شرایط و اسرار وجوب حج

فارسی 1673 نمایش |

در باره شرایط وجوب حج،  چند مطلب را ذکر کرده اند:
اول: بلوغ است، بنابراین اگر طفل پیش از بالغ شدن حج کند، هر چند مانند سایر عباداتش صحیح و مستحب است، لیکن از حج واجب کفایت نمی کند که اگر بعد از بلوغ سایر شرایط برایش جمع شده حج بر او واجب می شود. دوم: عقل، سوم: آزاد بودن ( بنده نبودن)، چهارم: به واسطه حج کردن ناچار نشود کار حرامی را انجام دهد یا عمل واجبی را ترک کند (و بعضی برآنند که در این مورد باید رعایت اهم و مهم را کرد). پنجم: آنکه مستطیع باشد.

شرایط استطاعت:
مستطیع بودن به چند چیز است:
اول، داشتن توشه و مرکب برای رفتن حج و برگشتن یا دارا بودن مقدار مالی که توشه و مرکب این سفر را به مقداری که لایق به حال و شأن او است بتواند تهیه کند.
دوم- سلامت مزاج و توانائی که بتواند حج کند و بر گردد.
سوم- در راه مانعی از رفتن به حج نداشته باشد پس اگر می ترسد که در راه جان یا آبرو یا مالش را ببرند، حج بر او واجب نیست.
چهارم- به مقدار حج کردن وقت داشته باشد.
پنجم- مخارج عائله اش را در مدت رفتن و برگشتنش، بتواند تأمین کند. و عائله شخص کسانی هستند که تحت سرپرستی و تکفل او هستند خواه واجب النفقه باشند مانند زوجه و اولاد یا نباشند مانند برادر صغیر یا کبیری که فقیر و نان خور اویند و مانند یتیمی که او را نزد خودش آورده و متکفل او شده یا مانند نوکر و کلفت.
ششم- پس از برگشتن از حج در معیشتش به مشقت و زحمت نیفتد، یعنی رشته کسب یا عایدی ملکی یا راه دیگری برای معاش خود و عائله اش داشته باشد که به زحمت نیفتد.

باید دانست که حج واجب در عمر یک مرتبه بیشتر نیست و پس از ادا در صورت تمکن همه ساله مستحب است و پس از اجتماع شرایط ششگانه مذکور، واجب است در همان سال حج کند و تأخیرش به سال آینده حرام و گناه کبیره است. هرگاه مسامحه کرد و در آن سال، به جا نیاورد واجب می شود که سال آینده به جا آورد، هر چند استطاعت نداشته باشد و به زحمت و مشقت بیفتد. اگر در سال های بعد استطاعت مالی دارد لیکن به مرضی مبتلا شده که نمی تواند حج کند و امید خوب شدن از آن مرض را هم  ندارد، واجب است نایب بگیرد یعنی یک نفر را اجیر کند که به نیابت او حج واجب را به جا آورد و مخارج اجیر را هم بدهد و چنانچه نایب نگرفت تا مرد واجب است، مخارج حج را از اصل مالش جدا کنند و برای ادای حج واجبش نایب بگیرند خواه وصیت کرده باشد یا نه و خواه غیر از این مقدار، مالی برای ورثه باشد یا نه، هر چند وارث صعیر باشد. زیرا نیابت حج واجب بر میت، مانند سایر دیون مالی است که بر ارث مقدم است یعنی اول باید بدهیش را پرداخت، آن گاه اگر چیزی باقی ماند بین ورثه تقسیم کرد. در صورتی که میت  وصیت به حج کرده باشد، باید مخارج حجش را از ثلث مال محسوب کنند.

نایب گرفتن برای زنده یا مرده مستحب است:
نایب گرفتن برای حج مستحبی، از طرف زنده یا مرده مستحب است چنانچه در وسائل، روایت کرده که محمدبن عیسی یقطینی می گوید: حضرت رضا علیه السلام مالی نزد من فرستاد که از طرف آن حضرت خودم و برادرم موسی و یونس بن عبدالرحمن حج کنیم. عبدالله بن سنان می گوید: نزد حضرت صادق علیه السلام بودم که شخصی بر آن حضرت وارد شد. امام علیه السلام سی دینار به او دادند که به نیابت فرزند آن حضرت، اسماعیل، که مرده بود حج کند و حضرت تمام افعال عمره و حج را بر او شرط کردند که به نیابت اسماعیل به جا آورد. پس از آن فرمود: اگر چنین کنی برای اسماعیل ثواب یک حج مستحبی است که از مالش خرج شده و برای تو ثواب نه حج است که بدن خود را به زحمت انداختی.

باید پرهیزگار، نایب امام شود:
در وسائل الشیعه است که ابومحمد دعلجی دو  پسر داشت، یکی اهل ورع و تقوا و دیگری فاسق. بعضی از شیعیان مبلغی به او دادند که از طرف حضرت حجه بن الحسن علیه السلام برای حج نایب بگیرد و این امر عبادت حسنه شیعیان بوده است. پس ابومحمد آن مبلغ را به فرزند فاسق خود داده و با او حج کرد. ابومحمد گوید: روز عرفه جوانی گندم گون و خوش روی و خوش لباسی را دیدم که بیش از همه به دعا و تضرع  مشغول بود، چون وقت روانه شدن مردم از عرفات به سوی مشعر شد به من توجه کرد و فرمود: ای شیخ، از خدا شرم نداری؟ گفتم: از چه باب؟ فرمود: حجی به تو دادند به نیابت کسی که می دا نی و تو آن را به کسی می دهی که شراب می خورد و صرف فسق می کند و نمی ترسی که چشمت کور شود. و اشاره به چشم من فرمود و من خجل شدم و چون به خودم آمدم، هر چند نظر کردم او را نیافتم و پیش از تمام شدن چهل روز در همان چشمش قرحه پیدا شد و نابینا گردید.
در کتاب کافی از موسی بن قاسم روایت کرده که گفت: به حضرت جواد علیه السلام عرض کردم: من خواستم از طرف شما و پدرانتان طواف کنم، بعضی گفتند: برای امام طواف کردن جایز نیست. حضرت فرمود، بلکه طواف کن آنچه می توانی. همانا این کار جایز است. راوی گفت: پس از سه سال دیگر، خدمت آن حضرت رسیدم و عرض کردم: چند سال قبل از شما رخصت طلبیدم که برای ما و پدرانتان طواف کنم، شما اذن دادید، پس من طواف کردم آنچه خدا خواسته بود. پس طواف کردم، روزی برای رسول خدا صلی الله علیه وآله و روزی امیرالمومنین علیه السلام تا روز آخر که برای شما طواف کردم. ای آقای من، این جماعتی که ذکر کردم ( محمد، و آل محمد صلی الله علیه وآله) کسانیند که ولایتشان را دین خود قرار داده ام. حضرت فرمود: در این حال متدین شدی به دینی که خدا از بندگان جز آن را نمی پذیرد. پس گفتم: بسا باد که برای مادرت حضرت فاطمه علیها السلام طواف کردم و بسا هم نکردم.  حضرت فرمود: بسیار کن این کار را، همانا این کار افضل کارهائی است که تو، به آن عمل می کنی.

اسرار وجوب حج:
در چند روایت از طریق اهل بیت علیهم السلام اشاراتی به اسرار وجوب حج و حکمت های مناسک آن شده است. از آن جمله در وسائل الشیعه از حضرت رضا علیه السلام  روایتی نقل نموده که خلاصه مضمون آن نقل  می شود. می فرماید: این است و جز این نیست که مردم به حج امر کرده شدند تا بهره هائی (مادی و معنوی) نصیبشان گردد.  

1- وارد شدن بر بساط قرب حضرت آفریدگار.

2- رسیدن به پاداش های زیاد.

3- پاک شدن از گناهانی که به جا آورده، در حالی که از گذشته هایش پشیمان است و در آتیه می خواهد بندگی و اطاعت خدا نماید.

4- خرج کردن اموال در راه خدا و به زحمت انداختن بدن ها برای خدا.

5- جدا شدن از خانواده و ترک علاقه آن ها.

6- باز داشتن نفس از خوشی ها و واقع شدن در سرما و گرما با خضوع و شکستگی و ذلت به درگاه خداوند و خلاصه، قطع تمام علاقه ها و توجه تام به پروردگار.

7- رسیدن بهره های بسیاری به تمام مسلمانان جهان، چه آنهائی که در مکه اند و چه آنهائی که در شهرهای دیگر. یعنی چه بسیار اشخاصی که به وسیله تجارت و حمل جنس   و خرید و فروش و کسب و کرایه دادن، بهره های سرشار می برند و چه بسیار تهیدستانی  که بهره مند می شوند و چه بسیار حاجت های مسلمانان که به وسیله اجتماعشان در یک محل اصلاح می شود.

8- به وسیله اجتماع در حج، عقائد حقه و احکام دینی به مردم بی خبر ابلاغ می شود و اخبار اهل بیت علیهم السلام به همه می رسد.

بندگی خدا- تشبه به ملائکه:
حضرت امیرالمومنین علیه السلام در خطبه نهج البلاغه می فرماید: «خداوند متعال حج بیت الحرام را بر شما واجب گردانید و آن را قبله مردم قرار داد، حج گزاران در آنجا وارد می شوند مانند ورود چهار پایان ( ازدحام ایشان در آن خانه برای درک ثواب مانند ازدحام چهار پایان تشنه است بر سر آب) و اشتیاق دارند آمدن به آنجا را مانند اشتیاق کبوتران (به آشیانه خود)، خداوند سبحان آن خانه را برای فروتنی مردم در مقابل عظمت و بزرگیش و برای تصدیق آنان به عزت و سلطنتش علامت و نشانه قرار داد و برگزید از بندگان خود شنوگانی  را که اجابت کردند دعوت او را ( برای رفتن به آنجا). و فرمان او را تصدیق کرده، انجام دادند و در جای پیغمبران ایستاده، خود را به ملائکه که عرش خدای تعالی را طواف می کنند تشبیه نمودند. سود بسیاری در بازرگانی بندگی پرستش  حق تعالی ( بوسیله سرمایه ایمانی) به دست می آورند و می شتابند و از هم پیشی می گیرند (برای رسیدن) نزد وعده گاه آمرزش او، خداوند سبحان آن خانه را علامت و نشانه اسلام و پناهگاه پناهگان قرار داد و حج آن را واجب کرد و احترامش را لازم دانست و رفتن به آنجا  را امر کرد، پس (در سوره 3 آیه 97) فرمود حج بیت الحرام، حق خدای تعالی است بر مردم ( و ادای آن حق واجب است)، بر کسی که رفتن به آن جا را توانائی داشته باشد و هرکه کافر شود ( در صورت استطاعت امر الهی را انجام ندهد ) به خدای تعالی زیانی وارد نیاورده چون خداوند بی نیاز است از همه جهانیان ( به ایمان و به عبادت بندگان حاجت ندارد، پس زیان را کسی برد که نافرمانی  کند.)

ملااحمد نراقی در معراج السعاده، اسرار باطنی و معنوی حج را به عباراتی شیرین و مضامین زیبائی متذکر شده که به پاره ای از جملاتش در اینجا اشاره می شود: حج، اعظم ارکان دین و عمده چیزهائی است که آدمی را به حضرت رب العالمین نزدیک می سازد و آن اهم تکالیف الهیه و اصعب عبادات بدنیه است. تارک آن از خیل یهود و نصارا محسوب و از بهشت برین محجوب است. و اخبار در فضیلت آن و ذم تارک آن مشهور و در کتب اخبار مسطور است. غرض اصلی از خلقت انسان، شناختن خدا و اصول به مرتبه محبت و انس با او است و آن موقوف است بر صفای نفس. و تجرد آن موقوف است بر دوری از شهوات طبیعیه و بازداشتن نفس از لذات شهویه و ترک متاع و زخارف دنیویه و صرف جوارح و اعضا به جهت خدا در اعمال شاقه و مداومت به یاد خدا و متوجه ساختن  دل به او. از این جهت خدای تعالی قرار عباداتی را فرمود که متضمن این امور هستند. چه، بعضی از عبادات بذل مال است در راه خدا که باعث دل کندگی از متاع دنیوی می گردد چون زکات و خمس و صدقات. و بعضی متضمن ترک شهوات و لذات است چون روزه. و بعضی مشتمل بر یاد خدا  و متوجه ساختن دل به او و صرف اعضا در عبادت او است چون نماز. و از میان عبادات، حج مشتمل بر همه این امور  است با زیادتی. چه در آن است ترک وطن و مشقت بدن و بذل مال و قطع آمال و تحمل مشقت و تجدید میثاق الهی و طواف و دعا و نماز با اشتمال اموری که مردم به آنها انس نگرفته اند و عقول سر آنها را نمی فهمد مثل سنگریزه زدن و هروله کردن میان صفا و مروه. چه، به امثال این اعمال کمال بندگی و غایت ذلت و خواری ظاهر می شود زیرا که سایر عبادات، اعمالی  هستند که بسیاری از عقول علت آن را می فهمند و به این جهت طبع  را به آنها انس و نفس را میل حاصل می گردد. و اما بعضی اعمال حج اموری است که عقول امثال ما را راهی بفهمیدن سر آن ها نیست. پس به جا آوردن آن ها نیست، مگر به جهت اطاعت امر  و بندگی مولای خود و در چنین عملی اظهار بندگی بیشتر است. چه، بندگی حقیقی در آن است که در فعل آن سببی به جز اطاعت مولا نباشد و از این جهت بود که حضرت رسول صلی الله علیه وآله در خصوص حج فرموده: «لبیک  بحجه حقا تعبدا ورقا» یعنی، خداوندا، اجابت تو را  به حج کردم از راه بندگی و رقیت. و در عبادات دیگر چنین نفرمود. پس چنین عبادتی که عقل کسی به جهت آن نرسد، در اظهار بندگی کامل تر است. پس تعجب بعضی مردمان از این افعال عجیبه، ناشی از جهل ایشان است به اسرار عبودیت و بندگی و این سر در قرار حج است.

با وجود اینکه در هر عملی از اعمال آن نمونه حالی از حالات آخرت یا متضمن اسرار دیگر است، چنانچه به آن اشاره خواهد شد، علاوه بر این ها اینکه، عبادت، حج لازم دارد. اجتماع اهل عالم را در موضعی که ملائکه نزول وحی در آن جا آمد و شد نموده و به خدمت رسول اکرم صلی الله علیه وآله رسیده اند و سابق بر آن منزل خلیل رب جلیل بوده و ملائکه در آنجا بر او نزول کرده اند بلکه آن مکان مقدس سرزمینی است که پیوسته منزلگاه جل انبیا از آدم تا خاتم صلی الله علیه وآله و همیشه مهبط وحی و محل نزول  کروبیان بوده و در آنجا سید انبیا صلی الله علیه وآله متولد گشته و قدم همایون او و سایر انبیا به اکثر این سرزمین رسیده و خداوند ذوالجلال آن را خانه خود نامیده و به جهت عبادت بندگان خود برپا داشته و اطراف و حوالی حرم خانه خود را حرمگاه آن قرار داده و عرفات را مثل میدانی در ابتدای حرمخانه خود کرده و اذیت حیوانات و کندن درختان و نباتات را به جهت اکرام خانه خود در آن جا حرام نموده و مقرر فرموده که زیارت کنندگان از راههای دور و ولایات بعیده ژولیده مو و غبار آلوده قصد آنجا کنند، تا تواضع از برای صاحب خانه نموده باشند. با اعتراف ایشان که او منزه از زمان و مکان است.

و شکی نیست که اجتماع در چنین موضعی مکرم، با وجود اینکه باعث حصول الفت و مصاحبت  مردمان و رسیدن به خدمت خوبان که از اطراف عالم به حج می آیند و سرعت اجابت دعوت است و موجب یاد آمدن پیغمبر صلی الله علیه وآله و بزرگی او و سعی و اهتمام او در ترویج دین الهی و نشر احکام خدائی می رود، این سبب رقت قلب و صفای نفس می گردد.

منـابـع

شهید عبدالحسین دستغیب- گناهان کبیره(باب اول)- صفحه

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد