نگاهی به بذل و بخششهای نابجای عباسیان

فارسی 1783 نمایش |

بخشش های بی حساب خلفای عباسی از بیت المال مسلمین، منحصر به رقاصه ها و آوازه خوانان در بزم هایشان نبود که مادران، همسران و دیگر بستگان آنها را هم در بر  می گرفت.
«متوکل» به مادرش «شجاع»، سالی 600/00 دینار می داد، آنچه که پس از مرگ این زن باقی ماند، 5/000/000 دینار پول نقد و جواهراتی به ارزش 1/000/000 دینار و زمین هایی که ارزش غلات سالانه آن 400/000 دینار بود.
«ام قبیحه» همسر «متوکل» و مادر «معتز» نیز از همین بخشش ها و دست و دلkوازی های همسر و پسرش به ثروت های هنگفتی دست یافته بود، به طوری که پس از کشته شدن پسرش «معتز» آن هم به خاطر این که از تهیه 5000 دینار برای مخارج سپاه خود عاجز بود، در نزد او 1/800/000 دینار پول نقد و سه جعبه جواهرات از زمرد و یاقوت و درهای گران بها که نظیرشان نبود، یافتند. قیمت آنها 2/000/000 دینار بود.

از اینها که بگذریم، بخشش های خلفا به شعرای درباری و یا هرکسی که در مدح ستایش آنان شعری بگوید و یا حکومت آنان را به حق جلوه دهد و آنها را از ائمه علیهم السلام به پیامبر نزدیک تر نشان دهد، و یا زبان گزنده خود را متوجه «علویان» ساخته و بر آنان بتازد، نیز جالب توجه است. «متوکل» به «ابراهیم بن مدبر» به مناسبت قصیده ای که در شفای بیماری او سروده بود، 000/ 50 درهم «صله» داد و نیز به وزیر خود دستور داد تا او را به کار پرسودی بگمارد. و به «ابوالشبل البرجمی» به خاطر قصیده ای که در مدح او سروده بود، 30/000 درهم پاداش داد. و به «حسین بن ضحاک خلیع» برای سرودن شعری در وصف خدمتکاری که به او پیاله شرابی به همراه عنبر داده بود، در ازای هر بیت، 1000 دینار داد!! و به «ابوالعنبس» 10/000 درهم به خاطر شعری که در هجو «بحتری» شاعر گفته بود، داد و برای شعری که در وصف خرش و عشق بازی او گفت و باعث خوشحالی فراوان «متوکل» شد مورد احترام زیاد او قرار گرفت و جایزه دریافت کرد. و به «ابوالشمط، مروان بن ابی الجنوب» که قصیده ای در مدح او سروده بود، خلعت، و 200/00 دینار، و اموال، صله داد. او بارها از «متوکل» صله های سنگین گرفته بود.

«ابن اثیر»، از قول «ابوالشمط» نقل می کند که گفت: «من برای متوکل شعری خواندم که در آنجا هجا و ناسزای رافضه بود. او مرا امیر «بحرین» و «یمامه» کرد و 4 خلعت به من داد!!، «منتصر» هم به من یک خلعت داد. سپس «متوکل» دستور داد 3000 دینار بر من نثار کنند و به «منتصر» و «سعد ایتاخی» امر کرد که دینارها را از زمین جمع کنند و به من بدهند، آنها نیز هرچه او دستور داد انجام دادند. بعد از آن «متوکل» برای شعر دیگری، مانند آنچه گفته بودم 10/000 درهم بر من نثار کرد.»

از بخشش های «متوکل»، تنها شاعران برخوردار نبودند، بلکه خنیاگران و دلقکان و مسخرگان نیز جوایز بزرگی دریافت می کردند. به عنوان مثال: روزی «متوکل» دستور داد «عباده»، مخنث دربار را در سرمای زمستان در یکی از آبگیرها بیندازند و آنگاه که در آستانه هلاکت بود دستور داد او را در آورند و بپوشانند، سپس او را به نزد خود خواند و گفت: حالت چطور است؟ «عباده» گفت: از آخرت برمی گردم! «متوکل» خندید و گفت: برادرم «واثق» را چگونه دیدی؟ «عباده» گفت: از جهنم گذر نکردم. «متوکل» خندید و فرمان داد به او صله بدهند.

یکی دیگر از سرگرمی های «متوکل» این بود که «ابوالعبر» شاعر نادان و بذله گو را در منجنیقی می گذاشت و دستور می داد او را به هوا پرتاب کنند همین که به بالا می رسید، می گفت: راه را باز کنید! سپس در آبگیر می افتاد و مانند ماهیان با تور صید می شد. او از «متوکل» بیش از هر شاعری پول می گرفت. 

«مسعودی» می نویسد: «هرکس در زمینه های جدی و شوخی و غیره، ابتکاری داشت و پیشقدم بود، از خوان یغمای «متوکل» بهره مند می شد و اموال زیادی از آن خود می ساخت.»

منـابـع

پورسید آقایی، جباری، عاشوری و حکیم- تاریخ عصر غیبت– از صفحه91 تا 93

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد