اقدامات امام حسن علیه السلام و کارشکنی های معاویه

فارسی 4135 نمایش |

امام حسن (ع) در موقعیتی با معاویه قرارداد صلحی را امضا کردند. امام، در ضمن شرطهای صلح، چنان قرار گذشت که به گونه ای درگیرانه (نه به صورت کناره گیری) مراقب اعمال دستگاه حکومت شام باشد، و استیلای بنی امیه را محکوم سازد. از جمله شروط صلح این بود که:
«معاویه و کارگزاران او، در سراسر آبادیهای اسلام، بر مردم ستم نکنند. احرار و آزادگان را محدود نسازند. شیعه علی را نکشند. نام علی را به زشتی یاد نکنند. به قتل افکار دست نزنند. خراج دارابگرد را به بیت المال امام بدهند و معاویه برای خود جانشین تعیین نکنند.»
یکایک این شروط، قابل توجه و تأمل است. آوردن این شروط، در صلح نامه، معلوم می دارد که آنان که به نام دین و اسلام حکومت می کرده اند، آن جنایتها و خیانتها را مرتکب می شده اند، تا جایی که باید از آنان پیمان گرفت تا دیگر دست به چنان کارها نزنند.
امام حسن، در آن روزگار، بزرگترین شخصیت اسلامی بود، و خانواده های بسیاری از جاهای مختلف، از شهرها و سرزمینهای اسلامی، زیرنظر و با رسیدگی او اداره می شدند: بازماندگان شهدای جنگ صفین، بازماندگان شهدای جنگ جمل، شمار بسیاری از آزادیخواهان و روشنفکران آن روز، که معاویه حقوق آنان را از بیت المال عمومی مسلمین قطع کرده بود، و این امام حسن بود که به آنان می رسید و ایشان را از سقوط اقتصادی حفظ می کرد، تا مبادا به سقوط فکری و مرامی کشانیده شوند. بدینگونه بود که امام حسن خود دارای قلمروی گسترده و نفوذی وسیع بود، و نیازمند بود به داشتن بیت المال و هزینه. برای این، در صلح نامه قید شد که خراج دارابگرد به بیت المال امام پرداخته شود.
شرط کردن این امر، که معاویه کسی را جانشین خود نکند، نیز بسیار مهم بود. چون (صرف نظر از یزید پسر معاویه) معلوم بود که از این خاندان (که دشمنان دیرین اسلام بودند) هر کس دیگر نیز بر سر کار آید، اسلام را زیر پا می گذارد و عدالت را می کشد و امت را تباه می کند. بدینگونه شرطهای صلح نامه، همه مهم بود و اصلاحگر و سازنده.
اما معاویه، پس از استیلای بر امور، نه دین و نه شرف انسانی، هیچ یک را در نظر نیاورد، و همه آن شروط را زیر پا گذاشت: خراج دارابگرد را به بیت المال امام نپرداخت، در ریختن خون آزادگان و محو آثار اسلام بکوشید، اموال و قدرتهای اسلامی را برای نابود کردن اسلام به کار گرفت، و کرد آنچه کرد. معروف است که چون به کوفه آمد، به مردم گفت: «من برای رسیدن به حکومت و استیلای برای شما می کوشیدم، نه برای نماز و روزه...»
اینجا بود که پرده ای که او بر ظاهر کارهای خویش آویخته بود دریده و باطن غیر مسلمان حکومت وی روشن گشت و بدینگونه بود که امام حسن موفق شد، دشمن و بیگانه ای را که به صورت خودی در آمده بود (و در سال فتح مکه از وی اجبار اظهار مسلمانی کرده بود و همواره با اسلام دشمنی می کرد) بشناساند، و دشمنی و بیگانگی او را برملا سازد. امام با مجموعه اقدامهای خویش (بسیج نظامی اول، و صلح مشروط آخر)، فرهنگ سیاسی اجتماعی را تصحیح کرد، و آگاهی اجتماعی امت را بگسترد، و به جامعه اسلامی، برای شناختن ماده فساد، کمکی بزرگ کرد، و اصول حکومت مبتنی بر تزویر را شناساند، و راه را برای درگیری قاطع امت اسلام با بنی امیه بگشود، و زمینه عینی نهضت ابدی عاشورا را فراهم ساخت.
از اینجاست که گفته اند، پس از رخنه ای که بعد از در گذشت پیامبر (ص)، در سیر سیاسی و اجتماعی و تربیتی اسلام افتاد، حکمت سیاسی امام حسن و تحمل او، و اقدام نظامی امام حسین و نهضت او، هر دو با هم، و به منزله یک درگیری در دو موضع، آن آب رفته را به جوی باز آورد، و اسلام را از چنگ حکومت جاهلیت اموی رهایی بخشید، زیرا که هر یک از این دو جریان عمیق و مهم، به گونه ای، در باز کردن چشم و گوش مردم، به ویژه نسلهای پس از صدر اسلام (که چگونگی مسلمان شدن امثال ابوسفیان و معاویه آگاهی درستی نداشتند، و نمی دانستند که اینان پس از سالها دشمنی با پیامبر و اسلام به منظور قبضه کردن قدرت اسلامی اظهار مسلمانی کردند)، سخت موثر بود.
پس اگر با شناخت حوادث و مطالعه دقیق تاریخ و کشف رابطه های عینی وقایع، صلح امام حسن را ارزیابی کنیم، آن را یک تدبیر سیاسی بزرگ و حکمت اجتماعی عمیق می بینیم، نه اینکه امام از جنگ و درگیری پروا داشته است. امام نخست اقدام به جنگ کرد، او سلحشور بود، و در جنگهای بسیار شرکت کرده بود. در همان ایام نیز مسلح حرکت می کرد، حتی در حال نماز مسلح بوده است این است که برخی از مورخان اسلامی، کتابهای با عنوان «قیام الحسن» نوشته اند و در این کتابها اقدامات نظامی و جنگی امام حسن را شرح داده اند. امام حسن، زیر دست پدری چون علی تربیت شده بود. او از شجاعان عرب بود. در غزوه های اسلامی و جنگهای داخلی چندی شرکت کرده بود. خود رزم آشنا، شمشیرزن، دلاور و کارزار دیده بود. در جنگ صفین و جمل از سرداران بزرگ سپاه علی بود، و شجاعتها بروز داد و شمشیرها زد. معروف است که خود می فرمود:
«من کاری بهتر از جهاد با معاویه سراغ ندارم. اگر یارانی می یافتم شبانه روز را در مبارزه و درگیری با معاویه می گذرانیدم، و کار را در دست او نمی گذاشتم.»
به جز همه طاقتها و نیروهایی که در این سخن موج می زند، از آن دانسته می شود که در وجود امام استعداد نظامی و قدرت بسیج و سلحشوری و جوهر کارزار و فرماندهی به حد کمال بوده است. همین امام حسن بود که افسر رشید خارجی، عبدالرحمن بن ملجم مرادی، قاتل علی (ع) را با ضربه شمشیر، به هنگام قصاص، از پای درآورد. معاویه نیز که امام را خوب می شناخت. از این صفت آگاه بود. از این رو پیش از انعقاد صلح سخت نگران بود، به همانگونه که از وجود علی و حضور او در امت نگران بود. و پس از صلح، هنگامی که «فروه بن نوفل الاشجعی»، با سپاهی خروج کرد، معاویه دست به سوی امام حسن دراز کرد و از امام کمک خواست. مورخان نوشته اند:
«فروه بن نوفل الاشجعی در ایام معاویه، بیرون آمد. معاویه لشکری را برای دفع او نامزد کرد، و از امیرالمؤمنین حسن، (ع)، درخواست کرد تا می بایست که به اسفهسالاری (فرماندهی) لشکر بروی، و این حرب (جنگ) که در آن جهادی است عظیم، به نفس نفیس خود تکفل فرمایی، و این کار را کفایت کنی. امام حسن جواب داد که من از بهر صلاح خلق دست از کار خلافت کشیده ام، تا خون مسلمانان ریخته نگردد، اکنون از بهر تو با دیگران حرب نخواهم کرد. و اگر حرب خواستمی کرد، نخست با تو کردمی.»
امام جنگ با معاویه را بر جنگ با فروه خارجی مقدم به حساب می آورد، و معاویه را خارجی تر از هر خرجی دیگر می داند.
بعد از همه اینها باز معاویه از امام حسن، حتی پس از صلح نیز، حساب می برد، و حضور او در امت مانع از ظلم و ستم بیشتر خود می دید. مورخان نوشته اند که تا امام حسن زنده بود، معاویه نتوانست به بسیاری از جنایاتی که پس از شهادت امام جامه عمل پوشانید، دست بیازد.

منـابـع

محمدرضا حکیمی- بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی- صفحه 94-89

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها