چگونگی تبدیل شناخت سطحی به شناخت منطقی

فارسی 3191 نمایش |

در بحث مراحل شناخت به اینجا رسیدیم که نظریه تک مرحله ای حسی و همچنین نظریه تک مرحله ای عقلی طرفدار چندانی ندارد. در دنیا کسانی بوده اند که شناخت را تک مرحله ای و آن مرحله را احساس می دانسته اند، و همچنین کسانی بوده اند که شناخت را تک مرحله ای و آن مرحله را تعقل می پنداشته اند، چون این نظریات طرفدار چندانی ندارد بحثی از آنها نمی کنیم، به علاوه در ضمن بحث های دیگر بطلان این نظریه ها روشن می شود.
انسان یک رابطه ابتدائی و مستقیم با عالم عین دارد که همان رابطه احساسی است. بعد از مرحله احساس، این خود ذهن است که در درون خودش احساس را تا مرحله تعقل، و شناخت احساسی و سطحی را تا مرحله شناخت منطقی و عمقی بالا می برد. اینجاست که مشکل بزرگ به وجود می آید و آن اینکه مرحله دوم چگونه می تواند اعتبار داشته باشد؟
اعتبار مرحله اول لااقل در ابتدای نظر روشن است. من می گویم این سالن مستطیل است، چرا؟ چون می بینم که مستطیل است، دیگر دلیل نمی خواهد. من این چنین احساس می کنم که این سالن مستطیل است، پس مستطیل است. تا در مرحله شناخت سطحی هستیم، چون شناخت سطحی معلول رابطه مستقیم دستگاه ادراکی من با عالم عین است، جای اشکال و تردید نیست. انسان در مرحله شناخت سطحی مثل یک دستگاه دوربین فیلمبرداری است که در مقابل یک صحنه قرار می گیرد و از آن آنچنانکه هست عکس برمی دارد. همه این را قبول دارند که مرحله بعد یعنی مرحله تفکر، مرحله شناخت منطقی، که شناخت ما، هم عمقی است و هم وسیع و گسترده (که وضع گستردگی آن را عرض می کنم) و این در حالی است که این گستردگی را خود ذهن انجام می دهد، معلول رابطه ذهن با خارج نیست. ذهن در درون خودش یک نوع عملیاتی انجام می دهد که شناخت سطحی تبدیل به شناخت منطقی می شود، شناخت از یک درجه پائین به یک درجه بالا می رود در حالی که هیچ مربوط به رابطه مستقیم ذهن با عین نیست. مثل این است که یک دستگاه عکسبرداری از صحنه ای عکس بردارد، بعد عکاس در تاریکخانه عکاسی یک سلسله چیزها را برعکس بیفزاید. مثلا اگر در مقابل دوربین ده نفر قرار گرفته اند و عکس برداشته شده است، عکاس در تاریکخانه، این ده نفر را تبدیل به هزار نفر، ده هزار نفر، و بلکه تبدیل به نامتناهی کند.
ذهن، این دستگاه خارق العاده و عجیب، که تعبیر عکسبرداری برایش کوچک است، با دستگاههای فیلمبرداری خودش (یعنی با حواس)، از یک عده معدود و محدود عکسبرداری می کند، سپس در تاریکخانه خودش این فیلم را که مربوط به یک صحنه کوچک است به یک صحنه بزرگ و وسیع و در حد نامتناهی گسترده تبدیل می کند در حالی که اعتبار آن ندیده ها و گسترده شده ها، که خود ذهن (قطع نظر از خارج با عمل تعمیم به آنها دست یافته است) از اعتبار آن مقداری که این دستگاه فیلمبرداری فیلم برداشته است یک ذره کمتر نیست، بلکه برابر است.

منـابـع

مرتضی مطهری- شناخت- صفحه 114-112

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد