غرایز انسان و تمایلات مادی او از دیدگاه غرب

فارسی 3980 نمایش |

دیدگاه غرب در مورد مسائل معنوی و مادی
دنیای اروپا به عللی که جداگانه باید بحث بشود و گرایشهای شهوانی و هواهای نفسانی خیلی در آن دخالت دارد، دلش نمی خواهد وجود روح ملکوتی را در انسان بپذیرد. (البته کلی نمی گوییم، در میان آن ها هم «روحی» زیاد است). از طرف دیگر می بینند در انسان گرایشهایی هست که با طبیعت مادی او جور نمی آید، گرایشهایی بر ضد طبیعت مادی انسان. این خیلی واضح و روشن است: همیشه روح انسان دروازه ای بوده برای معنویت بشر که از این جا بفهمد که من یک حقیقت معنوی هستم، من قابل بقاء هستم، «من» حقبقتی جاودان است و با مردن کار «من» پایان نمی پذیرد؛ ولی زورش می آید این حرف را بپذیرد. از طرف دیگر این را نمی تواند انکار بکند که در انسان دو گونه گرایش وجود دارد، گرایشهای طبیعی و مادی و گرایشهای معنوی معینی حسابهایی که با حسابهای مادی جور در نمی آید.

نظر ویلیام جیمز در مورد غرایز و تمایلات مادی انسان
ویلیام جیمز این مرد منصف کتابی دارد به نام دین و روان در آن کتاب می گوید: در انسان یک سلسله غرایز وجود دارد که با حسابهای مادی جور در نمی آید (با کمال صراحت اعتراف می کند). غرایز مادی ما را با جهان ماده پیوند می دهد، و باید باشد. این ها کانال هایی است میان ما و جهان ماده. مثلا اگر در ما حس گرسنگی هست، این یک کانال ارتباطی است بین ما و طبیعت؛ چون اگر این حس نمی بود ما دنبال تغذی نمی رفتیم. بعد می گوید: به دلیل اینکه غرایزی در ما وجود دارد که ما را با طبیعت پیوند می دهد، به همین دلیل غرایزی در ما وجود دارد که با طبیعت جور در نمی آید و این غرایز است که ما را با جهان دیگر پیوند می دهد. ما از وجود خودمان دلیل و راه داریم به عالم دیگزی غیر از عالم طبیعت. انسان با غرایز طبیعی خودش یک سلسله نیازهایی را که با طبیعتش سازگار است بر آورده می سازد و با غرایز ماوراء مادی، به قول ویلیام جیمز، یک سلسله نیازهای دیگری را که ماوراء طبیعت مادی انسان است و با حقیقت غیر مادی او سازگار است رفع می نماید، و به عبارت دیگر این غرایز، انسان را به ماوراء طبیعت مادی او پیوند می دهد برای اینکه یک سلسله نیازهای مصنوعی که در وی هست برطرف بشود.

نظر مادیین و گرایش های مصنوعی انسان
کسانی که گرایشهای غیر مادی را در انسان انکار می کنند این گرایش ها را چگونه توجیه می کنند؟ می گویند: انسان طالب دو چیز است: یا طالب سود است یا طالب ارزش. گرایشهای مادی را سود نامیده اند و گرایشهای معنوی را ارزش. خیال می کنند با تغییر اسم، حقیقت را می شود عوض کرد. می گویند: انسان گاهی دنبال سود می رود و گاهی دنبال ارزش. می پرسیم ارزش چیست؟ می گویند ارزش چیزی است که به حال انسان مفید نیست، به درد آدم نمی خورد، هیچ نیازی را از انسان رفع نمی کند، با منطق هم جور در نمی آید، ضد منطق و لااقل غیر منطقی است، ولی خوب وجود دارد، مثل ایثار. اینکه انسان ایثار بکند منطقی نیست. منطقی این است که انسان دنبال سودش برود، عقل آدم هم همین را به او می گوید که باید رفت دنبال سود. ولی از طرفی هم نمی توانند انکار بکنند که چنین گرایشهایی نیز در انسان هست: گرایش به از خود گذشتگی، گرایش به فداکاری، گرایش به عدالت، گرایش به آزادی، گرایش به انصاف، گرایش به حلم، گرایش به بردباری که اکثر این ها اساسا با منافع مادی انسان جور در نمی آید. می گویند بله جور در نمی آید ولی این ها سود نیست، ارزش است، انسان طالب یک سلسله ارزش ها است.
می گوییم ارزش یعنی چه؟ یعنی قیمت. قیمت که خودش چیزی نیست. انسان برای چیزی ارزش و قیمت قائل است. آن چیز چیست؟ تا یک چیز ارتباطی با حقیقت انسان نداشته باشد که انسان نمی تواند برای آن ارزش قائل باشد. چنین چیزی محال است.

منـابـع

مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 182-180

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها