معنای تکلم و شهادت اعضاء و جوارح انسان

فارسی 4114 نمایش |

خداوند درباره شهادت اعضا و جوارح انسان در قیامت می فرماید: «الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون؛ در امروز (که روز قیامت است) ما بر دهان های آنان مهر می زنیم و دست های آنها با ما سخن می گویند؛ و پاهای آنان شهادت می دهند به آنچه آنها به  جا آورده اند و کسب نموده اند» (یس/ 65)
این آیه حالات افراد را از نقطه نظر شهادت در روز قیامت بیان می کند، یک دسته از شهدا در روز قیامت اعضاء و جوارح انسان است، دست و پا و گوش و چشم و پوست و بدن و غیرها شهادت می دهند بر اعمالی که دشمنان خدا در دنیا انجام داده اند؛ البته اینطور نیست که دست و پا و زبانی در بیاورد مثل زبان ما، و صدایی در آن ایجاد شود، بلکه شهادتشان همان اظهار وجود و به صحنه نمایش در آوردن آنهاست برای نشان دادن اعمال در حالی که این اعضاء هم در آن وقت دارای حیات و زندگی هستند «الیوم نختم علی افواههم» ما در آن روز بر دهان های مشرکان و کافران و منافقان مهر می زنیم که دیگر نتوانند تکلم کنند ولیکن «و تکلمنا ایدیهم» دست های آنها با ما تکلم می کند و «تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون» و پاهای آنها به آنچه انجام داده اند گواهی می دهند.
چرا حق تبارک و تعالی بر دهان هایشان مُهر می زند؟ و اما دست و پاها به اعمالشان گواهی می دهند؛ برای اینکه این زبان همینطوری که در اینجا دروغگوست در آنجا هم گرچه عالم کشف حقایق است و کسی نمی تواند چیزی را مخفی کند، ولیکن آن ملکه کذب و دروغگویی که در افراد پیدا شده است و با این ملکه از دنیا رفتند، در آنجا هم ظهور و بروز این ملکه هست؛ آنجا هم میخواهند دروغ بگویند با اینکه مطلب روشن است و حقیقت امر واضح است؛ عیناً مانند آن جیب بری که دست کرده توی جیب انسان و پولی در آورده و انسان در همان حال دستش را می گیرد، پول هم در دست اوست، ولی انکار می کند و میگوید: من این کار را نکردم؛ مطلب مثل آفتاب روشن است، ولی انکار می نماید. یعنی از نقطه نظر واقع و حقیقتِ امر شبهه و تردیدی نداریم ولیکن ظهور و بروز ملکه دروغگویی و دروغ پردازی که در افراد دروغ ساز هست ایجاب میکند که در آنجا هم دروغ بگویند و بنابراین در روز قیامت که حاضر میشوند، اگر بنا بشود به همان اعتراف لسانی اکتفا شود، در آنجا هم انکار می کنند و می گویند: ما چنین کاری نکرده ایم، اصلاً چنین عملی از ما سر نزده است! و بعضی از اوقات بحث هم می کنند و روی دروغ خود استدلال می کنند و شاهد و دلیل می آورند و با خدا مباحثه دارند.
در یکی از روایات وارده در این مقام که شاید در این مجلس ذکر کنیم خیلی لطیف حالاتشان را بیان می کند، که می گویند: خدایا این فرشتگانی که گواهی می دهند اینها مال تو هستند! چرا این ملائکه را آورده ای که گواهی دهند؟ ما این عمل را انجام نداده ایم و این شاهدها به درد نمی خورند، تو شاهد از نزد خودت آورده ای! و ما شاهد تو را قبول نداریم! حالا با این موقعیت اگر بنا بشود خدا به انسان بگوید: خودت اعتراف کن، کیست که اعتراف کند؟ و لذا در آن موقع زبان های مجرمین مهر می گردد؛ یعنی انسان توانایی سخن گفتن را ندارد، قدرت گفتگو از او سلب می شود «وَ تُکَلـِمُنا أَیْدِیهِمْ» اما دست ها به زبان در می آیند و سخن می گویند.
چگونه تکلم می کنند؟ آیا دست زبان در می آورد؟ نه، صدایی در دست ایجاد میشود و بیان میکند؟ نه؛ تکلم دست عبارت است از به جا آوردن دست همان عملی را که در دنیا انجام داده است. شما می گویید: آن مریض را دیدم و چهره اش گفتگو می کرد که حالش خوب نیست؛ من زید را دیدم، صورتش حکایت میکرد که بسیار خوشحال و خندان است؛ من عَمرو را دیدم و سیمایش بیانگر از شادی و بهجت او بود. گفتگو داشتن و بیانگر بودن و بیان کردن در اینجا یعنی چه؟ یعنی واقعاً صورت، زبان در می آورد؟ نه، این چنین نیست؛ بلکه معنایش اینست که در حالی و کیفیتی است که خود را نمایش میدهد و ارائه میدهد که خوشحال است. از آن حقیقت که خوشحالی است یا حُزن و اندوه و یا مرض و کسالت اوست پرده می دارد و آن واقعیت را نشان میدهد؛ این را تکلم گویند.
در شهادت دو پایه و رکن اساسی لازم است: یکی آنکه شاهد برود و در مسئله مورد نظر تحقیق به عمل آورد و تحمل کند و برداشتی بنماید و بعد بیاید و اداء کند و این نیاز به علم و حیات دارد؛ شخص مرده نمی تواند تحمل شهادت کند، و آدم زنده کور و کر هم که نمی تواند بفهمد و تحمل کند. پس از اصول مسئله شهادت علم و حیات است؛ و بنابراین بدن انسان که در دنیا تحمل میکند و در آخرت ادا می نماید اعم از گوش و چشم و جلود و دست و پا و غیرها، زنده هستند و دارای فهم و ادارک.
زیرا اگر بگوئیم اینها حیات و علم ندارند و خداوند صوتی در اینها ایجاد می کند و مثلاً پهلوی دست انسان در روز قیامت صوتی پدید می آورد که مثلاً این دست دزدی کرده است؟ آیا می توان نام این را شهادت دست گذارد؟ می توان گفت دست گواهی داد؟ ابداً ابداً، اینطور نیست.
شهادت دست وقتی صادق است که خود دست گفتگو داشته باشد و نسبت گفتار مستقیماً به خود آن بوده باشد، نه مانند «ضَم الْحَجَرٍ فی جَنْبِ الاْنْسانِ؛ مانند قرار گرفتن سنگ در کنار انسان که هیچ رابطه ای با هم ندارد» صدایی در مجاور دست پدید آید و آن صدا چنین گوید. و اگر بگوئیم که الآن این دست در دنیا زندگی و حیات ندارد و علم ندارد و در روز قیامت حق او را زنده می گرداند و به او شعور و علم میدهد و او شهادت میدهد، این نیز کافی نیست. در دنیا این دست مرده و بی شعور بوده، چگونه تحمل شهادت کرده تا در قیامت بیاید و اداء شهادت کند؟ و در این صورت بین دست و یک موجود اجنبی چه فرق خواهد بود که خدا دست را به نطق در آورد و آن موجود را در نیاورد که آن گواهی دهد؟ پس افاضه علم و حیات فقط در روز قیامت کافی برای صدق معنای شهادت نیست؛ اینها باید در دنیا فهم داشته باشند. و بنابراین دست و پا و جلود فهم و شعور دارند.

منـابـع

سید محمد حسین حسینی تهرانی- معادشناسی جلد 7- صفحه 185-203

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد