اوصاف انسانهای شایسته در قرآن

English فارسی 2559 نمایش |

قرآن کریم در سخنی روان شناسانه می فرماید: انسان حریص و ناشکیبا آفریده شده، چون شر و زیانی به او برسد سخت بی قراری می کند، و چون مال و دولتی بیابد بخل می ورزد و احسان و نیکوکاری نمی کند، جز چند طایفه:
1ـ نمازگزاران، همان کسانی که بر نمازشان پایداری می کنند.
2ـ آنان که در اموالشان حق معلومی (مانند خمس، زکات و...) برای سائلان و محرومان است، که به آنان می پردازند.
3ـ آنان که روز قیامت را باور دارند.
4ـ آنان که از عذاب پروردگارشان بیمناکند.
5ـ آنان که دامن خود را از شهوترانی پاک نگه می دارند، مگر بر همسران و کنیزانشان.
6ـ کسانی که امانت و عهد و پیمان خویش را مراعات می کنند (و نمی شکنند).
7ـ آنان که پاسدار نماز خویشند.
8ـ آنان که برای شهادت به حق قیام می کنند و می ایستند.
همه گروه های یاد شده در باغ هایی از بهشت، گرامی خواهند بود:
«إن الانسان خلق هلوعا* إذا مسه الشر جزوعا* و إذا مسه الخیر منوعا* إلا المصلین* الذین هم على صلاتهم دائمون* و الذین فى أموالهم حق معلوم* و الذین یصدقون بیوم الدین* و الذین هم من عذاب ربهم مشفقون* إن عذاب ربهم غیر مأمون؛ به راستى انسان بسیار حریص [و بى تاب] خلق شده است. چون آسیبى به او رسد بى تاب است. و چون خیرى به او رسد بخل ورز است. غیر از نمازگزاران. همان کسانى که بر نمازشان پایدارند. و همانان که در اموالشان حقى معین است. و کسانى که روز جزا را باور دارند. و آنان که از عذاب پروردگارشان بیمناکند. چرا که از عذاب پروردگارشان ایمنى نیست.» (معارج/ 19- 28)
امام صادق (ع) می فرماید: حق تعالی برای مسکینان در مال ثروتمندان مقداری مقرر فرموده که تا آن را ادا نکنند شایسته حمد و ثنا نخواهند بود و آن زکات است که به وسیله آن خونشان محفوظ می ماند و نامشان در تومار مسلمانان قرار می گیرد، ولی غیر از زکات حقوق دیگری نیز هست که باید بپردازند: "والذین فی أموالهم حق معلوم" و آن چیزی است که خداوند مقرر کرده است انسان به اندازه توانش از مال خود بپردازد. در حدیث دیگر فرمود: باید آن مقدار را صرف صله ی رحم، تقویت ضعیفان و برادران ایمانی خویش کند. پس اگر خواست می تواند هر روز یا هر جمعه یا هر ماه ادا کند.
در آیات بالا چهار وصف از اوصاف ویژه مؤمنان راستین و آنها که در قیامت اهل بهشتند ذکر شد، و در آیات بعدی به پنج وصف دیگر اشاره مى کند که مجموعا نه وصف مى شود. در نخستین توصیف مى فرماید: «و الذین هم لفروجهم حافظون؛ آنها کسانى هستند که فروج خویش را از بى عفتى حفظ مى کنند.» (معارج/ 29) «إلا على أزواجهم أو ما ملکت أیمانهم فإنهم غیر ملومین؛ مگر نسبت به همسران و کنیزانشان که در بهره گیرى از آنها هیچگونه ملامت و سرزنش ندارند.» (معارج/ 30)
بدون شک غریزه جنسى از غرائز سرکش انسان، و سرچشمه بسیارى از گناهان است تا آنجا که بعضى معتقدند در تمام پرونده هاى مهم جنایى اثرى از این غریزه دیده مى شود، لذا کنترل و حفظ حدود آن از نشانه هاى مهم تقوى است و به همین دلیل بعد از ذکر نماز و کمک به نیازمندان و ایمان به روز قیامت و ترس از عذاب الهى کنترل این غریزه ذکر شده است.
استثنایى که ذیل آن آمده نشان مى دهد که منطق اسلام هرگز این نیست که این غریزه به کلى محو و نابود شود و کسى مانند راهبان و کشیشان بر خلاف قانون خلقت گام بردارد که این عملى است غالبا غیر ممکن، و به فرض امکان غیر منطقى، و لذا رهبانها نیز نتوانستند این غریزه را از صحنه زندگى حذف کنند، و اگر به طور رسمى ازدواج نمى کنند بسیارى از آنها چون به خلوت مى روند آن کار دیگر مى کنند! رسواییهایى که از این رهگذر به بار آمده کم نیست مورخان مسیحى همچون "ویل دورانت" و غیر او پرده از روى آن برداشته اند. تعبیر به "ازدواج" همسران دائمى و موقت را هر دو شامل مى شود، و اینکه بعضى گمان کرده اند این آیه نفى "ازدواج موقت" مى کند، به خاطر آن است که نمى دانند آن هم نوعى ازدواج است.
در آیه بعد براى تاکید بیشتر روى همین موضوع مى افزاید: «فمن ابتغى وراء ذلک فأولئک هم العادون؛ کسانى که ماوراى آن را طلب کنند متجاوز و خارج از مرزهاى الهى هستند.» (معارج/ 31) و به این ترتیب اسلام طرح جامعه اى مى ریزد که هم به غرائز فطرى در آن پاسخ داده مى شود، و هم آلوده فحشاء و فساد جنسى و مفاسد ناشى از آن نیست. البته کنیزان از نظر اسلام داراى بسیارى از شرایط همسر و انضباطهاى قانونى او هستند هر چند در عصر و زمان ما موضوع آن منتفى است.
سپس به دومین و سومین اوصاف آنها اشاره کرده، مى گوید: «و الذین هم لأماناتهم و عهدهم راعون؛ کسانى که امانتها و عهد خود را رعایت مى کنند.» (معارج/ 32) البته "امانت" معنى وسیعى دارد که نه تنها امانتهاى مادى مردم را از هر نوع در بر مى گیرد، بلکه امانتهاى الهى و پیامبران و پیشوایان معصوم همه را شامل مى شود. هر یک از نعمتهاى الهى امانتى از امانات او هستند، پستهاى اجتماعى و مخصوصا مقام حکومت از مهمترین امانات است، و لذا در حدیث معروف امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در تفسیر آیه «إن الله یأمرکم أن تؤدوا الأمانات إلى أهلها؛ خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید!» (نساء/ 58) صریحا آمده است که "ولایت و حکومت را به اهلش واگذارید". در آیه 72 سوره احزاب نیز آمده مساله تکلیف و مسئولیت به عنوان یک امانت بزرگ الهى معرفى شده است: «إنا عرضنا الأمانة على السموات و الارض» و از همه مهمتر دین و آئین خدا و کتاب او قرآن، امانت بزرگ او است، که باید در حفظش کوشید. "عهد" نیز مفهوم وسیعى دارد که هم عهدهاى مردمى را شامل مى شود و هم عهدها و پیمانهاى الهى را. زیرا "عهد" هر گونه التزام و تعهدى است که انسان نسبت به دیگرى مى دهد، و بدون شک کسى که ایمان به خدا و پیامبر او مى آورد با این ایمان تعهدات وسیعى را پذیرفته است. در اسلام اهمیت فوق العاده زیادى به حفظ امانت و پایبند بودن به تعهدات داده شده، و از مهمترین نشانه هاى ایمان معرفى گردیده است.
در چهارمین وصف اضافه مى کند: «و الذین هم بشهاداتهم قائمون؛ کسانى که براى اداى شهادت حق، قیام مى کنند.» (معارج/ 33) زیرا اقامه شهادت عادلانه و ترک کتمان آن یکى از مهمترین پایه هاى اقامه عدالت در جامعه بشرى است.
آنها که مى گویند چرا ما به شهادت و گواهى دادن بر ضد این و آن عداوت اینها را بخریم و درد سر براى خود بیافرینیم، افرادى بى اعتنا به حقوق انسانى و فاقد روح اجتماعى و غیر متعهد نسبت به اجراى عدالتند. و لذا قرآن در آیات متعددى مسلمانان را دعوت به اداى شهادت حق کرده است، و کتمان را گناه شمرده اند در فقه اسلامى نیز شهادت اهمیت خاصى دارد و پایه اثبات بسیارى از حقوق فردى و اجتماعى شمرده شده و احکام ویژه اى دارد.
در آخرین وصف که در واقع نهمین توصیف از این مجموعه است بار دیگر به مساله نماز باز مى گردد، همانگونه که آغاز آن نیز از نماز بود، مى فرماید: «و الذین هم على صلاتهم یحافظون؛ کسانى که نماز خود را محافظت مى کنند.» (معارج/ 34) و همانگونه که قبلا اشاره کردیم با توجه به بعضى از قرائن به نظر مى رسد که "نماز" در اینجا اشاره به "نماز واجب" و در آیه گذشته اشاره به "نماز نافله" است.
البته در نخستین وصف اشاره به "تداوم" نماز بود، اما در اینجا سخن از حفظ آداب و شرائط و ارکان و خصوصیات آن است آدابى که هم ظاهر نماز را از آنچه مایه فساد است حفظ مى کند، و هم روح نماز را که حضور قلب است تقویت مى نماید، و هم موانع اخلاقى را که سد راه قبول آن است از بین مى برد، بنا بر این هرگز تکرار محسوب نمى شود. این آغاز و پایان نشان مى دهد که در میان تمام این اوصاف توجه به نماز برترین و مهمترین آنها است، چرا چنین نباشد در حالى که "نماز مکتب عالى تربیت" و "مهمترین وسیله تهذیب نفوس و پاکسازى جامعه" است.
در پایان این سخن مسیر نهایى صاحبان این اوصاف را بیان مى کند، همانگونه که در آیات گذشته مسیر نهایى مجرمان را شرح داد، در اینجا در یک جمله کوتاه و پر معنى مى فرماید: «أولئک فی جنات مکرمون؛ کسانى که داراى این صفاتند در باغهاى بهشت جاى دارند و از هر نظر گرامى داشته مى شوند.» (معارج/ 35) چرا گرامى نباشند؟ در حالى که میهمانهاى خدا هستند، و خداوند قادر و رحمان تمام وسائل پذیرایى را براى آنها فراهم ساخته است، و در حقیقت این دو تعبیر "جنات" و "مکرمون" اشاره به نعمتهاى مادى و معنوى است که شامل حال این گروه است.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 25 صفحه 37

عبدالله جوادی آملی- تفسیرموضوعی- جلد 5 صفحه 279

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد