دین و برتری آن نسبت به قوانین دیگر از منظر قرآن

فارسی 2529 نمایش |

دین از الفاظی است که بسیار بر زبان ها جاری می باشد و معمولا به کسی دیندار گفته می شود که خدایی برای جهان اثبات کند و برای خشنودی او، اعمال مخصوصی را انجام دهد. ممکن است در هر اجتماعی و ملتی که به موجب قانون، وظایف هر فرد اجتماع، معین شده و به آن عمل می کنند، تصور شود که دیگر احتیاجی به دین نخواهد بود، ولی با دقت و تأمل در احکام و مقررات اسلامی، خلاف این معنی ثابت می شود، زیرا دین اسلام، تنها به نیایش و ستایش خدا نپرداخته، بلکه برای کلیه شئون فردی و اجتماعی انسان، دستورهای جامع و مقررات مخصوصی وضع فرموده است و جهان پهناور بشریت را به نحو حیرت آوری بررسی نموده، نسبت به هر حرکت و سکون فردی و اجتماعی انسان، مقررات مناسبی وضع کرده است و البته چنین دینی را جنبه تشریفاتی نمی شود داد.
خدای متعال در قرآن کریم، دین اسلام را به کیفیتی که بیان شد، توصیف می فرماید و نیز یهودیت و نصرانیت را که تورات و انجیل، کتاب های آسمانی آن ها است و دارای احکام و مقررات اجتماعی می باشند، به همین نحو معرفی می فرماید، چنان که فرموده: «و کیف یحکمونک و عندهم التوراة فیها حکم الله... انا انزلنا التوراة فیها هدی و نور یحکم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادوا والربانیون و الاحبار... وقفینا علی آثارهم بعیسی ابن مریم... و آتیناه الانجیل فیه هدی و نور و مصدقا لما بین یدیه من التوراة... ولیحکم اهل الانجیل بما انزل الله فیه... و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه فاحکم بینهم بما انزل الله؛ چگونه تو را به داوری می طلبند؟! در حالی که تورات نزد ایشان است و در آن حکم خدا هست... ما تورات را نازل کردیم در حالی که در آن، هدایت و نور بود و پیامبران، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن برای یهود حکم می کردند و (همچنین) علما و دانشمندان، به این کتاب که به آن ها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داوری می نمودند... و به دنبال آن ها (پیامبران پیشین)، عیسی بن مریم را فرستادیم... و انجیل را به او دادیم که در آن، هدایت و نور بود و (این کتاب آسمانی نیز) تورات را، که قبل از آن بود، تصدیق می کرد و هدایت و موعظه ای برای پرهیزگاران بود... و این کتاب (قرآن) را به حق بر تو نازل کردیم، در حالی که کتب پیشین را تصدیق می کند و حافظ و نگاهبان آن ها است، پس بر طبق احکامی که خدا نازل کرده، در میان آن ها حکم کن (مائده/ 43-48)
تورات و انجیل هم که فعلا در دست یهود و نصارا است، همین مطلب را تأیید می کند، زیرا در تورات، مقررات حقوقی و جزایی بسیار، موجود است وظاهر انجیل نیز شریعت تورات را تأیید و تصدیق می نماید.
از بیان گذشته روشن می شود که دین در اصطلاح قرآن، همان روش زندگی است که انسان، گریزی از آن ندارد و فرقی که میان دین و یک قانون اجتماعی می توان یافت این است که دین از ناحیه خدای متعال است و قانون اجتماعی، مولود افکار مردم و به عبارت دیگر، دین میان زندگی اجتماعی مردم و پرستش خدای متعال و فرمانبرداری از وی پیوند می دهد ولی در قانون اجتماعی، اهتمامی به این پیوستگی نیست.

اثر نیک ارتباط قانون به خدا
دین در نتیجه پیوندی که میان زندگی اجتماعی انسان و پرستش خدای متعال داده است، در همه اعمال فردی و اجتماعی برای انسان، مسئولیت خدایی ایجاد کرده، انسان را در همه حرکات و سکنات خود مسئول (در نزد) خدای متعال می داند. چون خدای متعال، با قدرت و علم بی پایان خویش از هر جهت به انسان احاطه دارد و به هر گونه فکری که در سر بپروراند و رازی که در دل داشته باشد کاملا آگاه است و چیز(ی) بر وی پوشیده نیست، به همین سبب، در عین این که دین -مانند قانون بشری- برای حفظ انتظامات، پاسبان گمارده و مقرراتی برای مجازات متخلفان و سرکشان وضع کرده، امتیاز دیگری نسبت به قانون بشری پیدا می کند و آن این است که دین، زمام مراقبت و نگهداری انسان را به دست یک پاسبان درونی می سپارد که در کار خود، هرگز غفلت و اشتباه نمی کند و از پاداش و کیفر آن نمی توان جان به در برد.
خدای متعال در کلام خود می فرماید: «و هو معکم أین ما کنتم؛ و هر جا باشید او با شما است.» (حدید/ 4) و می فرماید: «و الله بما یعملون محیط؛ و خداوند به آنچه عمل می کنند، احاطه (و آگاهی) دارد.» (انفال/ 47) و می فرماید: «و ان کلا لما لیوفینهم ربک اعمالهم؛ و پروردگارت اعمال هر یک را بی کم کاست به آن ها خواهد داد.» (هود/ 111)
اگر حال کسی را که در محیط قانون زندگی می کند، با کسی که در محیط دین به سر می برد مقایسه نماییم، مزیت و برتری دین برای ما کاملا واضح و آشکار خواهد شد، زیرا جامعه ای که همه افراد آن متدین باشند و وظایف دینی خویش را انجام دهند، چون در همه حال خدا را ناظر کارهای خویش می دانند از هر گونه بد اندیشی نسبت به یکدیگر در امان هستند. بنابراین، عموم افرادی که در چنین محیطی به سر می برند از دست و زبان یکدیگر آسوده بوده، عمری را در نهایت خوشی و راحتی به سر خواهند برد و به سعادت جاویدان، نایل خواهند شد. اما در محیطی که فقط قانون بشری حکم فرما باشد، موقعی که پاسبان را ناظر کار خود می بیند، از کار خلاف خودداری می کند و در غیر این صورت، ممکن است به هر عمل خلافی دست بزند. آری، در جامعه های اخلاقی تا اندازه ای آرامش قلبی فراهم است ولی همین اخلاق، خود موادی است دینی نه قانونی.

دین، فطری است
آدمی به حکم طبیعت و سرشت خدادادی خود، دین می خواهد، زیرا انسان در سیر زندگی، پیوسته برای تأمین سعادت خود تکاپو و تلاش می کند و برای رفع نیازمندی های خود، دست به اسباب و وسایلی می زند که در مقاصد وی مؤثرند و بدون تردید همیشه سببی را می خواهد که مؤثر بوده و هیچ گاه مغلوب نشود و از طرف دیگر، در جهان طبیعت سببی نداریم که تأثیرش دایمی بوده و هرگز مغلوب و مقهور موانع نگردد.
همین حقیقت که انسان به حسب فطرت برای سعادت خود سببی می خواهد که مغلوب نباشد و تکیه گاهی را طالب است که هرگز منهدم نشود تا زندگی خود را به وی ارتباط دهد و آرامش درونی واقعی پیدا کند، خواسته دین است، زیرا تنها خدای متعال است که در اراده خود هرگز مغلوب و مقهور نمی شود و عذر و قصور را بر وی راهی نیست و روش زندگی (ای) که ارتباط به خدای متعال داشته باشد، همان دین اسلام است و بس.
بنابراین، می توان گفت: خواست غریزی انسان، یکی از بهترین دلایل است که اصول سه گانه دین «توحید، نبوت، معاد» را اثبات می کند، زیرا درک فطری -که لازمه ساختمان ویژه انسان می باشد- هرگز خطا نمی کند، چنان که انسان -مثلا- معنی دوستی را به معنی دشمنی اشتباه نمی کند و تشنگی را در احساس درونی خود به جای سیراب بودن نمی گیرد. درست است که انسان گاهی آرزو می کند که مانند مرغی بال و پر داشت و می پرید یا مثلا مانند ستاره ای بر فراز آسمان قرار داشت و طلوع و غروب می کرد ولی حقیقت این ها پنداری بیش نیست و غیر از این است که انسان از ته دل و جدا تکیه گاه واقعی برای سعادت خود یا راحتی و آسودگی مطلق یا یک زندگی به تمام معنی انسانی می خواهد و هرگز از این فکر، روگردان نمی شود و چنانچه سبب غیر مغلوبی (خدا) در جهان هستی نبود، انسان با نهاد بی آلایش خود به فکرش نمی افتاد و اگر راحتی و آرامش مطلق و غیر نسبی -که راحت و آرامش عالم آخرت است- وجود نداشت، انسان طبعا جویای آن نبود و اگر روش دینی که از راه نبوت به ما رسیده حق نبود، خواست آن در درون انسان نقش نمی بست.

منـابـع

سید محمد حسین طباطبایی- اصول عقاید و دستورات دینی 1 - 4 صفحه 231-234

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد