داستان اصحاب کهف، نمونه ای عینی از معاد در دیدگاه قرآن

فارسی 2919 نمایش |

در سوره کهف، داستانی طی چهارده آیه بیان شده و در ضمن آن چنین آمده است: "و کذلک اعثرنا علیهم لیعلموا ان وعدالله حق و ان الساعه لا ریب فیها" «و این گونه ما مردم را از حال آنها (اصحاب کهف) آگاه ساختیم تا بدانند وعده خدا حق است و در قیامت و رستاخیز شکی نیست» (کهف/21).

از این تعبیر به خوبی برمی آید که حداقل یکی از اهداف این خواب عجیب و طولانی  که شباهت زیادی به مرگ داشته، برای این بوده که درسی به منکران معاد یا کسانی که از این جهت در شک و تردید بودند بدهد. به خصوص  اینکه از جمله "اذیتنازعون بینهم  امرهم" چنین استفاده کرده اند که اقوام آن زمان در مسأله معاد ( معاد جسمانی) با هم نزاع و اختلاف داشتند. مخالفان سعی داشتند مسأله خواب و بیداری اصحاب کهف به زودی فراموش شود و این برهان روشن را از دست موافقان بگیرند (در تفسیر این جمله احتمالات متعددی داده شده که آنچه گفته شد یکی از آنها است). فخر رازی  پنج احتمال دیگر در تفسیر آن ذکر نموده است از جمله این که تنازع و اختلاف در عدد اصحاب کهف، و نامهای آنها، یا اینکه در مقدار خوابشان، یا در این که در کنار غار معبدی به سبک معابد کفار بسازند یا موحدان؟ در آیات این سوره قرآن با صراحت می گوید که آنها سیصد و نه سال در خواب فرو رفتند. (ولبثوا فی کهفهم ثلاث مائه سنین و ازداد تسعا). بدون شک یک چنین خواب طولانی شبیه به مرگ است و بیداری بعد از آن شبیه به حیات بعد از مرگ، و لذا به خوبی می تواند یک نمونه عینی از نظر تاریخی برای مسأله معاد بوده باشد.

توضیحات:
در اطراف این داستان سخنان بسیاری است، آنچه به بحث ما مربوط می شود چند نکته است:

1- خلاصه این ماجرا:
طبق آنچه در قرآن مجید و روایات مشهور اسلامی آمده است چنین است: پادشاه ستمگری بود به نام «دقیانوس» که بر ملتی بت پرست حکمرانی می کرد (بعضی نام او را «دسیوس» ثبت کرده اند) و در حدود قرن اول تا سوم میلادی می زیسته، و پایتخت او به نام «افسوس» بود، وزرائی داشت که طی یک ماجرا متوجه بی اعتباری آئین بت پرست او شدند، آنها آزادی از چنگال این آئین خرافی را بر حفظ پست و مقام خود ترجیح داده، به طور پنهانی شهر و دیار خود را به سوی مقصد نامعلومی پشت سر گذاشتند، و پس از مدتی به غاری رسیده آن را پناهگاه خود قرار دادند. در اینجا خداوند یک خواب طولانی عجیب بر آنها مسلط ساخت، و صدها سال خوابیدند، هنگامی که از این خواب گران بیدار شدند، و از یکدیگر درباره خوابشان سوال کردند، گمان کردند یک روز یا قسمتی از یک روز بیشتر در خواب نبوده اند! ولی شواهد و قرائن اطراف غار و قیافه های آنها نشان می داد که موضوع غیر از این است و لذا در تردید  فرو رفتند. و چون گرسنه بودند یک نفر را به شهر فرستادند تا مخفیانه غذائی برای آنها تهیه کند، ولی سکه هائی را که برای خرید غذا ارائه کردند راز آنها را فاش کرد، طرز رفتار آنها که با عادات و رسوم مردم متفاوت بود، به ضیمیه آنچه در تاریخ معاصر آن مردم درباره ناپدید شدن چند جوان صاحب منصب و عالی مقام شنیده بودند، همه نشان می داد که اینها همانها هستند! جمعیت با خبر شدند و اطراف آنها را گرفتند، ولی آنها به غارشان بازگشتند و برای همیشه چشم از جهان فرو بستند و مردم در آنجا به احترام آنها معبدی بنا کردند.

2- داستان اصحاب کهف در کتب تاریخی
آیا این داستان در غیر قرآن مجید نقل شده است یا نه؟ و آیا در تورات و انجیل کنونی اشاره ای به آن دیده می شود؟ پاسخ سوال اول، مثبت و پاسخ سوال دوم منفی است، زیرا این ماجرا به گفته مورخان بعد از میلاد مسیح(ع) رخ  داده است، و تاریخ آن را بعضی میان سالهای 249 تا 251 میلادی ذکر کرده اند، بنابراین ممکن نیست اشاره ای به آن در تورات یا انجیل آمده باشد. در کتاب اعلام قرآن می خوانیم: «اروپائیان قصه اصحاب کهف را به طور خلاصه چنین نقل می کنند: در زمان دکیوس (249 تا 251) که مسیحیان را سخت شکنجه می داد هفت تن  از جوانان اشراف به غار پناهنده شدند، و دکیوس دستور داد که بر دهانه غار دیواری بکشند تا از گرسنگی و تشنگی بمیرند، ولی هفت تن در غار به خواب گران فرو رفتند و 157 سال بعد در زمان «تئودز دوم» بیدار شدند.

اروپائیان اصحاب کهف را به نام «هفت تن خفتگان افسوس» نامیدند. در بخش دیگری از این کتاب آمده است: قصه اصحاب کهف نخستین بار در قرن پنجم میلادی بوسیله «ژاک» اهل «ساروک» که خلیفه کلیسای سوریه بوده است در یک رساله سریانی تشریح شده، و این رساله را شخصی به نام «گوگویوس» تحت عنوان «جلال شهداء» از سریانی به لاتینی ترجمه کرده است. این ماجرا بازتاب وسیعی در تواریخ اسلامی و ادبیات شرقی و غربی پیدا کرده، و حتی در آثار ادبی «روس» و «حبشه» تلویحات و اشاراتی به این داستان وجود دارد. بنابراین سرگذشت مزبور تنها در قرآن مجید نیامده بلکه در آثار تاریخی دیگران نیز به آن اشاره شده است.

3- محل غاز اصحاب کهف
معروف این است که این غار در کنار شهر «افسوس» یکی از شهرهای معروف آسیای صغیر (ترکیه کنونی که قسمتی از روم شرقی قدیم است) قرار داشته، در نزدیکی رود «کایستر» در حدود چهل میلی جنوب شرقی «ازمیر». شهر «افسوس» به خاطر معبد معروف و بتخانه «اوطامیس» که از عجائب هفتگانه جهان بوده معروفیت جهانی دارد ولی بعضی غار اصحاب کهف را در نزدیکی نقطه ای از شام به نام «طرطوس» دانسته اند. هم اکنون در نزدیکی دمشق محلی وجود دارد که به غار اصحاب کهف معروف  است و مردم به دیدن آن می روند. ولی تفسیر اول از همه مشهورتر است.

4- داستان اصحاب کهف از نظر علم روز
آیا ممکن است کسی عمر طولانی چند صد ساله داشته باشد؟ خواه این عمر در بیداری بگذرد یا در یک خواب عمیق؟ اگر قبول کنیم در بیداری ممکن است، در خواب مشکلات بیشتری پیدا می کند، زیرا مفهوم آن این است که انسان بتواند بیش از سیصد سال بدون خوردن غذا و نوشیدن آب زنده بماند!، در حالی که  در شرائط  معمولی یک انسان برای این مدت، شاید بیش از یکصد تن غذا و یکصد هزار لیتر آب لازم دارد! این ها سوالاتی  است که از نظر علمی در برابر این ماجرا وجود دارد، و شاید بهترین دلیل کسانی که نتوانسته اند پاسخی برای این سوالات بیابند فورا راه انکار را پیش گرفته، و این داستان را یک «اسطوره» پنداشته اند. این درحالی است که مطالعات اخیر دانشمندان از یکسو، و اکتشافاتی که درباره زندگی موجودات زنده صورت گرفته از سوی دیگر، به ما می گوید مطلب به این سادگی نیست. برای اینکه طرز تفکر دانشمندان امروز را درباره این مسأله اجمالا بدانیم، نمونه ای از تحقیقاتی که  در مطبوعات علمی انتشار یافته را ذیلا از نظر می گذرانیم:

در یکی از این مطبوعات، تحت عنوان آیا آدمی بر مرگ پیروز خواهد شد چنین آمده است: در سال 1930 زیست شناس مشهوری به نام «متالینکف» سعی کرد ثابت کند که حیات ابدی بالقوه در خود طبیعت وجود دارد و وظیفه علم آن است که بر اسرار  زندگی جاوید دست یابد. سپس می افزاید: جانداران ساده تر مثل تک یاخته ای ها در واقع مرگ  ناپذیرند، چون به طور لایتناهی از طریق تقسیم یاخته ای زنده می ماند... بنابراین چه جای تعجب که زندگانی جاوید در موجودات عالیتر که از میلیونها یاخته تشکیل شده اند مصداق داشته باشد، و ما دانشمندان باید به اسرار آن دست یابیم.

در بحث دیگری از این مقوله تحت عنوان خواب ششصد میلیون ساله می خوانیم: چنین اندیشه هائی پیوسته قوت می گرفت تا اینکه پروفسور «ایتنجر» به مفهوم عملی آن پرداخت. او می گوید هم اکنون ما می توانیم از حیات ابدی سخن بگوئیم زیرا در قلمرو تئوری و نظریه، امکان زندگی جاوید اثبات شده است، و در زمینه تکنیک به جائی رسیده ایم که می توانیم این نظریه را عملا پیاده کنیم. سپس از ادامه حیات از طریق انجماد سخن گفته می افزاید: وقتی درجه حرارت بدن خیلی پائین آید جریان زندگی  آنقدر کند و آرام می شود که تقریبا از سلطه زمان می گریزد، و هنگامی که درجه حرارت بدن ما، به «صفر مطلق» (صفر مطلق تقریبا 270 درجه سانتی گراد زیر صفر معمولی است!) نزدیک میشود با همان مقدار انرژی که در شرائط عادی تنها برای یک ثانیه زیستن کفایت می کند می توان قرنها زندگی  کرد!  سپس از بلورهای نمکی سخن می گوید که مربوط  به صد میلیون سال قبل است و در آن فسیلهائی از باکتریهای آن زمان وجود داشته، و نامبرده آن را در محیط مناسبی کشت کرده و زنده شده  و تکثیر نسل نموده (یعنی در حقیقت این باکتری بعد از یکصد میلیون سال از خواب بیدار شده اند.  نامبرده بعد از این ماجرا این بلورها را از نقاط مختلف جهان از جمله از مناطقی که مربوط به ششصد میلیون سال قبل است جمع آوری کرده، و فسیلهای باکتری های آنرا کشت می نماید، و با نهایت تعجب می بیند آنها نیز از خواب گران خود برخاستند! و به این ترتیب «رکود ششصد میلیون سال عمر» را برای این موجودات زنده ذره بینی ثابت می کند!

او معتقد است از نظر علمی این امر درباره انسان نیز می تواند وجود داشته باشد ( و این انجماد درست در لحظه قبل از مرگ صورت می گیرد و با شرائط خاصی حاصل می شود که هیچ گونه لطمه ای بر ارگانهای بدن وارد نشود). ما هرگز ادعا نمی کنیم که اصحاب کهف در شرائط انجماد زندگی می کردند، همین اندازه می گوئیم اگر خواب بسیار عمیق باشد و دستگاههای بدن فوق العاده آهسته کار کند سوخت و ساز بدن، به قدری کم می شود که ممکن  است ذخیره های موجود در بدن جوابگوی قرنها زندگی باشد، چرا که این یک خواب طبیعی نبوده، و به فرمان خدا در یک شرائط استثنائی و در یک فضای مخصوص که به گفته قرآن هرگز آفتاب به درونش نمی تابیده. ( وتری الشمس اذا ظلعت تزاور عن کهفهم ذات الیمین و اذا غربت تقرضهم ذات الشمال) (کهف/17).

مسأله خوابهای طولانی در عمر ما (با توجه به وضع بسیاری از جانداران که مسلم شده است سرتاسر زمستان در خواب فرو می روند یعنی زمستان خوابی دارند) مسأله ای است حل شده، در این نوع خوابها فعالیت حیاتی تقریبا متوقف می گردد، و تنها شعله بسیار ضعیفی از آن روشن است. ضربان قلب به قدری خفیف می شود که قابل احساس نیست. در این گونه موارد بدن انسان را می توان به کوره های عظیمی  تشبیه کرد که به هنگام خاموش شدن تنها شمعک کوچکی از آن در حال اشتعال است. واضح است مقدار مواد انرژی زا را که یک کوره عظیم در یک روز برای سوختن کامل لازم دارد ممکن است خوراک صدها سال یک شمعک کوچک باشد. دانشمندان می گویند نه تنها جانداران خون سرد که بعضی از حیوانات خون گرم نیز زمستان خوابی دارند، در دوران زمستان خوابی فعالیتهای حیاتی بسیار کند می شود و چربی ذخیره بدن آنها به تدریج مصرف می گردد.

هدف بیان کیفیت خواب اصحاب کهف نیست، بلکه هدف در واقع بیان دو امر است: نخست آنکه خواب آنها اجمالا یک خواب عادی و معمولی  نبوده، به خصوص اینکه قرآن می گوید: اگر آنها را در آن حال می دیدی فرار می کردی و سخت می ترسیدی (لو اطلعت علیهم لو لیت منهم فرار  و لملئت منهم رعبا) (کهف/18)، دیگر اینکه در این گونه خوابها محاسبات خوابهای معمولی حاکم نیست و ممکن است سوز و ساز به قدری کم شود که مشکل تغذیه به کلی از میان برود.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن (معاد در قرآن مجید)- جلد 5- از صفحه 210 تا 218

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها