نمونه ای از اخبار غیبی در قرآن (2)

فارسی 837 نمایش |

چهارم- تو به زادگاه خود باز میگردی

قریش برای خاموش کردن مشعل فروزان هدایت، نقشه کشیده و توطئه ها چیدند، سرانجام تصمیم گرفتند بوسیله چهل تروریست خون پیامبر را در خانه خود بریزند. پیامبر گرامی به فرمان خدا مکه را به عزم مدینه ترک گفت، هنگامی که تروریست های قریش، به خانه پیامبر ریختند جز علی که در بستر او خوابیده بود کسی را ندیدند، و مکه و حومه آن را زیر پا نهادند، تا بر پیامبر دست یابند ولی او را نیافتند. پیامبر (ص) در پرتو عنایات خداوند راه مدینه را پیش گرفت و در مسیر خویش به مدینه درباره زادگاه خود فکر می کرد که آیا بار دیگر به وطن خویش باز خواهد گشت یا نه، در این موقع این آیه نازل گردید:

"اِن َّ اَلذی فَــــرَضَ عَلَیکَ القُرآنَ لَرادُّاکَ اِلی مَعادِ" ( سوره قصص/ آیه 85«خدائی که تلاوت و تبلیغ قرآن را بر تو واجب نمود تو را به زادگاه خویش باز خواهد گردانید.»

(معاد) در لغت عرب به معنی ( بازگشتگاه) است. از این نظر به وطن ( معاد) میگویند که فرد مسافر هر کجا برود باز بهمان جا باز می گردد. پیش بینی بازگشت پیامبر به وطن، در لحظه ای که هیچ نوع قرینه ای بر آن گواهی نمیداند جز یک وحی الهی که از گذشته و آینده آگاه است چیز دیگری نمی تواند باشد.

پنجم -  مسلمانان وارد مسجد الحرام می شوند
پیامبر گرامی در مدینه در عالم رویا دید که وی با مسلمانان وارد مسجد الحرام شده است و سرهای خود را برای خروج از احرام تراشیده اند. پیامبر خواب خود را به یاران خود گفت و افزود: بهمین زودی گام در مسجد الحرام می نهیم. چیزی نگذشت پیامبر تصمیم گرفت که با گروهی از یاران خود رهسپار مکه گردید ولی قریش از دخول مسلمانان به سرزمین حرم، در نقطه «حدیبیه» جلوگیری کردند و پس از یک سلسله مذاکرات، هیئت  نمایندگی قریش که در رأس آنان «سهیل بن عمرو» بود با پیامبر (ص) به توافق رسیدند و قراردادی براساس متارکه جنگ به مدت ده سال امضاء کردند مشروط بر اینکه مسلمانان از همان نقطه به مدینه باز گردند و زیارت خانه خدا را به سال دیگر موکول نمایند، و در سالهای بعد بسان دیگر طوائف عرب میتوانند خانه خدا را زیارت کنند مشروط بر اینکه بیش از سه روز در مکه نمانند و سلاحی جز سلاح مسافر نداشته باشند. پیامبر صلحنامه  را امضاء کرد و از همان  راه به مدینه بازگشت، گروهی از منافقان لب به اعتراض گشوده و گفتند: ما به مسجدالحرام  وارد نشدیم، سرها را نتراشیدیم و در این موقع آیه زیر که متضمن نوید ورود قطعی مسلمانان به مسجدالحرام بود نازل گردید، و اینک آیه: "لَقَد صَدَقَ اللهُ رَسُو لَهُ الُرویا بِالحَقّ لَتَدخُلَنَّ المَسجِدَ الحَرامَ اِن شاءَ اللهُ آمنینَ  مُحَلقینَ  رُوسَکُم  وَ مُقَصّرینَ لا تَخافُونَ  فَعَلِمَ  ما لَم تَعلَمُوا  فَجَعَلَ  مِن  دوُنِ ذالِکَ فَتحاً قَریباً» ( سوره فتح / آیه27«خداوند رویای پیامبر خویش را به حق راست کرد، و به خواست خدا با ایمنی به مسجدالحرام وارد می شوید، در حالی که سرها را تراشیده اید نمی ترسید، خدا میداند آنچه را که شما نمی دانید، از این به بعد فتح و پیروزی را نزدیک گردانید». این آیه دو حادثه بزرگ را پیش بینی کرده است.

1- ورود مسلمانان به مسجد الحرام، آن هم با کمال امنیت و آرامش گزارش داده شده چنانکه میفرماید: "لَتَدخُلَنَّ المَسجد الحَرامَ اِنشاء ..... آمنین .."، «چیزی نگذشت که مسلمانان سال دیگر (سال هفتم هجرت) به زیارت خانه خدا موفق شدند. و نام آن را «عمره القضاء» نهادند. از آنجا که سال گذشته موفق به انجام عمره نشده بودند تو گوئی عمل خود را در آن وقت به عنوان قضای سال گذشته انجام دادند.

2- مسلمانان به همین زودی مکه را فتح می کنند. دو سال از امضاء صلح «حدیبیه» نگذشته بود که مسلمانان، بر اثر پیمان شکنی مشرکان، مکه را بدون خونریزی فتح کردند، و به بت پرستی در محیط مکه خاتمه دادند، خداوند این نوید را با این جمله بیان می نماید: "فَجَعَلَ مِن دُونِ ذالِکَ فَتحاً قَریباً" علاوه بر این پیروزی نزدیک، فتح و پیروزی دیگر برای شما مقدر کرده است.

ششم – مردم به آئین اسلام روی  می آورند
قرآن مجید نه تنها از فتح مکه و پیروزی مسلمانان بر اهل شرک گزارش داده است، بلکه از گرایش وسیع مردم به آئین اسلام و اینکه مردم پس از فتح مکه فوج فوج به آئین توحید می گروند و نیز گزارش داده است آنجا که می فرماید: "اِذا جاء َنَصرُالله وَ الفَتحُ. و َرَأیتَ  الناسَ یَدُخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجاً. فَسَبِّح بِحَمدِ رَ بَک...." ( سوره نصر/ آیه های 1تا 3«هنگامی که کمک و فتح و پیروزی فرا رسد، می بینی که چگونه مردم دسته دسته به دین خدا وارد می شوند، خدا را با ستایش، از هر عیبی پیراسته  سازید.»

این رشته از گزارش های غیبی آن هم بدون اینکه قرائنی بر آنها باشد گواه بر این است که آورنده قرآن با خدای بزرگ جهان که از آینده و گذشته جهان آگاهی دقیق  دارد کاملاً مربوط بوده و این گزارش ها را از آنجا می گرفته است.

هفتم –  در این نبرد گروهی کشته و گروهی فرار می کنند
مشرکان قریش نه تنها آزادی بیان و گفتار و آزادی دین و مذهب را از مسلمانان سلب کرده بودند، بلکه از آنجا که ثروت مسلمانان مهاجر، در چنگال قریش و مورد مصادره آنان بود،  برای مقابله با چنین ستمکاری شایسته بود که کالاهای بارزگانی قریش که از طریق مدینه به شام صادر می شد، از طرف ارتش جوان اسلام مورد مصادره قرار گیرد، پیامبر  در این فکر بود که گزارشی به شرح زیر به او رسید:

کاروان بازرگان قریش که هزار شتر کالاهای آن را حمل می کند و ارزش کالاهای آن حدود پنجاه هزار دینار است به سرپرستی ابوسفیان و معاونت چهل نفر رهسپار شام می باشد، پیامبر اکرم (ص) یاران خود را تشویق کرد که به تعقیب کاروان بپردازند. هدف پیامبر از مصادره کالاهای تجارتی قریش علاوه بر جبران ضررهائی که از ناحیه قریش بر مسلمانان وارد شده بود، جلب توجه سران قریش به این مسأله بود که خطوط بازرگانی آنان در قلمرو حکومت اسلام جوان قرار گرفته است، و اگر آنان به روش خصمانه خود نسبت به مسلمانان در مکه ادامه دهند کلیه خطوط تجارتی آنان به مخاطره خواهد افتاد و از این به بعد به هیچ وجه نخواهند توانست هر سال کالاهای خود را به شام صادر کنند. پیامبر گرامی از حرکت  کاروان قریش به شام آگاه گردید و به تعقیب آن پرداخت، ولی بر آن دست نیافت، از این جهت تصمیم گرفت که موقع بازگشت کاروان، راه را به روی آن ببندد. ابوسفیان موقع رفتن از تصمیم  پیامبر آگاه گردید، از این جهت برای حفاظت کاروان از قریش کمک خواست و کمک خواهی ابوسفیان سبب شد که دلیران و جنگجویان قریش تا دندان زیر سلاح روند و برای نجات کاروان و نبرد با پیامبر گرامی از سززمین مکه حرکت کنند. پیامبر گرامی از وقت بازگشت کاروان آگاه بود و می دانست که کاروان در آغاز پائیز بسوی حجاز باز می گردد، از این جهت با سیصد و سیزده سرباز که در میان آنان دو سوار  و چند شتر بیش وجود نداشت و سلاح آنان بسیار ناچیز بود، از مدینه خارج گردید و در نزدیکی های سرزمین بدر موضع گرفت. در این موقع وحی آسمانی فرود آمد و پیامبر را از چند مطلب که هم اکنون به شرح آنها خواهیم پرداخت، آگاه ساخت، اینک متن آیه: "وَ اِذ یَعدُکُمُ  اللهُ احدَی الطائفَتینِ  اِ نَّها لَکُم  و َ توَدُّ ونَ اَنَّ غَیرَ ذاتِ الشَو کَهِ تَکُونِ لَکُم  وَ یُریدُ  اللهُ اَن یُحِقَّ  الحِقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقطَعَ ذابِـــرَ الکافرِینَ لِیُحِقَّ الحَقَ و َ یُبطِلَ الباطِل و َ لَو کَرِهَ  المُجرِمُون" ( سوره انفال / آیه های 7و 8«بیاد آرید هنگامی را که خداوند یکی از دو گروه را به شما وعده می داد ولی شما می خواستید که با آن گروه ( کاروان بازرگانی) رو برو شوید که شوکت و قدرت ( دفاع ) از خود را ندارند، خدا می خواهد که حق را با آیات  خود پایدار سازد و ریشه کافران قطع کند تا حق را ظاهر کند و باطل را بمیراند هر چند گروه مجرم از آن ناراحت شوند».

این آیه حاکی است که خداوند پیامبر را قبل از نزول این آیه از چهار موضوع آگاه ساخته و از یک رشته امور غیبی گزارش داده بود. اینک هر چهار موضوع:

1-  با یکی از دو گروه ( کاروان تجارتی و یا گروه امدادی) روبرو می شوید ( یَعِدُکُمُ الله احدَی الطائِفَتَین ).

2- از ضمیر و نیت برخی از مسلمانان خبر داده که آنان می خواهند با کاوان تجارتی رو برو شوند و بدون جنگ غنائمی را به چنگ آورند.

3-  در این تصادم خداوند حق را آشکار خواهد کرد ( وَ یُریدُ الله  اَن یَحِقَّ الحَقَّ) .

4- ریشه کفر که همان سران باشد قطع خواهد شد ( وَیَقطَعَ  دابرَ الکافِرین).

مضمون آیه حاکی است که پیامبر گرامی مسلمانان را از این مطالب آگاه ساخته بود و گفته بود که خداوند چنین و چنان خواهد کرد. آیه مورد بحث ذهن مسلمانان را به همان گفتار معطوف داشته و می فرماید: "اِذ یَعِدُکُمُ الله" به خاطر بیاورند که خداوند مطالب  زیر را به شما نوید می داد. معلوم می شود که پیامبر پیش از نزول متن آیه و یا پیش از قرائت آن، مسلمانان را از این چهار مطلب، آگاه ساخته بود، اگر نوید نداده بود، صحیح نبود بفرماید "اِذ یَعِدُکُمُ الله". مفسران می گویند: هنگامی که پیامبر گرامی شواری نظامی تشکیل داد و نظر بر این شد که به استقبال قریش بروند فرمود: حرکت کنید خدایم به من  وعده داده است که با یکی از دو کاروان روبرو خواهید شد، من اکنون کشتارگاه ابوجهل و عتبه و شیبه و... را می بینم. ولی قرآن در آیه دیگر، در همین زمینه از شکست و فرار قریش روشن تر گزارش داده است چنانکه می فرماید: "اَم یَقُولُون نَحنُ  جَمیعُ مُنتَصِر سَـیُهزَمُ  الجَمعُ و َ یُــوَ لُّونَ  الدُ بُر"( سوره قمر/ آیه 44و 45«آیا می گویند  که ما با این اجتماع پیروز می شویم، به زودی این گروه شکست می خورند و پشت به میدان می کنند.»

روز بدر پیش از آن که آتش جنگ میان طرفین روشن گردد ابوجهل گام به پیش نهاد و گفت ما امروز با این ساز و برگ نظامی، با این سربازان و جنگاوران، بر محمد و یاران او پیروز می شویم، در همان لحظه این دو آیه که یکی حاکی از گفتار ابوجهل و دیگری از شکست قطعی و فرار آنها است نازل گردید و فرمود: "سَـیُهزَمُ الجَمعُ وَ یُوَ لُّونَ الدُبُر."، این گروه شکست می خورند.

عمر می گوید روز بدر پیش از آنکه آتش جنگ شعله ور گردد رسول خدا را دیدم که زره بر تن کرده  و با نشاط  خاصی  این آیه را می خواند "سَـیُهزَمُ الجَمعُ وَ یُوَ لُّونَ الدُبُر". پیش بینی شکست قریش و فرار گروهی که شماره  آنها سه برابر سربازان اسلام بود و تا دندان زیر سلاح رفته و با آخرین ساز و برگ نظامی مجهز بودند جز یک وحی الهی نمی تواند چیز دیگری باشد و هیچ مشاور نظامی نمی تواند یک چنین شکست را پیش بینی نماید.

هشتم- این مرد با حالت کفر می میرد
قرآن در گزارشهای غیبی خود از یک رشته رویداهای و سرانجام زندگی افراد خاصی خبر می دهد و این نوع خبرگزاری  جز از طریق کمک از جهان غیب، برای کسی ممکن نیست. پیامبر با الهام از جهان غیب در اجتماع بزرگ خویش فرمود: مردم، عداوت و دشمنی عموی من ( ابولهب) با من جاودانی است و او تا دم مرگ هرگز به من ایمان نمی آورد و در سرای دیگر طعمه آتش می گردد،  چنانکه می فرماید: "تَبَّت یَدا اَبی لَهَبِ، وَ تبّ. ما اَغنی عَنهُ ما لُهُ وَ ما کَسَبَ سَیَصلی ناراً ذاتَ لَهَب، و َ امرَاتُهُ حَمالَهَ الحَطَبِ فی جیدِها حَبلُ مِن مَسَد" ( سوره مسد/ آیه 5-1«بریده باد دو دست ابولهب و نابود باد مالی که گرد آورده (زیرا) عذاب الهی را از او دفع  نمی کند و به زودی در آتشی که زبانه می کشد وارد می گردد، و زن او در حالی که هیزم کش است در گردن او ریسمانی از لیف خرما است.»

گزارش قرآن درباره این مرد و زن که از دشمنان سرسخت رسول خدا (ص) بودند ( زن ابولهب خواهر ابوسفیان  بود) پس از اندی محقق گشت. ابولهب پس از شنیدن شکست قریش در نبرد بدر و کشته شدن هفتاد نفر از سران و شجاعان آنان، هفت روز بیمار شد و در گذشت.

نهم- ولید نیز با حالت کفر در می گذرد
قرآن نه تنها درباره ابولهب و همسر وی چنین گزارش داده است بلکه درباره «ولیدبن مغیره» پدر خالد که حکیم قریش و داور آنان بود نیز چنین پیش بینی نموده  است. حکیم عرب و ریحانه آنان در سخن سرائی و انشاء خطبه سرآمد روزگار بود. قریش از وی درباره قرآن نظر خواهی کردند. وی پس از تفکر زیاد گفت: "اِن هذا اِلاّ سِحرُ  یُوثَر" - قرآن سحری است که از ساحران رسیده است. او برای ترضیه خاطر قریش و حسادت و رشکی که بر پیامبر می برد، پای روی وجدان خود نهاد و قرآن را سحر دانست که از ساحران نقل شده است با اینکه نظر واقعی او را درباره قرآن در درس ششم خواندیم. قران مجید بلافاصله از سرانجام دردناک وی گزارش داد که وی نیز بسان ابی لهب بر دشمنی و عداوت خود باقی میماند و وارد آتش می شود چنانکه می فرماید: "سَاُصلیهِ سَقَر. ما اَدراکَ ما سَقَر، لا تُبقی وَ لا تَذَر، لّواحه  للِبَشر" ( سوره موثر / آیه 26 تا 29«بزودی او را به دوزخ می افکنیم، تو چه میدانی که دوزخ چیست، آتشی است شعله ور که همه چیز را می سوزاند و چیزی را باقی نمی گذارد، چهره و پوست را سیاه می کند.»

دهم –  قرآن را از تحریف حفظ می کنیم
اگر قرآن مجید در این مورد از سرانجام بد و درناک دشمنان سرسخت اسلام گزارش داده است، در آیات دیگر از صیانت و حفاظت قرآن از دستبرد حوادث، گزارش داده و از این طریق حفظ کتاب آسمانی را از هر نوع تحریف  و کم و زیاد گشتن ضمانت کرده است. اینک توجه شما را به آیه زیر جلب نموده و با این فراز به این بحث خاتمه می دهیم: "اِنّا  نَحنُ نَـــزَّلنا الذِکرَ و َاِنّا لَهُ لَحافِظُون" ( سوره حجر / آیه9«ما قرآن را نازل نموده ایم و ما او را ( از هر حادثه بد) صیانت خواهیم کرد.»

قران مجید در طول این چهارده قرن از هر نوع دستبرد و تحریف مصون مانده و کلمه ای  از آن گم نشده است، عنایت مسلمانان در آغاز اسلام به آموزش و نوشتن و حفظ قرآن خارج از حد توصیف و بیان می باشد. بزرگترین گواه بر عنایت آنان به قرآن، همان پایه گذاری رشته های علوم اسلامی است که همگی بعنوان کلید فهم مضامین قرآن تأسیس  گردیدند، و در هر عصری صدها متخصص در فنون مختلف روی قرآن کار کرده و افکار و زحمات خود را به صورت عالیترین گنجینه های علمی و تفسیری در اختیار آیندگان گذراده اند. هنگامی که عثمان برای جلوگیری از اختلاف و تثبیت لهجه قریش که صحیح ترین تیره های عرب بودند دستور نوشتن چهار قرآن را داد تا هر یکی را به قطری از اقطار اسلامی بفرستد، درباره ( واو) "وَ الذینَ یَکنِزوُنَ الذَهَبَ وَالفِضَّهَ"(سوره توبه /آیه16) میان عثمان و ابی بن کعب اختلاف پدید آمد. عثمان مدعی بوده که آیه یاد شده بودن حرف «واو» است ولی ابی مدعی بوده که از رسول خدا (ص) همانطور شنیده است، سرانجام ( ابی) با تهدید فراوان که اگر (واو) را ننویسند خونی می اندازد باعث شد که ( واو ) در محل خود نوشته شود. جائی که برای یک حرف قرآن این اندازه گفتگو و جنجال برپا میگردد ( تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ). پس ادعای گروهی دور از اطلاع نسبت به تحریف قرآن با نص الهی و تاریخی قطعی اسلام و اتفاق و اجتماع مسلمانان مردود و بی اساس است.

منـابـع

استاد جعفر سبحانی- الهیات و معارف اسلامی- از صفحه 319 تا 327

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد