نظر حکما درباره مثل افلاطونی

فارسی 2971 نمایش |

و راجع به کیفیت اداره امور متکثره این عالم که دارای جهات مشترکه ای هستند و همه بر آن جهات پیوسته و همیشه مداوم می باشند به طریق «مثل افلاطونیه» تصحیح و استدلال نموده اند؛ بدین کیفیت که برای تمام افرادی از موجودات مادی که دارای طلسم و قالب جسمانی هستند، یک موجود روحانی معنوی مجرد از ماده، سیطره و هیمنه بر آنها داشته و آنان را تغذیه و تنمیه می کند و بدین وسیله جهت مشترک در همه بوجود می آید؛ مثلا تمام انسان های این عالم که دارای صورت و قالب جسمی هستند و در تمام جهات انسانیت که از نفس ناطقه گرفته شده است اشتراک دارند، یک انسان نوری مجرد به تمام معنی -که دارای نفس ناطقه کلیه است- بر تمام اینها احاطه داشته و وجود و علم و قدرت و غرایز و ملکات و بالاخره تمام آثار و شئونی که لازمه انسان بما هو انسان می باشد و در این افراد کثیره بدون استثناء موجود است، همه و همه از آن انسان مجرد نوری افاضه شده و آن را «مثال» این افراد کثیره گویند.
و همچنین برای هر یک از انواع و اصناف حیوانات کثیره در این عالم یک مثال نوری مجرد واحد در عالم نور و تجرد موجود است و تمام این افراد بدان مرتبط و از آن استفاضه می کنند.
شترهای جسمی یک شتر مثالی دارند، گاو های جسمی یک گاو مثالی دارند، خروس ها و کلاغ ها و مورچه ها تا برسد به نباتات و اشجار و اصناف مختلفه از درخت ها؛ درخت کاج جسمی با این افراد کثیری که از قدیم الایام تا به حال داشته و از حال تا هزاران سال بعد خواهد داشت و همه آنها در جهاتی بدون استثناء مشترکند، یک درخت کاج مثالی نوری که هیمنه و سیطره بر تمام درخت های کاج دارد خواهد داشت و همچنین درخت های صنوبر و بید و انواع درخت های مثمر چون نخل و انواع فواکه و گیاهان و انواع و اصناف جمادات و گازها و امواج و انوار مادیه و جسمیه همه و همه از هر یک، یک مثال مجرد نوری واحد در عالم نور و تجرد وجود دارد.
حکیم سبزواری قدس الله سره در این باره فرموده است:
1 ـ و تمام این نسبت های وضعیه ای که در اینجاست همه اظلال و سایه ها و ظهورات و تجلیات آن نسبت های مجرده نوریه مثالیه است.
2 ـ و جسمی که به عنوان زینت و جمال در این عالم خودنمایی میکند، او نمونه ای از نور رب النوع خود و از مثال مجرد خود میباشد.
3 ـ مانند این رنگ های عجیب و ظریف که در طاووس است، بلکه هر چه در این عالم خارج مادی که آن را عالم محسوس می نامیم موجود است همه نمونه هایی از رب النوع ها و از مثال های نورانیه مجرده خود هستند.
4 ـ و در نزد اشراقیون که قائل به مثل افلاطونیه هستند در هرجسمی از اجسام، هر فعلی که دارای حرکت و نمو باشد آن فعل از صاحب طلسم و جسم که همان مثال نوری مجرد از جسمیت و طلسمیت است خواهد بود.
5 ـ روغن داخل چراغ چون بخواهد سوخته گردد و روشنی دهد، رب النوع آن روغن یک شکل صنوبری به آن روغن می دهد و بصورت شعله صنوبری شکل در مشعله پدید می آورد.
6 ـ زنبورهای عسل که برای خود خانه های مسدس شکل (شش ضلعی) می سازند و ابدا دیده نشده است که حتی یک زنبور از این سنت تخلف کند و خانه خود را چهار ضلعی یا هفت ضلعی و پنج ضلعی بسازد به واسطه الهام گرفتن و در تحت امر تکوینی در آمدن همان رب النوع خود زنبور هاست و همچنین عنکبوت ها که خانه های خود را با تارهای نازک آب دهان خود می سازند و هم خانه ها را مثلث شکل (سه ضلعی) میسازند، به علت اینست که همه آنها مظهر رب النوع نوری خود بوده و آن رب النوع چنین خانه مثلث شکل مثالی نوری دارد.
7 ـ و در نزد ما «مثال افلاطونی» در هر نوعی از انواع، همان «فرد عقلانی» اوست که از جسمیت و آثار آن منزه و مبری و حکم کلی برای این افراد کثیره دارد؛ اما نه کلی منطقی است و نه کلی عقلی و نه یک موجود شخصی طبیعی خارجی است که آن را کلی طبیعی گویند بلکه فرد نوری و دارای تشخص است و به جهت سعه و تجردش آن را فرد عقلانی گوئیم.
8 ـ و آن موجود مشخص که فرد عقلانی و رب النوع است، تمام کمالاتی که در طلسم ها و اجسام و موادی که در تحت تدبیر و حیطه اداره و سعه او هستند و این کمالات به طور تفرق و توزع در آنها موجود است، او یک پارچه و به نحو أعلی و اتم داراست.
و اما از نقطه نظر روایات پس آن موجودات مؤثره و مدبره به عناوین مختلفه چون نور و عقل و ملائکه و اسم الله و کلمة الله و صور عاریه و مجرده از مواد و غیرها تعبیر شده اند.

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 9- صفحه 147

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد