ویژگیهای اصحاب یمین از منظر قرآن و روایات

فارسی 6054 نمایش |

قرآن کریم مردم را از نظر عاقبت به سه دسته تقسیم کرده است که مردم سه صنف خواهند بود (یا هستند و خواهند بود): دسته ای که قرآن آنها را اصحاب المیمنة یا اصحاب الیمین می نامد و دسته ای که آنها را اصحاب المشئمه یا اصحاب الشمال می نامد و دسته ای که آنها را سابقین می نامد. از این سه دسته، دو دسته اهل سعادتند؛ یعنی سابقین و اصحاب یمین با تفاوتی که میان این دو دسته وجود دارد. قرآن سابقین را مقربان می نامد ولی اصحاب یمین را مقربان نمی نامد. شاید بر آنها همان تعبیری صدق کند که در سوره مطففین آمده است که آنها را ابرار یعنی نیکان می نامد (مطففین/ 22)، اما آن ها را مقربین نمی نامد که تقریبا یعنی باریافتگان، نزدیک شدگان، آنهایی که به مقام الوهیت نزدیکند، خود را نزدیک کرده اند، به مقام قرب رسیده اند. این تعبیری که در قرآن آمده است به نام اصحاب الیمین یا اصحاب المیمنة از یک طرف و اصحاب الشمال یا اصحاب المشئمه از طرف دیگر، مسلم یک حقیقتی را بیان می کند. یعنی صرف نامگذاری نیست. اصحاب یمین یعنی یاران دست راست، یا یاران راست (خود لغت مفهومش این است).
اصحاب شمال یعنی یاران چپ ولی سابقین مافوق اینها هستند، نه یاران راستند و نه یاران چپ. قرآن تعبیر نکرده که آنها یاران خط مستقیم هستند ولی به هر حال آنها را با کلمه سابقین ذکر کرده است که بالاتر از اصحاب راست است. اصحاب یمین کسانی هستند که مانند مقربین نتوانسته اند به آن ذروه اعلا از مدارج و معارج قرب فائز گردند ولی مردم صالح العمل و خوش کرداری بوده اند که عالم غرور نتوانسته است آنها را در کام ضلالت و گمراهی فرو برد. و از ناحیه راست که کنایه از سعادت و نجات است دعوت شده اند. عمر خود را در دنیا به صدق و امانت گذرانیده و دلهای خود را به زنگار شرک، آلوده نکرده اند. و طبق ادراکات عقلی و فطری و شرعی خود رفتار کرده، با صفا و محبت خدا، عالم غرور را ترک گفته اند. پس آنها وارد در اسم سلام پروردگار خود شده، و ای پیغمبر از آن ناحیه از آنان بر تو سلام باد.
خداوند در سوره واقعه آیات 1 تا 10 می فرماید: «إذا وقعت الواقعة* لیس لوقعتها کاذبة* خافضة رافعة* إذا رجت الأرض رجا* و بست الجبال بسا* فکانت هباء منبثا* و کنتم أزواجا ثلاثة* فأصحاب المیمنة ما أصحاب المیمنة* و أصحاب المشئمة ما أصحاب المشئمة* و السابقون السابقون؛ هنگامى که واقعه عظیم (قیامت) بر پا شود، هیچکس نمى تواند آن را انکار کند. گروهى را پائین مى آورد و گروهى را بالا مى برد. این در هنگامى است که زمین به شدت به لرزه در مى آید. و کوه ها در هم کوبیده مى شود. و به صورت غبار پراکنده در مى آید. و شما به سه گروه تقسیم خواهید شد. نخست اصحاب میمنه هستند، چه اصحاب میمنه اى؟ گروه دیگر اصحاب شومند، چه اصحاب شومى؟ و سومین گروه پیشگامان پیشگام!».
و در آیات 27 تا 40 به توصیف آنها می پردازد و می فرماید: «و أصحاب الیمین ما أصحاب الیمین* فی سدر مخضود* و طلح منضود* و ظل ممدود* و ماء مسکوب* و فاکهة کثیرة* لا مقطوعة و لا ممنوعة* و فرش مرفوعة* إنا أنشأناهن إنشاء* فجعلناهن أبکارا* عربا أترابا* لأصحاب الیمین* ثلة من الأولین* و ثلة من الآخرین؛ و اصحاب یمین، چه اصحاب یمینى؟ آنها در سایه درختان سدر بى خار قرار دارند. و در سایه درخت طلح پر برگ به سر مى برند (درختى است خوشرنگ و خوشبو). و سایه کشیده و گسترده. و در کنار آبشارها. و میوه هاى فراوانى. که هرگز قطع و ممنوع نمى شود. و همسرانى گرانقدر. ما آنها را آفرینش نوینی بخشیدیم. و همه را بکر قرار داده ایم. همسرانى که به همسرشان عشق مى ورزند و خوش زبان و فصیح و هم سن و سالند. اینها همه براى اصحاب یمین است. که گروهى از امتهاى نخستین اند. و گروهى از امتهاى آخرین».

مواهب و نعمتهاى اصحاب الیمین
بعد از بیان مواهب معنوى و مادى مقربان، نوبت به اصحاب الیمین مى رسد، همان جمعیت سعادتمندى که نامه اعمالشان به علامت پیروزى در امتحانات الهى به دست راستشان داده مى شود، و در اینجا به شش نعمت از نعم خداوند اشاره مى کند که با مقایسه به نعمتهاى مقربان که در هفت بخش آمده بود یک مرحله پائینتر است. نخست براى بیان بلندى مقام آنها مى فرماید: اصحاب یمین، چه اصحاب یمینى؟!. و این برترین توصیفى است که از آنها شده، زیرا این تعبیر در مواردى به کار مى رود که اوصاف کسى در بیان نگنجد، و به هر حال این تعبیر بیانگر مقام والاى اصحاب الیمین است. آیه بعد به نخستین موهبت این گروه اشاره کرده، مى گوید: آنها در سایه درخت سدر بى خار قرار خواهند گرفت (فی سدر مخضود). در حقیقت این رساترین توصیفى است که براى درختان بهشتى در قالب الفاظ دنیوى ما امکان پذیر است، زیرا سدر به گفته بعضى از ارباب لغت درختى است تناور که بلندیش گاهى تا چهل متر مى رسد، و مى گویند تا دو هزار سال عمر مى کند (و سایه بسیار سنگین و لطیفى دارد) تنها عیب این درخت این است که خاردار است، ولى با توصیف به مخضود (از ماده خضد بر وزن مجد به معنى بریدن و گرفتن خار است) این مشکل نیز در درختان سدر بهشتى حل شده.
در حدیثى آمده است که هر گاه بعضى از لغات قرآن براى یاران پیامبر (ص) مشکل مى شد مى گفتند خداوند به برکت اعراب بادیه نشین و سؤالات آنها ما را بهره مند مى کند، از جمله اینکه عربى بادیه نشین روزى خدمت پیامبر (ص) آمد، عرض کرد: اى رسول خدا! خداوند متعال در قرآن نام از درخت موذى و آزاردهى برده است، و من فکر نمى کردم در بهشت چنین درختى باشد! فرمود: کدام درخت؟ عرض کرد: درخت سدر، زیرا داراى خار است، پیامبر (ص) فرمود: مگر خداوند نمى فرماید: «فی سدر مخضود» مفهومش این است که خارهاى آن را قطع کرده است، و بجاى هر خار میوه اى قرار داده که هر میوه اى هفتاد و دو رنگ ماده غذایى دارد که هیچیک شباهتى به دیگرى ندارد!. دومین موهبت این است که آنها در سایه درختان طلح متراکم به سر مى برند (و طلح منضود). طلح درختى است سبز و خوشرنگ و خوشبو، جمعى گفته اند همان درختان موز است که برگهاى بسیار پهن و سبز و زیبا، و میوه اى شیرین و گوارا دارد، و منضود از ماده نضد به معنى متراکم است. ممکن است این تعبیر اشاره به تراکم برگها یا تراکم میوه ها، و یا هر دو باشد، حتى بعضى گفته اند، این درختان چنان پر میوه است که ساقه و شاخه ها غرق میوه و پوشیده از آن مى باشد. بعضى از مفسران گفته اند با توجه به اینکه درخت سدر برگهایى بسیار کوچک و درخت موز برگهایى بسیار پهن و بزرگ و گسترده دارند ذکر این دو درخت اشاره لطیفى به تمام درختان بهشتى است که در میان این دو قرار دارد.
سومین نعمت بهشتى را چنین بیان مى کند و سایه کشیده و گسترده (و ظل ممدود). بعضى این سایه گسترده را به حالتى شبیه بین الطلوعین تفسیر کرده اند که سایه همه جا را فرا گرفته است و در حدیثى در روضه کافى این معنى از پیغمبر گرامى اسلام نقل شده است. غرض این است که حرارت آفتاب هرگز بهشتیان را متألم و ناراحت نمى کند، و دائما در سایه هاى مطبوع و گسترده و روح افزا به سر مى برند. در مرحله چهارم به آبهاى بهشتى اشاره کرده مى فرماید: بهشتیان در کنار آبهایى آبشار مانند (که منظره فوق العاده زیبا و دل انگیزى دارد) به سر مى برند (و ماء مسکوب). مسکوب از ماده سکب (بر وزن کبک) در اصل به معنى ریزش است، و از آنجا که ریزش آب از بالا به پائین به صورت آبشار بهترین مناظر را ایجاد مى کند، زمزمه هاى آن گوش جان را نوازش مى دهد و منظره آن چشم را فروغ مى بخشد، این امر یکى از مواهب بهشتیان قرار داده شده است. و البته آن درختها و آن همه آب جارى دائم انواع میوه ها را نیز همراه دارد، و لذا در پنجمین نعمت مى افزاید: و میوه هاى فراوانى (و فاکهة کثیرة) که نه قطع مى شود و نه هیچگاه ممنوع مى گردد (لا مقطوعة و لا ممنوعة). آرى همچون میوه هاى این جهان نیست که محدود به فصول معینى باشد، و تنها چند هفته یا چند ماه در سال بر درخت ظاهر شود، و نیز همچون میوه هاى این جهان نیست که گاه خارها مانع چیدن آن است و گاه بلندى خطرناک درخت مانند نخل، و یا مانعى در وجود خود انسان از تناول آن وجود داشته باشد، و نه میزبان اصلى بهشت که خداوند منان است و مأموران او بخل و منعى دارند بنابراین هیچ مانعى در کار نیست بلکه مقتضى کاملا موجود و مانع در هر شکل و هر صورت مفقود است. سپس به نعمت دیگرى اشاره کرده، مى افزاید: آنها داراى همسران گرانقدرى هستند (و فرش مرفوعة). فرش جمع فراش در اصل به معنى هر گونه فرش یا بسترى است که مى گسترانند و به همین تناسب گاه به عنوان کنایه از همسر به کار مى رود (خواه مرد باشد یا زن).
به همین جهت در حدیث معروف از پیغمبر گرامى آمده است «الولد للفراش و للعاهر الحجر؛ فرزندى که از زن شوهردار متولد مى شود متعلق به همان خانواده است و اگر مرد فاسق و زناکارى در این میان بوده بهره اش تنها سنگ است.» (و احتمال انعقاد فرزند از نطفه او پذیرفته نیست). بعضى نیز فرش را به معنى حقیقى (نه به معنى کنایى) تفسیر کرده اند، و آن را اشاره به فرشها و بسترهاى بسیار گرانبها و پر ارزش بهشت دانسته اند، ولى در این صورت ارتباط آیات بعد که حکایت از حوریان و همسران بهشتى مى کند از آن قطع مى شود. سپس به اوصاف دیگرى از همسران بهشتى پرداخته، مى گوید: ما آنها را آفرینش نوینى بخشیده ایم (إنا أنشأناهن إنشاء). این جمله ممکن است اشاره به همسران مؤمنان در این دنیا باشد که خداوند آفرینش تازه اى در قیامت به آنها مى دهد، و همگى در نهایت جوانى و طراوت و جمال و کمال ظاهر و باطن وارد بهشت مى شوند که طبیعت بهشت طبیعت تکامل و خروج از هر گونه نقص و عیب است. و اگر منظور حوریان باشد خداوند آنها را آفرینش نوینى بخشیده به گونه اى که هرگز گرد و غبار پیرى و ناتوانى بر دامان آنها نمى نشیند. ممکن است که تعبیر به انشاء، اشاره به هر دو نیز بوده باشد. سپس مى افزاید ما آنها را همگى بکر قرار دادیم، (فجعلناهن أبکارا) و شاید این وصف همیشه براى آنها باقى باشد، چنان که بسیارى از مفسران به آن تصریح کرده اند و در روایات نیز به آن اشاره شده، یعنى با آمیزش، وضع آنها دگرگون نمى شود (روح المعانى جلد 27 صفحه 123).
و در اوصاف آنها باز مى افزاید: آنان نسبت به همسرانشان، عشق مى ورزند و خوش سخن و فصیحند (عربا). عرب جمع عروبة (بر وزن ضرورة) به معنى زنى است که وضع حالش حکایت از محبتش نسبت به همسر و مقام عفت و پاکیش مى کند، زیرا اعراب (بر وزن اظهار) به همان معنى آشکار ساختن است، این واژه به معنى فصیح و خوش سخن بودن نیز مى آید، و ممکن است هر دو معنى در آیه جمع باشد. وصف دیگرشان اینکه آنها هم سن و سال با همسرانشان هستند و همگى در خوبى و جمال ظاهر و باطن همانندند و یک از یک بهتر (أترابا). اتراب جمع ترب (بر وزن ذهن) به معنى مثل و همانند است و بعضى گفته اند این معنى از ترائب که به معنى دنده هاى قفسه سینه است گرفته شده زیرا با یکدیگر شباهت دارند. این شباهت و برابرى ممکن است در سن و سال نسبت به همسرانشان باشد، تا به اصطلاح، احساسات یکدیگر را کاملا درک کنند، و زندگى با هم براى آنها لذتبخش تر باشد هر چند گاهى با تفاوت سن و سال نیز چنین است ولى در غالب چنین نیست، و یا همانند در خوبى و زیبایى و حسن ظاهر و باطن، درست شبیه تعبیر معروف که مى گویند: آنها همه خوبند و یک از یک بهتر. سپس مى افزاید: همه این نعمتها براى اصحاب الیمین است (لأصحاب الیمین). و این تأکیدى است مجدد بر اختصاص این مواهب (ششگانه) به آنها. این احتمال نیز داده شده است که این جمله تکمیلى است براى جمله انا انشأناهن انشاء یعنى ما آنها را آفرینش نوینى براى اصحاب الیمین دادیم.
و در پایان این مقال مى فرماید: گروهى از آنان از امتهاى نخستینند (ثلة من الأولین). و گروهى از اقوام آخرینند (و ثلة من الآخرین). ثلة در اصل به معنى قطعه مجتمع از پشم است، سپس به هر جمعیت انبوه درهم فشرده گفته شده است، و به این ترتیب گروه عظیمى از اصحاب الیمین از امتهاى گذشته هستند و گروه عظیمى از امت اسلام، چرا که در این میان صالحان و مؤمنان، بسیارند، هر چند پیشگامان آنها در قبول ایمان نسبت به پیشگامان امم سابق با توجه به کثرت آن امتها و پیامبرانشان کمترند. بعضى گفته اند این دو گروه هر دو از امت اسلامند، گروهى از اولین آنها و گروهى از آخرین آنها، ولى تفسیر اول صحیحتر است.

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 6- صفحه 102-101

ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- ج‏23 صفحه 227-219

سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی 1- صفحه 254-253

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد