عوامل ورود به بهشت خوف و خشیت از خدا

فارسی 2247 نمایش |

آنان که از علم و شهود ساحت کبریائى ترسان و لرزانند و در اثر این شهود به وظایف الهى قیام مى نمایند و از گناهان اجتناب نموده اند براى آنان دو منزل است در اختیار آنان قرار خواهد گرفت از نعمتهاى دلپذیر و بى نظیر و شوق انگیز بهشت: «و لمن خاف مقام ربه جنتان؛ و هر کس از مقام پروردگارش بترسد دو باغ دارد.» (الرحمن/ 46) از این آیه به بیان اوصاف و احوال سعداى از جن و انس شروع نموده، موضوع بحث کسانى را قرار مى دهد که از مقام پروردگارشان پروا داشتند، و کلمه "مقام" مصدر میمى و به معناى قیام است، که به فاعل خودش یعنى کلمه "رب" اضافه شده، و مراد از قیام خداى تعالى علیه وى، این است: که خداوند در هنگامى که بنده اش عملى انجام مى دهد بالاى سرش ایستاده و ناظر عمل او است، اما نه ایستادن یک کارفرما و سرکارگر بالاى سر کارگر، بلکه معناى قیام خدا احاطه و علم خداست به آنچه بنده مى کند، و ضبط عمل بنده و جزا دادن به وى است، هم چنان که در جاى دیگر فرموده: «أ فمن هو قائم على کل نفس بما کسبت؛ آیا خدایى که قائم بر تک تک نفوس و اعمال آنان است.» (رعد/ 33)
ممکن است کلمه "مقام" را اسم مکان و به معناى محل قیام بگیریم، و اضافه شدن آن بر کلمه "رب" را لامیه بدانیم، که معنایش "مقام براى خدا" مى شود، و بگوییم منظور از مقامى که براى رب است مقامى است که خداى تعالى نسبت به بنده اش دارد، و آن مقام این است که خدا رب او است، کسى است که امر بنده را تدبیر مى کند، و یکى از تدابیر او این است که وى را به زبان رسولانش به سوى ایمان و عمل صالح دعوت مى کند، و چنین قضا رانده که او را بر طبق عملش جزا دهد، خیر باشد خیر و شر باشد شر. علاوه بر این خداى تعالى محیط به او و با او است، و آنچه وى مى گوید او مى شنود، و آنچه وى انجام مى دهد او مى بیند، و او لطیف و با خبر است.

اقسام و مراحل خوف از پروردگار
اشاره به اقسام و مراحل خوف از مقام پروردگار و بیان اینکه مقصود از خائفان در آیه: "و لمن خاف ..." مخلصین است. و اما اینکه خوف از مقام پروردگار چیست؟ باید بگوییم: خوف هم مانند عبادت مراحلى دارد، بعضى ها از عقاب خدا مى ترسند، و از ترس عذاب او کفر نمى ورزند و گناه نمى کنند، قهرا لازمه چنین خوفى این است که عبادت صاحبش عبادت کسى باشد که از عذاب خدا مى ترسد، عبادت مى کند تا گرفتار عذاب او نگردد، در نتیجه عبادتش محضا براى خدا نباشد، و این قسم عبادت عبادت بردگان است که موالى خود را از ترس سیاست و شکنجه اطاعت مى کنند، هم چنان که بعضى دیگر او را به طمع ثواب و پاداشش بندگى مى کنند، عبادت مى کنند تا به رسیدن به آنچه دلخواهشان است رستگار گردند، اینان هم عبادت خدا را محضا لله انجام نمى دهند، عبادتشان یک قسم تجارت است، هم چنان که در روایاتى هم آمده، و بعضى از آنها در سابق نقل شد.
و خوف در جمله "و لمن خاف مقام ربه" ظهور در هیچ یک از این دو قسم خوف، یعنى خوف از عذاب و خوف از فوت لذتهاى نفسانى در بهشت ندارد، چون این دو نوع خوف غیر از خوف از قیام و آگاهى خدا نسبت به اعمال بندگان است، و نیز غیر از خوف از مقامى است که خداى تعالى نسبت به بنده اش دارد، چون خوف از آگهى خدا و نیز خوف مقام پروردگار تاثر خاصى است که براى بنده بدان جهت که بنده است، در برابر ساحت عظمت و کبریایى مولایش حقیر و ذلیل است دست مى دهد، و باعث مى شود آثارى از مذلت و خوارى و اندکاک در قبال عزت و جبروت مطلقه خداى تعالى از او ظهور کند.
عبادت خداى تعالى از ترس او (البته ترس به این معنا) عبارت است از خضوع در برابر او بدین جهت که او الله است، ذو الجلال و الاکرام است، نه بدین جهت که جهنم دارد، و نه بدین جهت که بهشت دارد، وقتى عبادت به این انگیزه انجام شود خالصا لوجه الله صورت مى گیرد. و این معناى از خوف، همان خوفى است که خداى تعالى ملائکه مکرمین خود را بدان ستوده، وگرنه اگر خوف منحصر در خوف از عذاب و ترک ثواب مى بود، با در نظر داشتن اینکه ملائکه معصوم و ایمن از عذاب مخالفت و تبعات معصیتند نباید آنان را به داشتن خوف بستاید، ولى مى بینیم ستوده و فرموده: «یخافون ربهم من فوقهم؛ از پروردگارشان که مافوقشان است مى ترسند.» (نحل/ 50)
پس از آنچه گذشت روشن گردید آن کسانى از جن و انس که جمله "و لمن خاف" اشاره به ایشان است، عبارتند از اهل اخلاص، آنهایى که خاضع در برابر جلال خداى تعالى هستند، و او را بدین جهت عبادت مى کنند که او الله (عز اسمه) است، نه بدین جهت که جهنم دارد، و نه به طمع بهشت و ثوابى که مى دهد، و بعید نیست این طایفه همان کسانى باشند که در سوره بعدى بعد از آنکه مردم را سه دسته مى کند، درباره دسته سوم مى فرماید: «و السابقون السابقون أولئک المقربون؛ و (سومین گروه) پیشگامان پیشگام (که در ایمان بر همه پیشى گرفتند) آنان مقربان درگاهند.» (واقعه/ 10- 11)

اقوال مختلف درباره اینکه خائف از مقام رب دو بهشت دارد
اما اینکه فرموده: این خائفان دو بهشت دارند، مفسرین در معنایش حرفها زده اند:
بعضى گفته اند: یک بهشت منزل شخصى او است، که دوستانش در آنجا زیارتش مى کنند، و یکى هم منزل خدمتکاران و همسران او است (به عبارت ساده تر منظور از دو بهشت بیرونى و اندرونى است). بعضى دیگر گفته اند: منظور از دو بهشت باغى است که بیرون قصر دارد، و باغى که داخل قصرش دارد (باز نظیر توانگران دنیا که یک باغچه در منزل دارند، و در آن گلکارى مى کنند، و باغى در بیرون شهر و در ییلاق دارند، که در آنجا انواع میوه ها و چمن زارها درست مى کنند). بعضى دیگر گفته اند: معنایش این است که در آخرت دو بهشت جداى از هم دارد، تا هر گاه از این بهشت خسته شد به آن بهشت دیگر رود، تا لذتش به حد کمال برسد.
بعضى دیگر گفته اند: یک بهشت در برابر عقاید حقه اش به او مى دهند، و بهشتى دیگر در برابر اعمال صالحى که کرده. بعضى دیگر گفته اند: یک بهشت در برابر اعمال صالحه و اطاعتهایى که کرده، و یک بهشت دیگر در برابر ترک گناهانى که مى توانسته است مرتکب شود. بعضى دیگر گفته اند: یک بهشت جسمانى است و یکى روحانى، و این اقوال به طورى که ملاحظه مى فرمایید اقوالى است که هیچ دلیلى در آیه مورد بحث و یا در سراسر قرآن کریم بر آنها وجود ندارد، (و در حقیقت از مقایسه آخرت با وضع دنیا ناشى شده است). بعضى هم گفته اند: یک بهشت را به خاطر استحقاقى که دارد به او مى دهند، و یک بهشت دیگر را فقط به عنوان تفضل ارزانیش مى دارد. در بین همه اقوالى که ملاحظه کردید ممکن است بگوییم این قول بهتر است، چون آیه شریفه «لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزید؛ مؤمنان هر چه بخواهند در بهشت دارند، ولى ما اضافه هم مى دهیم.» (ق/ 35) هم اشعارى بدان دارد، البته آن طور که ما تفسیرش کردیم این اشعار را دارد.

وصف آن دو بهشت
باز به دنبال این نعمت بزرگ همگان را مخاطب ساخته مى گوید: «فبأی آلاء ربکما تکذبان؛ کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟!» (الرحمن/ 47) سپس در توصیف این دو بهشت مى افزاید:«ذواتا أفنان؛ آنها داراى انواع نعمتها و درختان پر شاخه با طراوتند.» (الرحمن/ 48) "ذواتا" تثنیه "ذات" به معنى "صاحب" و دارنده است. "افنان" جمع "فنن" (بر وزن قلم) در اصل به معنى شاخه هاى تازه و پر برگ است، و گاه به معنى "نوع" نیز به کار مى رود، و در آیه مورد بحث در هر یک از این دو معنى ممکن است استعمال شده باشد، در صورت اول اشاره به شاخه هاى با طراوت درختان بهشتى است، بر عکس درختان دنیا که داراى شاخه هاى پیر و جوان و خشکیده هستند. و در صورت دوم اشاره به تنوع نعمتهاى بهشت و انواع مواهب آن است، استعمال در هر دو معنى نیز بى مانع است. این احتمال نیز وجود دارد که درختان بهشتى به گونه اى هستند که در یک درخت شاخه هاى مختلفى است و بر هر شاخه نوعى از میوه ها.
به دنبال این نعمت باز همان سؤال تکرار مى شود که "کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید"؟! (فبأی آلاء ربکما تکذبان) (الرحمن/ 49) از آنجا که یک باغ سرسبز و خرم و پر طراوت، علاوه بر درختان، باید چشمه هاى آب جارى داشته باشد در آیه بعد مى افزاید: «فیهما عینان تجریان؛ در آن دو بهشت دو چشمه به طور مداوم جریان دارد.» (الرحمن/ 50) باز در برابر این نعمت همان سؤال مطرح مى شود: "کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید" (فبأی آلاء ربکما تکذبان) (الرحمن/ 51) گرچه در آیه فوق سخنى از چگونگى این دو چشمه به میان نیامده، تنها تعبیرى از آن به عنوان "نکره" دیده مى شود که در اینگونه موارد دلیل بر عظمت و اهمیت است، ولى بعضى از مفسران این دو چشمه را به چشمه هاى "سلسبیل" و "تسنیم" که به ترتیب در آیه هاى (دهر/ 18)، و (مطففین/ 27) آمده تفسیر کرده اند و گاه گفته شده یکى از این دو چشمه چشمه "شراب طهور" و چشمه دوم چشمه "عسل مصفى" است که هر دو در آیه 15 سوره محمد آمده است. و اگر ما "جنتان" را در آیات گذشته به معنى بهشت معنوى و مادى تفسیر کنیم طبعا این دو چشمه نیز یکى معنوى (همچون چشمه معرفت) و دیگرى چشمه مادى (همچون چشمه هاى آب زلال یا شیر و عسل و شراب طهور است) ولى دلیل خاصى براى هیچیک از این تفاسیر در دست نیست.
در آیه بعد که نوبت به میوه هاى این دو باغ بهشتى مى رسد، مى فرماید: «فیهما من کل فاکهة زوجان؛ در آنها از هر میوه اى دو نوع وجود دارد.» (الرحمن/ 52) نوعى که در دنیا نمونه آن را دیده اید، و نوعى که هرگز شبیه و نظیر آن را در این جهان ندیده اید. بعضى از مفسران نیز آن را به دو نوع تابستانى و زمستانى و یا خشک و تر و یا کوچک و بزرگ تفسیر کرده اند، ولى هیچ یک از اینها دلیل روشنى ندارد این اندازه مسلم است که میوه هاى بهشتى کاملا متنوع و گوناگون مى باشد، و هر کدام از دیگرى بهتر و جالبتر است. باز مى افزاید: کدامیک از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟! (فبأی آلاء ربکما تکذبان) (الرحمن/ 53)
در آیات پیشین سه قسمت از ویژگیهاى این دو باغ بهشتى مطرح شد، اکنون به سراغ ویژگى چهارم مى رویم که مى فرماید: «متکئین على فرش بطائنها من إستبرق؛ این در حالى است که بهشتیان بر فرشهایى نشسته و تکیه کرده اند که آستر آنها از پارچه هاى ابریشمین است.» معمولا انسان وقتى تکیه مى کند که در محیطى آرام و در نهایت امنیت باشد، این تعبیر نشانه آرامش کامل روح بهشتیان است. و بالآخره در پنجمین نعمت به چگونگى نعمتهاى این باغ بهشتى اشاره کرده مى گوید: «و جنى الجنتین دان؛ میوه هاى رسیده این دو بهشت در دسترس است.» (الرحمن/ 54) آرى زحمتى که معمولا در چیدن میوه هاى دنیا وجود دارد در آنجا به هیچوجه نیست. "جنى" (بر وزن بقا) به معنى میوه اى است که موقع چیدن آن فرا رسیده، و "دان" در اصل "دانى" و به معنى نزدیک است.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 23 صفحه 160

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 19 صفحه 181

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 268

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد