نخستین حوزه و حوزه های علمی تمدن اسلامی

فارسی 3674 نمایش |

علوم و فرهنگ اسلامی، و بطور کلی تمدن اسلامی، تدریجا رشد کرد و بالید و بارور شد. مانند هر موجود زنده که اول به صورت یک سلول پدید می آید و تدریجا در اثر استعداد و مایه حیاتی که در آن سلول نهفته است رشد می کند و همراه با رشد خود قسمت قسمت و شاخه شاخه می شود و شکل می گیرد و بالاخره به صورت یک دستگاه متشکل درمی آید. جوشش و جنبش علمی مسلمین در نقطه معین و از موضوع معین و به وسیله شخص معین آغاز شد. اکنون ببینیم در چه نقطه و مکانی این کار آغاز گشت؟ و نخستین حوزه علمی مسلمین در کجا تشکیل شد؟
جوشش و جنبش علمی مسلمین از مدینه آغاز شد. اولین کتابی که اندیشه مسلمین را به خود جلب کرد و مسلمین در پی درس و تحصیل آن بودند قرآن کریم و پس از قرآن احادیث بود. این بود که اولین حوزه علمی در مدینه تأسیس شد. برای اولین بار عرب حجاز در مدینه با مسئله استادی و شاگردی و نشستن در حلقه درس و حفظ و ضبط آنچه از استاد می شنود آشنا شد. مسلمین با حرص و ولع فراوانی آیات قرآن را که تدریجا نازل می گشت فرا می گرفتند و به حافظه می سپردند و آنچه را که نمی دانستند از افرادی که رسول خدا آنها را مامور کتابت آیات قرآن کرده بود و به کتاب وحی معروف بودند می پرسیدند. بعلاوه بنا به توصیه های مکرر رسول خدا سخنان آنحضرت را که به سنت رسول معروف بود از یکدیگر فرا می گرفتند در مسجد پیغمبر رسما حلقه های درس تشکیل می شد و در آن حلقه به بحث و گفتگو درباره مسائل اسلامی و تعلیم و تعلم پرداخته می شد.
روزی رسول خدا وارد مسجد شد و دید دو حلقه در مسجد تشکیل شده است، در یکی از آنها افراد به ذکر و عبادت مشغولند و در یکی دیگر به تعلیم و تعلم. پس از آنکه هر دو را از نظر گذراند فرمود: «کلاهما علی خیر و لکن بالتعلیم ارسلت؛ یعنی هر دو جمعیت کار نیک می کنند اما من برای تعلیم فرستاده شده ام». رسول خدا آنگاه رفت و در حلقه ای که آنجا تعلیم و تعلیم بود نشست (منیة المرید شهید ثانی، صفحه 5). بعد از مدینه، عراق محیط جنب و جوش علمی گشت. در عراق ابتدا دو شهر بصره و کوفه مرکز علم بودند. اما پس از بنای بغداد، آن شهر مرکز علمی شد و در آن شهر بود که علوم ملتهای دیگر به جهان اسلام منتقل گشت بعدها ری و خراسان و ماوراءالنهر و مصر و سوریه و اندلس و غیره هر کدام به صورت یک مهد علمی درآمدند.

مزایای فرهنگ و تمدن اسلامی
اقبال لاهوری در قسمتی از سخنان خودش اینجور می گوید: مسلمانان، مالک اندیشه ها و کمال مطلوبهای نهائی مطلق مبتنی بر وحیی می باشند که چون از درونی ترین ژرفنای زندگی بیان می شود، به ظاهری بودن آن رنگ باطنی می دهد. برای فرد مسلمان شالوده روحانی زندگی امری اعتقادی است و برای دفاع از این اعتقاد به آسانی جان خود را فدا می کند. خلاصه حرفش را برایتان توضیح بدهم، می گوید: اسلام آنچه را که برای بشر پیشنهاد می کند چون پشتوانه اش ایمان مذهبی است، چون از وحی سرچشمه گرفته است، می تواند تا اعماق روح بشر نفوذ بدهد، همین طوری که نشان داده است و نشان می دهد که حتی در عصر حاضر، چنین قدرتی را دارد. پس اگر اسلام مثلا حریت را پیشنهاد می کند، آزادی را پیشنهاد می کند، اگر عدالت یا انسان دوستی را پیشنهاد می کند، اگر حقوق بشر را پیشنهاد می کند، پیشنهادهائی است که در روح بشر ضمانت اجرائی دارد ولی آنچه اروپا می گوید، پیشنهادهائی است که ضمانت اجرایی ندارد.

منـابـع

مرتضی مطهری- خدمات متقابل اسلام و ایران- صفحه 386-385

مرتضی مطهری- حق و باطل- صفحه 74

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد