نمونه ای از اخبار غیبی در قرآن (1)

فارسی 875 نمایش |

یکی از راههای شناسائی اعجاز قرآن همان خبرهای غیبی آن است، و خبرهای غیبی قرآن از گذشته و آینده بصورت قاطع در عین صحت و استواری، نشانه ارتباط آورنده آن با خدای آگاه از سراسر جهان آفرینش، می باشد. «غیب» در لغت عرب به معنی مستور و پنهان در مقابل محسوس و مشهود بکار میرود، و به هر چیزی که از قلمرو حواس ما بیرون باشد «غیب» می گویند. بنابراین غیب در قرآن تنها منحصر به گزارش های صحیح از گذشته و آینده نیست بلکه دارای اقسامی است که در ذیل به آنها اشاره می شود.

1-  جهان ماوراء طبیعت
جهان ماده و حوادثی که در دل عالم طبیعت رخ می دهد بطور اجمال از قلمرو حس بیرون نیست، بشر در شرایط خاصی میتواند آنها را  درک کند اما جهان ماوراء طبیعت مانند خدا و صفات جلال و جمال او، همچنین روح و روان، و ملک و فرشته و حوادث پس از مرگ و اوضاع برزخ و رستاخیز نسبت به بشر مادی کاملا ( غیب) و از قلمرو حواس او مخفی و پنهان میباشد، اما هرگز نباید آنها را به بهانه اینکه از قلمرو حس خارج میباشد رد کرد، بلکه باید آنها را پذیرفت، تا آنجا که یکی از نشانه های تقوی این است که باید به آنها (با اینکه از قلمرو حس بیرون است) ایمان آورد. ( بقره / آیه 3). بنابراین تمام بحث های قرآن پیرامون این گونه موضوعات که هیچگاه در افق حس قرار نمی گیرد بحث از امور غیبی است و مشخص صحت گزارشهای قرآن پیرامون این نوع از مسائل، همان براهین و اصول عقلی فلسفی است که در همه جا دوشادوش قرآن پیش می روند.

2-  اسرار آفرینش
بحث های قرآن پیرامون جهان آفرینش، گزارش از یک رشته حقایقی غیبی و پوشیده از حس است که از قلمرو حس بیرون میباشد، زیرا هرگز برای بشر ممکن نیست که این حقایق را بدون کسب آگاهی های لازم و ابزار علمی لمس کند، و حواس غیر مسلح بشر نمی تواند بر آنها دست یابد، و اگر این مسائل برای بشر امروز در ردیف مسائل  ملموس قرار گرفته است، در پرتو ابزار علمی مانند «میکروسکوپ» و «تلسکوپ» و آزمایشگاه ها و آگاهی های خاصی است که جامعه های علمی را بر درک این امور قادر و توانا ساخته است.

3-  تشریح اوضاع ملل گذشته
گزارشهای صحیح و متین از زندگی ملل گذشته بدون مراجعه به کتابهای تاریخی و مقیاس های علمی نشانه ارتباط گزارشگر به جهان غیب است، زیرا زندگی اقوام دیرینه را بدون در دست داشتن کوچکترین مدرکی در اختیار بشر می گذارد،

4- گزارش از حوادث آینده
هدف از گشودن این بخش، بحث پیرامون آن رشته از خبرهای آینده است که این کتاب آسمانی از آنها بطور صحیح قطعی خبر داده است. در این جا نمونه هائی از این نوع اخبار غیبی را منعکس می نمائیم.

اول – ناتوانی بشر از معارضه با قرآن
پیامبر گرامی با برنامه خاصی برای هویت مردم مبعوث  گردید و برای اثبات نبوت خود قرآنی آورد و مدعی شد که این کتاب از جانب خدا است و هیچ بشری نمی تواند نظیر آن را بیاورد، از این جهت همه جهانیان را به معارضه و مبارزه با آن دعوت نمود و با کمال صراحت گزارش داد که اگر انس و جن دور هم گرد آیند تا کتابی مانند قرآن بیاورند نخواهند توانست آنجا که فرمود: "قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یأ توا بمثل هذا القرآن لایاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا"( سوره اسراء / آیه 88«هرگاه انس و جن دور هم گرد آیند که مانند قرآن را بیاورند هرگز مانند آن نخواهند آورد هرچند برخی، برخی دیگر را کمک کنند». اکنون چهارده قرن از این خبر میگذرد و هنوز بشر نتوانسته است مانند سوره های قرآن بیاورد، و این معجزه جاودان بسان مشعل فروزان بر تارک اعصار می درخشد.

دوم-  روم مغلوب پس از اندی پیروز می گردد
آشوبگران و فتنه جویان، انوشیروان را نسبت به امپراطوری روم بدبین ساختند و سرانجام ناچار شد که پیمان «صلح جاوید» را نادیده بگیرد و به رومیان حمله کند، بالاخره آتش جنگ میان دو طرف شعله ور گردید و سربازان ایران در مدت کوتاهی سوریه را فتح کردند و انطاکیه را آتش زدند و آسیای صغیر را تاراج نمودند، و پس از بیست سال جنگ، طرفین قدرت و امکانات خود را از دست دادند، و بار دیگر پیمان صلح بسته شد و سربازان هر دو امپراطوری به مرزهای پیشین خود بازگشتند. انوشیروان دیده از جهان بر بست و پس از وی تخت و تاج ایران دست به دست گشت. سرانجام خسرو پرویز  زمام امور را به دست گرفت، وی در سال 614 میلادی بهانه هائی بدست آورده مجددا به رومیان تاخت و در حمله نخست شام و فلسطین و آفریقا را فتح کرد و اورشلیم را غارت کرد و کلیسای قیامت و مزار مسیح را آتش زد و شهرها را ویران ساخت، و جنگ به نفع ایران پایان پذیرفت. در چنین موقع که جهان متمدن آن روز در آتش جنگ می سوختن پیامبر اسلام (ص) در سال 610 میلادی به رسالت مبعوث گردید. انتشار شکست رومیان خداپرست بدست ملت آتش پرست، مایه سرور بت پرستان مکه گردید، و آن را به فال نیک گرفتند که ما نیز بر محمد و پیروان او پیروز خواهیم گشت، و در برابر آن، مسلمانان خدا پرست از شنیدن این خبر متأثر گردیدند، در این اثنا پیک وحی نازل گردید، و از پیروزی مجدد رومیان خدا پرست بر ملت آتش پرست ایران گزارش داد و فرمود: رومیان در سرزمینی نزدیک حجاز شکست خوردند ولی آنان در مدت کمی پیروز خواهند گردید ( سوره روم / آیات 2 و 3).

پیشگوئی قرآن درباره رومیان در سال 625 میلادی برابر سال دوم هجری تحقق پذیرفت و (هرقل) با یک حمله نینوا را فتح کرد و صلیب مسیح را که ایرانیان به غارت برده بودند باز گرفت و این پیروزی موقعی رخ داد که مسلمانان نیز در جنگ بدر پیروز گشته و برخی از سران شرک و الحاد را از میان برداشته بودند؛ اینک بررسی آیاتی که از چنین پیروزی گزارش داده است:

"الم غلبت الروم ادنی  الارض وهم  من بعد غلبهم سیغلبون" (سوره روم / آیه 3-1)، «روم در سرزمینی نزدیکی حجاز مغلوب گردیده آنان پس از شکست باز پیروز می گردند».

 "فی بضع سنین لله الامر من قبل و من بعد و یو مئذ یفرح المومنون بنصر الله"، «ظرف چند سال از سه تا نه ( در لغت عرب این فاصله را «بضع» می نامند) و زمام امور در گذشته و آینده در دست خدا است در چنین روزی ( روز پیروزی رومیان) افراد با ایمان  به نصرت خدا خوشحال میگردند.

"ینصر من یشاء و هو العزیز الرحیم."

«خداوند هرکس را بخواهد یاری می کند و اوست عزیز و رحیم»

" وعد الله لایخلف الله وعده"

«وعده خدا است، خدا هرگز از وعده خویش تخلف نمی کند.»

عظمت این پیشگوئی موقعی درست ارزیابی می گردد که کلمات و جمله های مربوط به این پیشگوئی را دقیقا مورد بررسی قرار دهیم.

اولا- هیچ قرینه ای گواهی نمی داد که بار دیگر ورق برگردد و ملت مغلوب، دو مرتبه پیروز شود مع الوصف قرآن با تعبیری قاطع از پیروزی ملت مغلوب گزارش داده و فرمود: "و هم من بعد غلبهم سیغلبون"، «آنان پس از شکست بار دیگر پیروز میگردند.»

ثانیا- مدت پیروزی را تعیین کرد و فرمود: "فی بصنع  سنین" نه سال نمی گذرد مگر اینکه این پیروزی محقق میگردد.

ثالثا- در همان روزها که رومیان بر آتش پرستان پیروز می گردند مسلمانان نیز بر دشمنان پیروز می گردند چنانکه می فرماید: "یومئذ یـفرح المومنون بنصر الله"، «در چنین روزی افراد با ایمان با نصرت و کمک های خداوند خوشحال می گردند.» ظاهر این جمله این است که همان روزی که رومیان پیروز می گردند، افراد با ایمان نیز به کمک های خدا خوشحال می شوند، و مقصود از این خوشحالی کمک به مسلمانان  است. بسیاری از مفسران خوشحالی افراد با ایمان را مربوط به این می دانند که آنان نیز بر دشمنان مشرک خود در سرزمین حجاز پیروز می گردند و اتفاقا جریان همانطور که پیش بینی شده بود، تحقق پذیرفت و سال پیروزی روم مقارن با پیروزی مسلمانان بر سران قریش بود.

رابعا- قرآن مجید این پیشگوئی را با قاطعیت عجیبی بیان میکنند و آن را وعده تخلف ناپذیر خدا می داند آنجا که می فرماید: "وعد الله لا یخلف الله وعده"، «این وعده قطعی خدا است و خداوند از وعده های خود تخلف نمی کند.»

اکنون  باید دید پیامبر گرامی یک چنین گزارش را آنهم گزارش پیروزی نزدیک ( پیروزی رومیان بر پارسیان و پیروزی مسلمانان بر سران قریش) با قاطعیت تزلزل ناپذیر ازکجا تحصیل کرده است؟ آیا خرد و انصاف اجازه می دهد که آن را در ردیف پیشگوئی کاهنان و ساحران و سیاستمداران و مفسران سیاسی در آوریم و یا اینکه باید چنین گزارشهای دقیق را آنهم در زمینه ای که قرائن و شواهد بر چنین پیشگوئی گواهی نمی داد، مربوط به ارتباط وی با جهان غیب و علم وسیع خدا بدانیم و یک چنین شخص مرتبط با جهان غیب، مسلما در ادعای نبوت خود صادق و راستگو  خواهد بود.

سوم-  خدا حافظ و نگهبان تو است
تاریخ زندگی پیامبر گرامی حاکی است از روزی که وی دعوت خود را در میان مردم آشکار ساخت، دشمنان مشرک وی پوسته در کمین بودند و نقشه آزار و اذیت و قتل او را می کشیدند. آخرین نقشه آنان در مکه این بود که تصمیم گرفتند نیمه شب چهل تن شمشیر زن از قبایل مختلف به خانه او بریزند و او را قطعه قطعه کنند، تا خون او در میان قبائل گوناگون پخش گردد، ولی خدای بزرگ او را از توطئه دشمنان آگاه ساخت و او با قرار دادن امیر مومنان (ع) در خوابگاه خود، مکه را به عزم مدینه  ترک گفت و از تیر رس مکیان خارج گردید. پیامبر گرامی در مدت اقامت دهساله خود در مدینه در 27 جنگ شرکت کرد و در لحظات حساس نزدیکترین فرد به دشمن او بود، و نه تنها از جان خود دفاع میکرد بلکه از جان یاران خود نیز دفاع می نمود.

امیر مومنان شجاعت و پیش قدم بودن پیامبر را در صحنه های نبرد چنین توصیف می کند: " کنا اذا احمر  البــأس اتقینا برسول الله (ص) فلم یکن احد منـــا  اقرب الی العدو منه"، «هر موقع عرصه برای ما در صحنه نبرد تنگ می شد بوسیله پیامبر گرامی از شر دشمن مصون و محفوظ می ماندیم، در آن لحظات هیچ کس به دشمن نزدیکتر از آن حضرت نبود».

در تاریخ غزوات اسلامی می خوانیم که در جنگ «احد»  پیامبر بیش از دیگران به دشمن نزدیک بود تا آنجا که دشمن قصد جان او را کرد و هجوم آورد تا او را بکشد و به زندگی وی خاتمه دهد، با اینکه هجوم دشمن سرسختانه بود و افرادی که از جان پیامبر دفاع می کردند در اقلیت بودند مع الوصف دشمن نتوانست بر او دست پیدا کند و او بسلامت ماند.

در «غزوه ذی الامر» پیامبر قدری از لشگرکاه فاصله گرفت، پیراهن  خود را در آورد و روی درختی افکند، تا زیر سایه ان به استراحت بپردازد. در این موقع یکی از دشمنان، که از بالای کوه حرکت پیامبر را زیر نظر گرفته بود، فهمید که پیامبر در نقطه ای دور از چشم یاران خود به استراحت پرداخته است، فورا فرصت را مغتنم شمرده و از کوه پایین آمد و بالای سر پیامبر ایستاد و با صدای خشنی گفت: حافظ و نگهدار تو از شمشیر برهنه من کیست؟ پیامبر گرامی با صدای بلند فرمود الله الله، ( خدا خدا)، با شنیدن این پاسخ ترس  و لرز مهاجم را فرا گرفت و شمشیر از دست او افتاد، پیامبر گرامی از جای برخاست و شمشیر را برداشت و همان سخنی را که وی به پیامبر گفته بود پیامبر به او گفت. وی در پاسخ پیامبر به بیچارگی و زبونی خود اقرار کرد و گفت: من کسی را ندارم که مرا یاری کند  ولی من اعتراف می کنم که خدائی جز خدای یگانه نیست و محمد فرستاده خدا است، دیگر هیچ کس را بر ضد تو نمی شورانم. پیامبر جوانمردی کرد و شمشیر او را به خودش پس داد ولی او شمشیر خود را به پیامبر  بخشید و گفت: تو به این شمشیر شایسته تر وسزاوارتر هستی.

در «جنگ حنین» مسلمانان در تاریکی هوا از گذرگاه ( حنین) عبور میکردند، ناگهان مورد حمله مردان جنگجو که در پشت سنگها کمین کرده بودند قرار گرفتند و تیر بسان رگبار بر سر صورت آنان فرو ریخت، و ترس عجیبی بر مسلمانان حکمفرما گردید و نظام ارتش از هم گسیخت و اکثریت قریب به اتفاق پا به فرار گذاردند. در این میان برخی از منافقان  تصمیم گرفتند که شعله حیات پیامبر را خاموش سازند، این بار نیز خدای مهربان وجود او را بر اثر  پایداری گروهی از یاران فداکار حفاظت نمود.

در موقع بازگشت از جنگ تبوک گروهی از منافقان نقشه قتل او را کشیده بودند و هدف آنان این بود که موقع عبور از گردونه، شتر رسول خدا  را رم دهند، پیامبر در حالی که حذیقه شتر او را می راند و مهار آن را می کشید از گردونه بالا رفت، هنوز پیامبر خدا از گردونه بالا نرفته بود که به پشت سر خود نگاه کرد و سوارانی را دید که از پشت سر او حرکت می کنند و برای اینکه شناختند نشوند چهره های خود را  پوشانیده و آهسته آهسته سخن می گویند. پیامبر نهیب سختی به آنها زد و به حذیقه دستور داد که با عصای خود شتران آنها را برگرداند. آنان فهمیدند که رسول خدا  از نقشه آنها آگاه شده است لذا فورا، از راهی که آمده بودند بازگشتند و به سایر سپاهیان پیوستند.

با این حوادث و رویدادهای روز افزون، خداوند از روز نخست از طریق وحی قرآن به وی اطمینان داده بود که وجود او را از شر دشمنان مشرک و توطئه ها حفظ صیانت خواهند نمود. سال سوم بعثت هنگامی که پیامبر مأمور شد رسالت خود را با دعوت خویشان به آئین اسلام آشکار سازد، خداوند جهان او را به آیات زیر که حاکی از حفاظت او در طول رسالت وی میباشد خطاب نمود و فرمود: "فاصدع بما تومر و اعرض عن المشرکین انا  کفیناک المستهزئین"( سوره حجر / آیه  94-95«آنچه را که به آن  امر شده ای آشکار ساز و از گروه بت پرست اعراض بنما، و ما تو را از آزار استهزا کنندگان حفظ می نمائیم».

این آیات در سال سوم بعثت نازل شد و از مصونیت قطعی پیامبر از شر دشمنان گزارش داد، و گذشت زمان راستی و درستی آن را به روشنی ثابت نمود. روز غدیر که پیامبر از طرف خداوند مأمور شد علی (ع) را بر منصب خلافت و امامت نصب کند و قرائن  روشنی گواهی می داد که اینکار غضب و خشم گروهی را بر خواهد انگیخت- خداوند برای تحکیم عزم  پیامبر گرامی – به وی نوید داد که ترا از شر دشمنان حفاظت خواهیم کرد:

"یا ایـــها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل  فما بلغت رسالته و الله یعصمک من  الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین" (سوره مائده / آیه 68«ای پیامبر  گرامی آنچه که از طرف خدایت بر تو نازل گردیده است به مردم ابلاغ کن و در غیر این صورت رسالت خویش را ( به نحو کامل) انجام نداده ای، خداوند ترا از آزار مردم حفظ می کند. خداوند گروه کافر را هدایت نمی نماید».

آیا یک چنین خبرهای غیبی که مرور زمان صحت و استواری ان را ثابت نمود و در روز گزارش هیچ نوع قرینه ای در دست نبود که وی در طول رسالت خود از شر دشمن مصون خواهد ماند، گواه بر آن نیست که وی این گزارش ها را از آفریننده دانا و توانا  گرفته است؟

منـابـع

استاد جعفر سبحانی- الهیات و معارف اسلامی- از صفحه 310 تا 318

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد