روحیه آزادگی امام علی (ع)
فارسی 4118 نمایش | خطابه ای دارد مولا امام علی (ع) که من قسمتی از آن را برایتان می خوانم. ببینید واقعا کسی که آزادمرد معنوی است چه روحی دارد! شما می توانید یک چنین روحی در دنیا پیدا کنید؟ اگر پیدا کردید به من نشان بدهید. خطبه خیلی مفصل است، راجع به حقوق والی بر مردم و حقوق مردم بر والی است. مسائلی دارد که حضرت بحث می کند بعد در ذیل آن جملاتی دارد. ببینید، اینها را که می گوید؟ خود والی و حاکم است که به مردم می گوید. در دنیای ما حداکثر این است که دیگران به مردم می گویند با حاکمهای خودتان اینطور نباشید، آزادمرد باشید.
علی (ع) می گوید با من که حاکم هستم اینگونه نباشید، آزادمرد باشید. «لا تکلمونی بما تکلم به الجبابرة؛ با زبانی که با گردنکشان سخن گویند با من سخن نگویید». (مبادا آن اصطلاحاتی را که در مقابل جباران به کار می برید که خودتان را کوچک می کنید، ذلیل می کنید، خاک پا می کنید و او را بالا می برید، به عرض می رسانید، برای من به کار ببرید).
نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای *** تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند
مبادا با من اینگونه حرف بزنید، ابدا. با من همانطور که با دیگران حرف می زنید، صحبت کنید. «و لا تتحفظوا منی بما یتحفظ به عند اهل البادره؛ و از گفتن آنچه پیش مردم خشمگین خودداری کنند پیش من خودداری نکنید» (و اگر دیدید احیانا من عصبانی و ناراحت شدم، حرف تندی زدم، خودتان را نبازید، مردانه انتقاد خودتان را به من بگوئید، از من حریم نگیرید)، «و لا تخالطونی بالمصانعة؛ و با چاپلوسی و مدارا با من آمیزش نکنید»، یا باری بهر جهت، هر چه شما بفرمائید صحیح است، هر کاری که شما می کنید درست است (این را می گویند مصانع و سازش) با من رفتار نکنید، هرگز با من به شکل سازشکارها معاشرت نکنید، «و لا تظنوا بی استثقالا فی حق قیل لی، و لا التماس اعظام لنفسی؛ و نپندارید که اگر سخن حقی به من گفته شود بر من گران آید، یا بخواهم خود را بزرگ تر از آن بینم که سخن حقی به من گفته شود»، «و لا التماس اعظام لنفسی»؛ ای کسانی که من حاکم و خلیفه تان هستم و شما رعیت من هستید، خیال نکنید که من از شما این خواهش را دارم که از من تمجید و تعظیم کنید، از من تملق بگوئید، مرا ستایش کنید، ابدا. بعد یک قاعده کلی را ذکر می کند: «فانه من استثقل الحق ان یقال له اوالعدل ان یعرض علیه کان العمل بهما اثقل علیه؛ زیرا هر که شنیدن سخن حق و یا عرضه شدن عدالت بر او گران آید، اجرای آنها بر او دشوارتر و گران تر می نماید».
کریستن سن می نویسد: انوشیروان عده ای را به عنوان مشورت جمع کرده بود و با آنها در یک مسئله ای مشورت میکرد. عقیده خودش را گفت، همه گفتند هر چه شما بفرمائید همان درست است. یکی از دبیران، بیچاره گول خورد خیال کرد واقعا جلسه، جلسه مشورت است و او هم حق دارد رأیش را بگوید، گفت اگر اجازه بفرمائید من نظرم را بگویم، نظرش را گفت، عیب های نظر انوشیروان را هم بیان کرد. انوشیروان گفت: ای بی ادب! ای جسور! و بلافاصله دستور داد که مجازاتش کنند. قلمدانهائی را که آنجا بود در حضور سایرین آنقدر به سرش کوبیدند تا مرد. آنکه حق را سنگین می شمرد که به او گفته شود و اگر به او بگویند که به عدالت رفتار کن، بر او سخت است، قطعا بدانید که عمل به حق و عدالت خیلی برایش سختتر است.
و در آخر خواهش می کند: «فلاتکفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل؛ پس زنهار، از گفتن هر حرف و یا مشورت به عدلی در نزد من خودداری نکنید» (نهج البلاغه، خطبه 216). این نمونه ای کامل از مردی است که از نظر معنوی آزاد است و در مقام حکومت، بدینگونه به دیگران آزادی اجتماعی می دهد. خدایا ترا قسم می دهیم به حقیقت علی بن ابیطالب (ع) که ما را از پیروان واقعی علی قرار بده.
منـابـع
مرتضی مطهری- آزادی معنوی- صفحه 25-24
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها