبق این دیدگاه، دوزخ چیزی جز حالت دور افتادگی از خدا نیست که خود فرد آن را برگزیده است.
[در این دیدگاه] دوزخ مستلزم درد جسمی یا رنج روحی به منزله کیفر نمی باشد اگرچه کسانی که برای همیشه فراق از خداوند را بر می گزینند از بزرگترین همه خیرها محرومند. اما زندگی آنان روی هم رفته چندان مصیبت بار نیست که بگوییم برایشان بهتر بود هرگز زندگی نمی کردند. زندگی آنان در دوزخ روی هم رفته برای آنها خوب است، گیریم به خوبی بیرون از دوزخ نباشد. بنابراین، اگر مسیحیان و دیگر متدینان حاضر باشند بهای تجدید نظر در آموزه سنتی مربوط به دوزخ را بپردازند، می توانند به نحوی معقول معتقد باشند که علیرغم وجود شرور دهشتناک در زندگی، همه آدمیان زندگی هایی خواهند داشت که روی هم رفته برایشان خوب است. بدینسان آنان می توانند تهدیدی را که از ناحیه وجود شرور دهشتناک در زندگی این جهانی و وجود دوزخ در زندگی آن جهانی متوجه معنای مثبت زندگی بشر، اعم از زندگی فردی انسان و کل زندگی نوع بشر، می شود، دفع کنند.

درس های روابط میان ارزش زندگی بشر و معنای آن
از تأمل در روابط میان ارزش زندگی بشر و معنای آن چه درس هایی می توان آموخت؟ درس اصلی این است که زندگی یک انسان فقط در صورتی معنای مثبت دارد که:
1) ارزش ذاتی مثبت داشته باشد.
2) برای شخصی که آن زندگی را از سر می گذراند روی هم رفته خوب باشد.
هر سه دین توحیدی بزرگ در وضعیند که ادعا می کنند که تحقق شرط اول از این شرایط لازم برای معنای مثبت زندگی بشر از این طریق تضمین می شود که حیات آدمی بر صورت یک خدای کاملا خوب و شبیه او خلق شده است. مسیحیان و خداگرایان دیگر می توانند استدلال کنند که تحقق شرط دوم از راه ترکیب این دو آموزه تأمین می شود؛ یکی آموزه مربوط به مبحث نجات، که نشان می دهد چگونه خدا می تواند شرور دهشتناک پدید آمده در این زندگی را از بین ببرد، و دیگری آموزه مربوط به جهان پس از مرگ که غرض از طرح آن این است که مانع پدید آمدن شرور دهشتناک لغو نشدنی جدید در آخرت شود. حال آیا می توان نتیجه گرفت که برای اینکه زندگی یک انسان معنای مثبتی داشته باشد، این دو شرط به همراه هم کافیند؟ البته در این مرحله از بحث این نتیجه گیری عجولانه است. بسیاری از فیلسوفان معتقدند معنای زندگی بشر تا حدی با اهداف آن مرتبط است، این اهداف می توانند شامل هدف هایی در زندگی یا هدف هایی برای زندگی باشند.

منـابـع

فیلیپ اِل. کوئین- مقاله مسیحیت و معنای زندگی- دانشگاه ادیان و مذاهب قم

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد