رابطه انسان و دین از نظر علامه جوادى آملى

فارسی 4658 نمایش |

انسان و دین

یکی از مباحث مهم فلسفه دین، موضوع انسان و دین و چگونگی‏ رابطه آنها است. رابطه انسان و دین زمانی درست ترسیم می‏ شود که‏ حقیقت دین و حقیقت انسان به خوبی شناخته شود، وقتی حقیقت دین و انسان، درست تبیین گردید، پیوند انسان و دین نیز به خوبی روشن‏ می ‏شود. سر اینکه در آغاز بحث‏ باید حقیقت دین و انسان تبیین شود آن ‏است که اولا شناخت هر مرکبی متفرع بر شناخت اجزاء آن مرکب است و ثانیا با شناخت طرفین ارتباط روشن می ‏شود که دین چگونه انواع ‏روابط انسان، یعنی رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با انسان‏های دیگر، رابطه انسان با طبیعت و جهان آفرینش و رابطه‏ انسان با خود را تنظیم کند.

تعریف دین

آنچه که امروز به نام دین شناخته می‏ شود از تنوع فراوانی ‏برخوردار است، توحید و یکتاپرستی، اعتقاد به قدرتهای جادویی، اعتقاد به تقدس برخی حیوانات و اشیاء و اشکال گوناگون بت پرستی‏ و حتی مکاتبی چون مارکسیسم و اومانیسم را دین می ‏نامند و در شاخه‏ های مختلف علوم، نظیر فلسفه دین، جامعه‏ شناسی دین و روان‏شناسی دین مورد بررسی و کاوش قرار می‏ گیرند. این تنوع و گستردگی موجب شد تا عده ‏ای مدعی شوند امکان تعریف واحدی از دین‏ ممکن نیست و ارائه تعریفی که جامع افراد و مانع اغیار باشد امکان‏پذیر نباشد. مراد ما از دین، دین وحیانی و الهی است نه هر چه که نام‏ دین بر او نهاده می‏ شود. توضیح مطلب آن که در یک تقسیم بندی کلی ‏دین را به دو دسته الهی و وحیانی و بشری تقسیم می ‏کنند. ادیانی ‏که ساخته انسان است و ریشه در نیازهای آدمی دارد و انسان به‏ دلیل برخی نیازهای روانی یا اجتماعی به پیروی از باورها و عقاید و رفتارهایی، کشانده شده است.
دینی که بر پایه بت پرستی ‏یا اعتقاد به نیروهای جادویی و مانند آن تشکیل شده است دینی‏ بشری است. اما ادیان الهی و وحیانی، ادیانی هستند که ریشه در غیب دارند پایه و اساس آنها بر وحی و پیام الهی استوار است، و انسان نه‏ سازنده دین بلکه دریافت کننده پیام الهی است که باید به آن ‏اعتقاد پیدا کرده و به محتوای وحی ملتزم شده و سلوک فردی و اجتماعی خود را بر آن اساس تنظیم کند. در تعریف دین می‏ گوییم: مجموعه عقاید و قوانین و مقرراتی که هم به اصول فکری بشر نظر دارد و هم درباره اصول گرایشی وی سخن می ‏گوید و هم اخلاق و شئون ‏زندگی او را تحت پوشش قرار می‏ دهد و به دیگر سخن، دین مجموعه‏ عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتی است که برای اداره جامعه ‏انسانی و پرورش انسان‏ها در اختیار انسان قرار دارد.
با توجه به تعریف فوق روشن می ‏شود دینی که مبتنی بر وحی است‏ از بخشهای گوناگون تشکیل می‏ شود یک بخش آن عقاید است‏ یعنی حقایق ‏و واقعیاتی که باور و اعتقاد به آنها از مسلمانان خواسته شده ‏است مانند خدا، وجود قیامت و معاد، نبوت و بهشت و دوزخ و امثال ‏آن‏ها.
بخش دیگر آن اخلاقیات است‏ یعنی تعالیمی که فضائل و رذایل ‏اخلاقی را به انسان شناسانده و راه تهذیب نفس از رذایل و تخلق ‏به فضائل را به وی ارائه داده است. بخش دیگر آن شریعت و مناسک و احکام و مقررات است که چگونگی‏ تنظیم روابط اجتماعی حقوقی و مدنی و سلوک اجتماعی و کیفیت ‏روابط اقتصادی و سیاسی و نظامی در این بخش قرار می‏ گیرد.

تبیین دین به علل چهارگانه

برای تبیین بهتر دین خوب است که آن را به علل اربعه آن بیان‏ کرد. چنان که هرچیزی را اگر بخواهیم به طور کامل تبیین کنیم‏ باید علل چهارگانه آن را تبیین کرد. مراد از علل اربعه تبیین شیئی به علت فاعلی و علت غایی و علت‏ صوری و علت مادی است. بنابراین در بیان علل اربعه دین می ‏توان ‏گفت: مبداء فاعلی دین خداست. یعنی تنظیم کننده اصول اعتقادی و اخلاقی و عملی آن خداوند است و مبداء غایی آن به دو غایت متوسط و نهایی منشعب می‏ شود که جامع آن تحقق سعادت دنیا و آخرت است هدف‏ متوسط آن، قیام مردم به قسط و عدل است و هدف نهایی آن نورانی‏ شدن انسان به نور الهی، مبداء صوری دین به صورت کتاب و سنت و مبانی عقلی جلوه می‏ کند و موضوع و ماده و محل آن هم، حقیقت آن ‏انسانیت است چه به لحاظ فردی و چه به لحاظ اجتماعی.
توضیح آن که خداوند مجموعه دین را به صورت پیام در اختیار انسان قرار می‏ دهد که وی می ‏تواند از راه وحی و عقل به آن پیام ‏دست‏ یابد و هدف و غایت آن را به صورت هدف متوسط و نهایی تبیین ‏کرده است تا در پرتو تحقق این هدف سعادت دنیا و آخرت او تأمین ‏شود. در بیان هدف متوسط فرمود: «و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات‏و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط‏؛ خداوند رسولان خود را با دلایل روشن فرستاده و با آن‏ها کتاب و میزان ‏نازل کرده تا مردم به قسط و عدالت قیام کنند.» (حدید/ 25) یعنی توده مردم به‏ قسط و عدل قیام کرده و قیام و قعود و همه فعالیتهای فردی و اجتماعی آن‏ها بر اساس قسط و عدل باشد. نه تنها اندیشه و حرکات ‏افراد بر اساس قسط و عدل باشد بلکه جامعه نیز باید بر اساس قسط و عدل بیندیشد و حرکت کند. در بیان هدف نهایی فرمود: «کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس‏من الظلمات النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید؛ کتابی که ‏بر تو نازل کردیم برای آن است که مردم را از تاریکی‏ها به سوی ‏روشنایی به اذن پروردگارشان در آوری. به سوی راه خداوند عزیز حمید.» (ابراهیم/ 1)
این آیه می ‏فرماید: انسان نه تنها باید در مقام فعل اهل‏ قسط و عدل باشد، بلکه در مقام یافته‏ های قلبی و عقلی نیز اهل‏ معرفت و شهود بوده و نورانی شود. نورانی شدن انسان در مرحله فعل به صورت قسط و عدل تجلی می‏ کند و در مرحله قلب به صورت شهود کامل و ادراک صحیح محقق می‏ شود. اگر کسی حق را درست مشاهده کرد و فهمید و این حق درست مشاهده‏ شده و فهمیده را به طور صحیح پذیرفت و صحنه زندگی او جز ظهور و حضور نور الهی نبود، از دیدگاه قرآن آن کس نور جامعه است که در بین مردم با نور مشی می‏ کند. «او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس‏ک من مثله فی الظلمات لیس بخارج منها؛ آیا کسی که مرده بوده سپس او را زنده کردیم و نوری برایش ‏قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود همانند کسی است که‏ در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد.» (انعام/ 122)
بنابراین هدف نهایی دین الهی نورانی شدن انسان است. انسانی ‏که «نورالسموات و الارض‏» را مشاهده کند و به اندازه سعه هستی ‏خود مظهر «نورالسموات و الارض‏» می ‏شود به طوری که اگر هستی او وسیع بود مظهر اسم اعظم می ‏شود و اگر محدود بود مظهر سایر اسماء الهی خواهد شد و انسانی که نورانی شد سعادت دنیا و آخرت او تأمین است. مبداء صوری دین مجموعه اصول و فروعی است که از منابع دین ‏استخراج می ‏شود و این منابع مجموعه نقل و عقل است ‏یعنی صورت دین ‏را هم با نقل و وحی می ‏توان شناخت هم با عقل، خصوصا در ارتباط با بخش عقاید نظیر وجود خداوند و نبوت و پیامبر و اصل ضرورت‏ معاد و مانند آن. عقل برهانی اساسی‏ ترین و روشن‏ترین منبع دین ‏است و آن چه که از مجموعه منابع دین استخراج و استنباط می‏ شود همه شئون فردی و اجتماعی انسان را تحت پوشش قرار می ‏دهد. اما مبداء مادی و محل و موضوع دین غیر از انسان چیزی نیست.
زیرا انسان موجودی است که به دلیل برخورداری از قدرت تفکر و شناخت و اختیار و انتخاب این استعداد را دارد که ظرف تحقق دین ‏الهی باشد. بنابراین در دین حق ضمن اینکه باید به مبداء الهی آن توجه ‏شود باید به غایت آن که تأمین سعادت دنیا و آخرت انسان باشد توجه شود و صورت آن نیز به گونه ‏ای تنظیم شده باشد که توان‏ تأمین آن هدف را داشته باشد. نکته‏ ای که شایان توجه است این که‏ تعریفهایی که در کتب غربیان آمده برخی از آن‏ها به بیان مبداء حقیقی توجه نکرده ‏اند و در غالب آن‏ها از غایت نهایی یعنی ابدیت ‏انسان غفلت ‏شده است.

تبیین دین باطل به علل چهارگانه

چنان که دین حق را به علل اربعه تبیین کرده ‏ایم، دین باطل را نیز می ‏توان به همان صورت تبیین کرد. اگرچه وجود باطل وجود بالعرض است و ظهور و حضور آن در صحنه هستی بالعرض زوال ‏پذیر خواهد بود و اگر ظهور می ‏کند در پرتو حق، ظهور می‏ کند، دین باطل‏ نیز بالعرض خواهد بود. و لذا تبیین دین باطل به اعتبار هستی ‏بالعرض اوست علل اربع دین باطل عبارت است از: مبداء فاعلی او که‏ هوی و هوس انسان است. قرآن فرمود: «افراءیت من اتخذ الهه‏ هویه‏؛ آيا آن كس كه هواى [نفس] خود را معبود خويش گرفته است ديدى.» (فرقان/ 43) و مبداء صوری آن عقاید و اخلاق و مقررات وهمی و خیالی است ‏نه حقایق و مقررات عقلی، زیرا هوی و هوس هرگز با عقل و قلب کار ندارد و حتی راه چشم و گوش را که به سوی حق باز می ‏شود می‏ بندد و به عبارت دیگر دین باطل از نظر علمی به محدوده وهم و خیال‏ وابسته است و از جهت گرایش عملی به شهوت و غضب ارتباط دارد.
موضوع و محل آن انسانی است که به تباهی تن داده و هدف غایی او نیز سقوط در جهنم است و به عبارت دیگر محصول دین باطل سقوط‏ انسان در جهنم است که برای ابد در آن معذب خواهد بود. «و لقد ذرآنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس؛ در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريده ‏ايم.» (اعراف/ 179) اینکه گفته شد: غایت دین باطل سقوط در جهنم است‏ باید توجه ‏داشت که این غایت‏ بالعرض است وگرنه غایت عملی بالذات نظام ‏آفرینش عبادت است که در سوره ذاریات به آن اشاره شده است «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون‏؛ جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.» (ذاریات/ 56) و غایت علمی و قلبی و عقلی ‏را علم قرار داده و فرمود: «الله الذی خلق سبع سموات و من ‏الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا ان‏الله علی کل شی‏ء قدیر وان الله قد احاط بکل شی‏ء علما؛ خدا همان كسى است كه هفت آسمان و همانند آنها هفت زمين آفريد فرمان [خدا] در ميان آنها فرود مى ‏آيد تا بدانيد كه خدا بر هر چيزى تواناست و به راستى دانش وى هر چيزى را در بر گرفته است.» (طلاق/ 12)
هدف آفرینش نظام کیهانی آن است‏ که شما به علیم بودن و قدیر بودن خداوند عالم شوید و اگر کسی‏ خدا را به علم و قدرت شناخت‏ به حیات هم می‏ شناسد زیرا آنکه علیم ‏و قدیر است‏ حی است و اگر خداوند به حیات شناخته شود به سایر اسماء حسنا نیز شناخته می ‏شود. ناگفته نماند آنچه که در این جا به عنوان هدف آفرینش مطرح ‏شده، هدف آفریدگار و خالق نیست ‏بلکه هدف مخلوق و آفریده است. زیرا خداوند کمال مطلق و غنی بالذات است و لذا هدفی برای ذات ‏خود ندارد، اما چون حکیم است‏ به مقتضای حکمت قطعا آفرینش هدفی ‏دارد که هدف مخلوق است و هدف مخلوق آن است که به علم صحیح و ایمان کامل و عمل صالح نایل شده و در نتیجه به سعادت برسد.

دین حق واحد است و دین باطل متعدد
مطلب دیگری که در پایان این مقال توجه به آن لازم است اینکه‏ چون مبداء فاعلی دین باطل هوی و هوس است و هوسها متفرقند، ازاین رو ادیان باطل متفرق و پراکنده‏ اند و چون پراکنده ‏اند منحصر و محصور نخواهد بود. زیرا هوس انسان محصور نیست. از این رو خداوند در قرآن در برابر صراط مستقیم که واحد است از راههای‏ پراکنده سخن می‏ گوید و می ‏فرماید: «و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم ‏عن سبیله‏؛ از راه‏ها[ى ديگر] كه شما را از راه وى پراكنده مى ‏سازد پيروى مكنيد.» (انعام/ 153) انسانی که از راه الهی و دین حق فاصله گرفت گرفتار راههای باطل و گوناگون خواهد شد.

منـابـع

عبدلله جوادى آملى- مقاله انسان و دين- ماهنامه پاسدار اسلام- شماره 223

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد