توصیف علی علیه السلام از شرایط کلی جامعه عصر خویش

فارسی 3614 نمایش |

جامعه اسلامی پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) به شدت از سیره آن حضرت منحرف شده بود. به طور طبیعی، هدایت هر جامعه‏ ای به مسیر صحیح و اصلاح انحرافات، منافع عده‏ ای را به خطر می‏ اندازد، جامعه آن روز نیز در عصر امام علی (ع) از این امر مستثنی نبود. حضرت، جامعه خود را به خوبی می‏ شناخت و از خطر این گروهها آگاه بود. بدین دلیل، هنگامی که مهاجر و انصار و عده‏ ای دیگر از مسلمانان بر در خانه آن حضرت جمع شده بودند، فرمودند: «مرا رها کنید و به دنبال دیگری بروید. در آینده، با وضعی مواجه می‏شویم که ابعاد و چهره‏ های گوناگونی دارد که قلبها و عقلهای شما نمی‏تواند در مقابل آنها پایداری کند و ثابت‏ بماند.» اما از زمانی که آن حضرت حاکمیت را پذیرفت‏ با قدرت و صلابت، در جهت اصلاح امت و نظام اسلامی تلاش کرد.
دوره خلافت کوتاه امیرالمؤمنین پر از فتنه و آشوب است و در یک جریان بحرانی عظیم در کشور اسلامی بود که امیرالمؤمنین زمام امور را به دست گرفت. تخمهای فتنه و آشوب از سالها پیش کاشته شده بود، روزگار آبستن حوادث ناگواری بود که نوبت خلافت به علی (ع) رسید. امیرالمؤمنین با کرامت و توجه به سختیها زمامداری را قبول کرد. وقتی عثمان کشته شد، این کشته شدن منشأ فتنه ها و آشوبهای دیگری شد. افراد ماجراجو و منفعت طلب که دنبال فرصت و بهانه می گشتند، خون عثمان را بهانه فتنه انگیزی قرار دادند و از طرف دیگر عامه مردم جز علی (ع) کسی را نمی خواستند و حتی در زندگی عثمان عده ای می گفتند علی باید زمام امور را به دست بگیرد.
راجع به اینکه منشأ و ریشه آن همه فتنه ها چه بود و چطور شد که جامعه اسلامی بعد از آن اتحاد و اجتماع و تا حد زیادی خلوص نیت، گرفتار تشتت و تفرق و اغراض شد و مخصوصا با توجه به اینکه این فتنه انگیزیها از طرف خود اعراب و مسلمین اولین شروع شد و آتشش دامن زده شد و سایر ملل که به اسلام گرویده بودند، خود را از این فتنه ها دور نگه می داشتند و بلکه آنها مدافع قوانین اسلام بودند. راجع به این مطلب خود امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه بیاناتی دارد که علت و موجب اصلی بروز این فتنه ها را نشان می دهد.
در یکی از خطبه ها می فرماید: «ثم انکم معشر العرب اغراض بلایا قد اقتربت فاتقوا سکرات النعمة و احذروا بوائق النقمة؛ شما ای مردم عرب هدف بلیاتی قرار گرفته اید که نزدیک است کاملا شما را فرا گیرد. از اثرات سکر و مستی نعمتها و ثروتها و از مصیبتهای انتقامها بپرهیزید»، «و تثبتوا فی قیام العشوه و اعوجاج الفتنه عند طلوع جنینها و ظهور کمینها و انتصاب قطبها و مدار رحاها؛ آنجا که گرد و غبار شبهات بر می خیزد، منحرف نشوید. هنوز اول کار است تازه نطفه این جنین بسته شده و تازه این آسیای خونین نصب شده و تدریجا بالا خواهد گرفت».
مطابق این بیان امیرالمؤمنین نطفه این فتنه ها را در طغیان و سکر نعمتها در میان یک عده و کینه و عقده و انتقام در میان یک عده دیگر باید جستجو کرد. باز در نهج البلاغه است که: در ضمن یک خطابه که علی (ع) مشغول سخن گفتن بود، شخصی حرکت کرد و گفت: «یا امیرالمؤمنین! اخبرنا عن الفتنة و هل سألت رسول الله (ص) عنها؛ عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! فتنه را توصیف کن و آیا از رسول خدا چیزی در این زمینه پرسیده و شنیده ای؟» فرمود: «وقتی که این آیه نازل شد: «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لایفتنون؛ آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها می شوند و مورد آزمايش قرار نمی گيرند.» (عنکبوت/ 2) من دانستم که در این امت فتنه واقع خواهد شد و تا رسول خدا در میان امت هست واقع نخواهد شد. از رسول اکرم پرسیدم: «این فتنه که خدا خبر داده چیست؟» فرمود: «بعد از من مردم دچار فتنه خواهند شد.» من گفتم: «آیا شما در احد وقتی که گروهی از مسلمین شهید شدند و من توفیق شهادت پیدا نکردم و از این جهت محزون شدم به من نگفتید: «ابشر فان الشهاده من ورائک؛ مژده باد تو را به شهادت که در انتظار توست؟» فرمود: «همین طور است». بعد به من فرمود: «حالا بگو صبر تو چگونه خواهد بود؟» گفتم: «یا رسول الله لیس هذا من مواطن الصبر و لکن من مواطن البشری و الشکر؛ آنجا جای صبر نیست جای خوشحالی و شکرگزاری است.» آنوقت رسول اکرم این طور توضیح داد و فرمود: «یا علی! بعد از من امت من مال دنیا به چنگ می آورند و همان مال آنها را گرفتار فتنه ها خواهد کرد و با این حال بر خدا منت می گذارند که دین دارند؛ تمنای رحمت او را دارند و از عذاب او ایمن اند. احکام و مقررات الهی را با تأویل و شبهه پامال می کنند، حرامهای خدا را حلال می کنند، شراب را به نام نبیذ و مال حرام و رشوه را به نام هدیه و ربا را به نام بیع می خورند». من گفتم: «یا رسول الله! تکلیف من در این وقت چیست؟ آیا با این مردم معامله کفر و ارتداد کنم یا معامله فتنه؟» فرمود: «معامله فتنه.»
مسلمین بعد از رسول اکرم موفق شدند فتوحات زیادی بکنند و کشور اسلامی توسعه یافت. اموال و ثروتهای بی حسابی به دستشان افتاد و متأسفانه تقسیم این اموال به طور عادلانه ای صورت نگرفت و تخم فتنه ها در همین جا کاشته شد و بعد هم اشخاص نامناسبی از امویها زمام کارها را در دست گرفتند و به تعبیر امیرالمؤمنین أثره پیش آمد. مظالم زیادی واقع شد؛ عده ای را نعمت باد آورده و رنج نبرده مست کرد و از هوش برد و عده ای دیگر که محروم و مظلوم بودند، عکس العمل انتقام نشان دادند و کشمکش شروع شد که اینها در همان دو جمله امیرالمؤمنین خلاصه می شود: «اتقوا سکرات النعمة و احذروا بوائق النقمة؛ دو عامل نعمت و نقمت کار خودش را کرد». در مروج الذهب مسعودی می نویسد: "زبیر خانه ها در بصره و کوفه و مصر و اسکندریه بنا کرد. وقتی که مرد هزار اسب و هزار غلام و هزار کنیز باقی گذاشت؛ مجموعا پنجاه هزار دینار تقویم می شد. نظیر اینها را در مورد طلحه و زید بن ثابت و یعلی بن امیه و عبدالرحمن بن عوف و بعضی دیگر نوشته اند که علی (ع) در یکی از خطب می فرماید: «و قد اصبحتم فی زمن لا یزداد الخیر فیه الا ادبارا و الشر فیه الا اقبالا و الشیطان فی هلاک الناس الا طمعا فهذا اوان قویت عدته و عمت مکیدته و امکنت فریسته اضرب بطرفک حیث شئت من الناس فهل تبصر الا فقیرا یکابد فقرا او غنیا بدل نعمة الله کفرا او بخیلا اتخذ البخل بحق الله وفرا او متمردا کأن باذنه عن سمع المواعظ وقرا این خیارکم و صلحائکم و احرارکم و سمحائکم و این المتورعون فی مکاسبهم و المتنزهون فی مذاهبهم؛ این زمان زمانی است که خیر پشت کرده و شر رو آورده و راه طمع شیطان باز شده، قدرت شیطان زیاد شده و فریبش عمومیت پیدا کرده و شکارش آسان شده. به هر طرف می خواهی نظر بینداز و ببین آیا جز ناهمواریها و ناهماهنگیها خواهی دید؟ از یک طرف فقرایی می بینی که در چنگال مهیب فقر و تنگدستی دست و پا می زنند و از طرف دیگر ثروتمند کافر نعمت و ناسپاس و بخیلی می بینی که منع حقوق الهی را وسیله جمع مال قرار داده و یا گوشهای سنگین می بینی که سخن حق در آنها اثری ندارد؛ کجا رفتند خوبان و صالحین شما، کجایند آزادگان و با گذشتها و فداکارها؟» علی (ع) که به خلافت رسید نطقهای افتتاحیه اش در اطراف همین موضوعات دور می زد، برنامه دولت حضرتش اصلاحات داخلی در همین زمینه ها بود؛ زمینه سکرات نعمت و بوائق نقمت. مخالفین حضرت راهی و بهانه ای برای مخالفت نداشتند جز موضوع خون عثمان که آن را بهانه کنند و کردند. علی (ع) از خلافت امتناع کرد و از پذیرش آن کراهت داشت. می فرماید: «دعونی و التمسوا غیری فانا مستقبلون امرا له وجوه و الوان لا تقوم له القلوب و لا تثبت علیه العقول و ان الافاق قد اغامت و المحجة قد تنکرت. و اعلموا انی ان اجبتکم رکبت بکم ما اعلم؛ مرا رها کنید و بروید دنبال کس دیگر...» بعد خود امام علت امتناع خودش را توضیح می دهد برای اینکه کسی تصور نکند که العیاذ بالله امام خود را لایق خلافت و بعد از پیغمبر شایسته ترین فرد برای زمامداری نمی داند. توضیح می دهد که اوضاع فوق العاده آشفته است و یک آینده آشفته تر در جلوی ماست. عبارت این است: «فانا مستقبلون امرا له وجوه و الوان؛ یعنی ما جریانی را در پیش داریم که این جریان مشتبه است رنگهای مختلف و چهره های گوناگون دارد ما یک آینده روشنی در پیش نداریم آینده ای داریم با چند چهره و چند رنگ مختلف». بعد امام جمله ای دارد که در آن جمله مطلب را بیان می کند: «و ان الافاق قد اغامت؛ افقها را مه گرفته است»؛ مثل وقتی که مه زیاد پیدا می شود و انسان جلوی چشم خودش را هم نمی بیند. «والمحجة قد تنکرت؛ شاهراه به صورت کوره راه در آمده و ناشناخته است و مردم دیگر شاهراه را تشخیص نمی دهند». ولی در آخر یک جمله ای به عنوان اتمام حجت فرمود؛ فرمود: «این را هم بدانید که اگر من زمام خلافت را به دست گیرم، آنچنان رفتار می کنم که خودم می دانم نه آنچنان که شما می خواهید: «و اعلموا انی ان اجبتکم رکبت بکم ما اعلم». این بود که در آخر فرمود: «مرا به حال خودم بگذارید فعلا اگر من مثل گذشته وزیر باشم بهتر است از اینکه امیر باشم.» این جمله ها نشان می دهد که علی (ع) مشکلات فراوانی را در دوره خلافت خود پیش بینی می کرد، همان مشکلاتی که بعد رخ داد و چهره نمود.
یک عامل بزرگ که در همه فتنه انگیزیها و آتش افروزیها مؤثر بود و زیاد مؤثر بود جهالت و بی خبری عامه مردم بود. جهالت است که یک انبوه عظیم از مردم را آلت و ملعبه فکر و اراده یک عده دنیاپرست قرار می دهد. امیرالمؤمنین خودش به این عامل اشاره می کند و می فرماید: «الی الله اشکو من معشر یعیشون جهالا و یموتون ضلالا لیس فیهم سلعة ابور من الکتاب اذا تلی حق تلاوته و لا سلعة انفق بیعا و لا اعلی ثمنا من الکتاب اذا حرف عن مواضعه؛ به خدا شکایت می کنم از مردمی که در جهالت و نادانی زندگی می کنند و در گمراهی می میرند متاعی کم بهاتر از قرآن در میان آنها نیست اگر حقایق آن گفته شود و متاعی گرانبهاتر از قرآن برای آنها نیست اگر تحریف شود و حقایقش وارونه گردد.»
این بود که می فرمود: «غدا ترون ایامی و یکشف لکم عن سرائری و تعرفوننی بعد خلو مکانی و قیام غیری مقامی؛ بعد فرمود: من خواهم رفت اما شما مرا بعد از رفتن من خواهید شناخت. بعدا معلوم خواهد شد که من چه می گفتم و چه می خواستم و چه منظوری داشتم وقتی که جای من خالی شد و کسی دیگر به جای من نشست و زمام امور را به دست گرفت من شناخته خواهم شد. رفتن و مردن من پایان کار من نیست پرونده من با مردن بسته نخواهد شد، تخمی که در این مدت در میان این تلخیها و سختیها کاشتم؛ تدریجا خواهد رویید و ثمره خواهد داد.»
 

منـابـع

مرتضی مطهری- حکمت ها و اندرزها- صفحه 126-137

مرتضی مطهری- سیری در سیره ائمه اطهار- صفحه 22–49

سیدشریف رضی- نهج البلاغه- خطبه 151 و 156 و 127 و 236

عبدالواحد تمیمی آمدی- غررالحکم و دررالکلم- صفحه 120 حدیث 2098

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد