بررسی اختیاری یا اجباری بودن سعادت و شقاوت ارواح در عالم ذّر

فارسی 675 نمایش |

می گویند در عالم ذر، ارواح قبول سعادت و شقاوت نمودند چنانچه اضطراری بوده، ظلم است و هرگاه اختیاری بوده اگر عقل داشتند چطور پذیرفتند و اگر بی شعور بودند  مواخذه و عقوبت، سزاوار نیست. برای درک این بیان، توضیحاتی لازم به ذکر است:

علامه مجلسی (ره)، در جلد سوم بحارالانوار، اخبار زیادی راجع به طینت و عالم ذر و اخذ  میثاق نقل نموده و خلاصه مضمون آن اخبار این است که: خدای تعالی از صلب حضرت آدم ابو ابشر ذریه او را تا روز قیامت به صورت ذر بیرون آورد، یعنی از خردی و کوچکی  مثل مورچه بودند، بعد ارواح آنها را تعلق به این اجساد داد و در آن حال، کمال عقل و شعور و اراده و اختیار داشتند، پس اخذ میثاق به وحدانیت خود و رسالت انبیاء علیهم  السلام و ائمه هدی علیهم السلام نمود و فرمود: "الست بربکم"، عده ای که اصحاب یمین بودند از روی اطاعت و رغبت گفتند «بلی» و اقرار و تصدیق حق نمودند و مابقی که اصحاب شمال بودند، از روی کراهت و بی میلی «بلی» گفتند، سپس امتحان فرمود آنها را به اینکه آتش ظاهر شد و امر شد داخل آتش شوید، اصحاب یمین داخل شدند و آتش بر آنها سر گردید و مابقی اعراض نمودند و این امر امتحانی، تا سه مرتبه انجام گرفت.

در تحقیق معانی و بیان مراد از اخبار طینت و عالم ذر و اخذ میثاق، علما را سه مسلک است:
اول: مسلک اخباریین است و گویند این اخبار از متشابهات است و ادراک حقیقت آنها از عقل و فهم ما دور و ایمان اجمالی به آنها کافی است و علم به آنها را باید به اهل بیت  علیهم السلام رجوع داد.

دوم: مسلک شیخ مفید و سید مرتضی و طبرسی صاحب مجمع البیان و مفسرین و اتباع ایشان –علیهم الرحمه – است و ایشان اخبار طینت و آیات و اخبار اخذ میثاق را حمل بر کنایه و مجاز و استعاره نموده اند به تفصیلی که در بحار و شرح کافی مسطور است و نسبت به خصوص عالم ذر، شیخ مفید– علیه الرحمه- می فرماید: خبر صحیح آن این است که خداوند تعالی خارج فرمود از پشت آدم ذریه او را مثل ذر و پر کردن افق را و آنها را سه قسم فرمود؛ بعضی نور بدون ظلمت و آنها برگزیدگان و پاکان از گناه از اولاد آدم بودند و بعضی ظلمت بدون نور و آنها کفارند که هیچ طاعتی ندارند، و بعضی نور و ظلمت و آنها اهل طاعت و معصیت اند از مومنین  و غرض از اخراج ذریه آدم به صورت مزبور، برای این بود که خداوند خواست به آدم، کثرت نسل او را بشناساند و قدرت و سلطنت و عجایب خلقت خود را و آنچه که بعد واقع می شود به او بفهماند و اما اخباری که در آنهاست فرموده حق تعالی: "الست بربکم"  تا آخر و جواب آنها پس اخبار آحاد است و اعتباری به آنها نیست بلکه می فرماید از مجعولات است. سپس  شیخ مفید آیه شریفه "و اذ اخذ ر بک من آدم من  ظهورهم ذر یتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقولو ا یوم القیمیه انا کنا عن  هذا غافلین" ( سوره اعراف /آیه 172یعنی: «به خاطر بیاور زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را بر گرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ آری، گواهی می دهیم  چنین کرد برای اینکه در روز رستاخیز نگویید ما از این توحید غافل  بودیم و از پیمان فطری توحید، بی خبر بودیم.»

شیخ مفید فرموده این پیمان الهی از ذریه آدم به اینکه اقرار کنند به ربوبیت حضرت آفریدگار و توحیدش، همه آنها پذیرفتند، پیمان لفظی و نطفی نبوده و نیز تنها در زمان  آدم ابوالبشر نبوده بلکه پیمانی است تکوینی که همراه آفرینش هر فردی از بشر بوده و هست؛ یعنی حس خداجویی و خداشناسی و استعداد و آمادگی برای حقیقت توحید در نهاد بشر همراه آفرینش او قرار داده است و این سر الهی در عقل انسانی به صورت یک حقیقت خودآگاه ودیعه گذاشته شده است. بنابراین، همه افراد بشر دارای روح توحیدند و پرسشی که خداوند از آنها فرمود به زبان تکو ین و آفرینش است و پاسخی که آنها داده اند نیز به همین زبان است و خلاصه این سوال و جواب و پیمان مزبور،  یک پیمان فطری است که الان هم هرکس در درون جان خود آثار آن را می یابد و حتی طبق تحقیقات روانشناسان اخیر، حس مذهبی یکی از احساسات اصیل روان ناخودآگاه انسانی است و همین حس است که بشر را در طول تاریخ به سوی خداشناسی هدایت نموده و هر انسان عاقلی به وجدان خود که رجوع کند می فهمد او را آفریننده و پرورش دهنده ای است و نیز می فهمد که رب او و رب تمام اجزای جهان آفرینش، یکی است. بچه سه – چهار ساله اگر به طوری که نفهمد چیزی جلویش بگذارید، پیش از آنکه دست به آن بزند به آورده اش متوجه می شود و به فطرت خود می فهمد که هر پدیده ای ، پدید آورنده دارد و برای پرسش و پاسخ فطری، تکوینی، استعدادی و حالی در قرآن مجید و غیر آن مواردی است که نقل آنها برای محل مناسب تری واگذار می شود.

سوم: مسلک کثیری از علمای متقدمین و متأخرین است که تمام اخبار وارده در باب طینت و عالم ذر و اخذ میثاق صحیح است و ظاهر آنها هم مراد است و منافات با هیچ اصلی و قاعده ای از اصول دین و قواعد عقلی ندارد. اگر کسی بگوید لازمه این اخبار، تأیید مذهب جبر است، زیرا در عالم ذر، آنچه را شخص قبول کرده، اضطرارا بوده، در جواب گوییم:  

اولا: هر کس در آن عالم هر چه قبول نموده از روی اختیار و شعور بوده چنانکه قبلا ذکر شد، بلکه بعضی فرموده اند شعور و عقل برای هرکس در آن عالم بیشتر بوده تا این عالم.
و ثانیا: مفادعده ای از اخبار وارده در مقام این است که هرکس در عالم ذر هر چه قبول کرده مجبور و مضطر نیست که در این عالم مثل همان را قبول و عمل نماید، بلکه ممکن است در این عالم تغییر نماید، چنانکه در ذیل حدیثی که از حضرت امیر المومنین علیه السلام مروی است می فرماید: "و شرط فی ذلک البداء فیهم" یعنی: «شرط فرمود پروردگار عالم بداء را در اصحاب شمال.» یعنی کسانی که در آن عالم به سوء اختیارخود سرکشی و طغیان ورزیدند و جزء اصحاب شمال شدند، اگر در این عالم توبه و انابه نمایند و در تبعیت انبیا سعی نمایند، خداوند تغییر می دهد و آنها  را از اصحاب یمین قرار خواهد داد و چون قابل تغییر است در دعاهای ماه مبارک رمضان و غیر آن وارد است: و ان کنت من  الاشقیاء فامحنی من الاشقیاء واکتبنی من السعداء فانک قلت و قولک حق: "یمحوالله ما یشاء  و یثبت و عنده  ام الکتاب" ( سوره رعد / آیه 39)

و اما استعجاب از اینکه اگر عاقل بودند چگونه اقدام به زیان خود نمودند، گوییم این استعجاب بی مورد است، مشاهده می شود که بسیاری از عقلا در بسیاری از موارد با کمال شعور و اختیار،  اقدام به زیان خود نموده اند و بعد پیشیمان شده اند و نیز شیطان ملعون با کمال شعور و اختیار، ترک نمود امر حق را و از سجده تمرد کرد.

منـابـع

آیت الله شهید عبدالحسین دستغیب- 82 پرسش- از صفحه 34 تا 38

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها