قیامت و سؤال از لوح و قلم و ملائکه و انبیاء (ع)

فارسی 11570 نمایش |

در تفسیر علی بن إبراهیم قمی در ذیل این آیه مبارکه روایت کرده است از حضرت ابوجعفر محمد الباقر (ع) در گفتار خداوند تعالی: «هـ'ذا یوم ینفع الصـ'دقین صدقهم» که چون روز قیامت بر پا گردد و مردم برای حساب محشور شوند، آنها از هر یک از مراحل خوفناک روز قیامت عبور و مرور می نمایند. و به عرصات قیامت نمی رسند مگر آنکه متحمل مشقت و تعب شدیدی می شوند و بالاخره چون به عرصه رسیدند در آنجا متوقف میشوند و خداوند جبار که بر عرش خود است بر آنها اشراف می کند.
پس اول کسی که خوانده می شود به ندایی که جمیع خلایق آن را می شنوند، صدایی است به نام محمد بن عبدالله النبی القریشی العربی. آن حضرت پیش می آید تا اینکه در طرف راست عرش خدا می ایستد و پس از آن دوست و صاحب شما را صدا می زنند، پس علی (ع) جلو می آید تا در جانب چپ رسول الله (ص) می ایستد و سپس امت محمد را صدا می زنند، پس آنها در طرف چپ علی می ایستند و پس از آن یکایک از پیغمبران و امت هر یک را با ایشان صدا می زنند، از اول پیامبران تا آخرشان، آنها هر یک با امت هایشان در طرف چپ عرش خدا می ایستند.
پس از این، اولین کسی را که برای سؤال می خوانند، قلم است. قلم پیش می آید و به صورت آدمی در مقابل خدا می ایستد و خداوند به او خطاب می کند: آیا آنچه را که به تو الهام کردم و وحیی را که به تو امر کردم در لوح نوشتی!؟ قلم می گوید: آری! ای پروردگار من! تو حقا می دانی که من در لوح نوشتم آنچه را که به من امر کردی و الهام نمودی از وحی خودت! خداوند تعالی می فرماید: کیست از برای تو که به این مطلب گواهی دهد؟! قلم می گوید: ای پروردگار من! مگر از پنهانی ها و مکنون سر تو، غیر از خودت کسی از مخلوقات تو مطلع می شود؟! خداوند تبارک و تعالی می گوید: در حجت و دلیل خود پیروز شدی و فائق آمدی.
و سپس لوح را می خوانند و لوح بصورت آدمی جلو می آید تا به جایی که با قلم می ایستد. خداوند می فرماید: آنچه که از امر و الهام وحی، من به قلم نمودم آیا در روی تو نگاشت؟! لوح می گوید: آری ای پروردگار من! و من نیز آن را به اسرافیل تبلیغ کردم!
در این حال اسرافیل را می خوانند و او پیش می آید و با لوح و قلم بصورت بشر می ایستد! خداوند خطاب می کند: آیا لوح آنچه را که قلم، از وحی من بر روی آن نگاشت، به تو رسانید؟! اسرافیل می گوید: آری ای پروردگار من! و من آن را به جبرائیل تبلیغ کردم!
در این حال جبرئیل را می خوانند، پس او جلو می آید تا به جایی که با اسرافیل می ایستد. خداوند تبارک و تعالی می گوید: آنچه به اسرافیل تبلیغ شد، آیا به تو تبلیغ کرد؟! جبرائیل می گوید: آری ای پروردگار من! من نیز آن وحی را به جمیع پیغمبرانت رساندم و تمام آنچه که از امر تو به من رسید من به آنان تبلیغ کردم و رسالت تو را به هر یک از پیامبرانت و رسولانت به یکایک آنها ادا نمودم و جملگی وحی تو را و حکمت تو را و کتب تو را به آنان رساندم و آخرین کسی که رسالت تو را و وحی تو را و حکمت تو را و علم تو را و کتاب تو را و کلام تو را به او تبلیغ کردم حبیب تو، محمد بن عبدلله العربی القریشی الحرمی بود.
حضور رسول اکرم (ص) و امامان (ع) در عرصه قیامت
حضرت باقر (ع) گفتند: پس از این قضایا، اولین کسی که از اولاد آدم برای پرسش و گفتگو خوانده می شود، محمدبن عبدالله (ص) است. و خداوند آنقدر او را به خود نزدیک می کند، که در آن روز هیچ یک از مخلوقات خدا به آن نزدیکی به خدا نیستند.
خداوند می فرماید: ای محمد! آیا جبرائیل آنچه را که من بسوی تو وحی کردم و بواسطه او بسوی تو فرستادم از کتاب خودم و حکمت خودم و علم خودم، به تو تبلیغ کرد؟ و آیا این ها را به تو وحی نمود؟! رسول الله می گوید: آری ای پروردگار من! جبرائیل به من وحی نمود تمام آنچه را که به او وحی نموده بودی و او را با آن چیز فرستادی از کتابت و حکمتت و علمت و جملگی را به من وحی کرد!
خداوند به محمد می گوید: آیا تو به امت خود تبلیغ کردی آنچه را که جبرائیل از کتاب من و حکمت من و علم من به تو رسانید؟! رسول الله می گوید: آری ای پروردگار من! من تبلیغ کردم به امت خودم آنچه را که به من وحی کردی از کتابت و حکمتت و علمت و در راه تو مجاهده کردم! خداوند به محمد می گوید: کیست که برای تو به این امر شهادت دهد؟! محمد می گوید: ای پروردگار من! تو شاهد هستی برای من که جبرائیل تبلیغ رسالت خود را نمود و فرشتگان تو شاهدند و ابرار از امت من شاهدند! (و کفی بک شهیدا؛ گواهی تو کفایت می کند.)
در این حال ملائکه را می خوانند و آنان جملگی گواهی می دهند برای محمد که او تبلیغ رسالت خود را نموده است و سپس امت محمد را می خوانند و از آنان پرسش می کنند که آیا محمد رسالت مرا و کتاب مرا و حکمت مرا و علم مرا به شما تبلیغ کرد؟ و شما را به اینها دانا کرد؟! امت محمد همگی گواهی می دهند که محمد رسالت و حکمت و علم را تبلیغ کرد. خداوند تبارک و تعالی به محمد می گوید: آیا تو بعد از خودت در میان امتت خلیفه ای معین نمودی که در میان آنها به حکمت من و علم من برپا شود و کتاب مرا برای آنان تفسیر کند و آنچه در آن اختلاف دارند بیان کند و روشن سازد، که آن خلیفه و قائم به امر، بعد از تو حجت من باشد و خلیفه من در روی زمین بوده باشد؟!
محمد می گوید: آری ای پروردگار من! علی بن ابی طالب که برادر من و وزیر من و وصی من و بهترین امت من است، من او را در میان امت، به عنوان جانشین و خلیفه تعیین کردم و در حال حیات خود او را به عنوان شاخص و میزان نصب کردم و آنان را به طاعت و فرمانبرداری از او دعوت کردم و او را خلیفه بر امتم قرار دادم و او را امامی قرار دادم که امت من پس از من به او اقتدا کنند!
پس از این علی بن ابی طالب را می خوانند و سپس خداوند عز و جل می گوید: ای علی! آیا محمد تو را وصی خود قرار داد؟! و تو را در امت خود به عنوان خلیفه و جانشین معین کرد؟! و تو را میزان و شاخص و علم امت خود، در زمان حیات خودش قرار داد؟! و آیا تو بعد از او برای مقام خود بپا خاستی؟!
علی می گوید: آری ای پروردگار من! محمد به من وصیت کرد و مرا در امت خود قائم مقام نمود! و مرا به عنوان شاخص و علم در زمان حیات خود منصوب نمود! اما بعد از آنکه روح محمد را بسوی خود قبض کردی، امت او با من از در انکار درآمدند و با من به حیله و مکر رفتار کردند و مرا مورد قهر و غلبه خود قرار داده استضعاف کردند و نزدیک بود که مرا به قتل برسانند و مقدم داشتند در برابر من کسی را که تو مؤخر داشتی و مؤخر داشتند کسی را که تو مقدم داشتی و گفتار مرا نشنیدند و امر مرا فرمان پذیر نشدند، پس من در راه تو و سبیل تقرب بسوی تو با آنان کار زار کردم تا به جایی که مرا کشتند!
خداوند عز و جل به علی می گوید: آیا تو پس از خودت در امت محمد جانشین و حجتی معین کردی، و خلیفه ای منصوب نمودی تا بندگان مرا بسوی دین من و به راه من دعوت کند؟! علی می گوید: آری ای پروردگار من! من حسن را در میان آنان به عنوان جانشین تعیین کردم؛ حسن که هم فرزند من بود و هم فرزند دختر پیغمبر تو!
در این وقت حسن بن علی را می خوانند و از او سؤال می شود آنچه از علی بن أبی طالب سؤال شد و سپس هر امامی را یکایک با اهل عالمش می خوانند و آنان حجت های خود را اقامه می کنند و خداوند عذر آنان را قبول می کند و حجت آنها را نافذ قرار می دهد و پس از آن خداوند می فرماید: «هـ'ذا یوم ینفع الصـ'دقین صدقهم؛ امروز روزی است که راستگویان از صدقشان بهره مند می شوند» (مائده/119).
ضریس که روای این حدیث است می گوید: روایت حضرت ابی جعفر محمد الباقر (ع) در اینجا منقطع شد (تفسیر علی بن ابراهیم، ص 178، ص 180).

منـابـع

سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی جلد 8- صفحه 323-329

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد