بررسی افسانه نبرد فحل و اشعار قعقاع بن عمرو، صحابی ساختگی درباره آن
فارسی 3713 نمایش |طبری و ابن عساکر، از قول سیف چنین روایت میکنند: ابو عبیده پس از پیروزی بر دمشق و فتح آنجا، عنان عزیمت به جانب فحل کشید. رومیان هشتاد هزار سپاهی برای مبارزه با سپاه اسلام و جلوگیری از پیشرفت آن در آنجا فراهم آورده و در کمین ایشان نشسته بودند و بناگاه بر سیاه اسلام تاختند. مسلمانان با دلیری و پایمردی حمله ناگهانی رومیان را درهم شکستند و جنگی شدید آغاز گردید. این پیکار یک شبانه روز ادامه یافت تا سرانجام به پیروزی مسلمین و شکست کامل رومیان انجامید و دشمن روی به هزیمت نهاد. رومیان قبلا پناهگاهی حفر کرده در آن آب انداخته بودند تا پیشرفت سپاه اسلام را مانع شوند. در این عقب نشینی و گریز، رومیان خود در این خندقها افتاده در گل و لای آن فرو رفتند، و حال آنانکه در چنین وضعی گرفتار آیند معلوم است. به این ترتیب هشتاد هزار تن رومی هلاکت رسیدند مگر آنکه توانست از مهلکه بگریزد. ابن عساکر در پایان این داستان چنین اضافه میکند: و قعقاع بن عمرو به مناسبت این پیروزی در فحل چنین سروده است: «چه بسیارند نیاکان من، که کارهای نیک ایشان را من به ارث برده ام. نیاکانی که بزرگواراریهایشان در فزونی چون دریای خروشان است. و آنان نیز فضایل را از پدر و جد خود به ارث برده، کاخهای مکارم و فضایل ایشان را با بصیرت و بینش بالا برده اند. من نیز به نوبه خود کاخهای مفاخر آنها را بالا بردم و آنرا ویران نکردم. و فرزندان من نیز اگر پس از من بمانند، خود بنیانگذاران مکارم و فضایل خواهند بود.» «همیشه فرماندهان سپاه و سرکرده های جنگی از ما بوده است، که چون شاهان حمله میکنند و پشت سرشان لشکری جرار است. ما قهرمانان میدان جنگ و نبردیم، در همان هنگام که مرزبان به سستی گرایند، و در نبرد مرزها با تجربه و پیروزیم.» «در نبرد فحل، در آن هنگام که اسب از کرو فرش به نفس زدن افتاد و بلاهای گوناگون روی نموده بود، مرا با سرو گردنی افراشته و علامت قهرمانی میدیدند. و آنکس که میخواست که چون من تن به بلا دهد و خود را همانند من سازد بیچاره و سست و زبون بود. آن سست عنصری که هیچ از تنگنا نگذشته و در گاه شرط بندی معیوب و سر افکنده بود.» «اسبهای عر بی، در میدان جنگ فحل در حالیکه غبار به هوا می افشاندند دشمن را لگد مان میکردند، تا اینکه سرانجام اسبهایشان، بزرگانشان را همگی در گل و لای افکندند جائیکه برایشان جای هیچ حرکتی باقی نمانده بود. در آن روز که روز گل بود، پس از نبرد فحل، به یک ساعت سر نیزه ها بود که پیاپی بسوی دشمنان روان گشت. ما گروههای ایشان را در گل و لای نابود ساختیم و در آن روز همه چشمها بسوی من دوخته شده بود.»
و نیز سیف روایت میکند که قعقاع در نبرد فحل چنین سروده است: «در نبرد فحل چنان به سختی افتاده بودیم، که از هراس آن قهرمان، سلاح نبرد را در خانه اش فراموش میکرد. من در آن روز بر اسب مشهور خود کامل، سوار شده پیایی بر دشمن تیر باریدم به همراه لشکری جرار، تا اینکه گروه ایشان را که فزونی میکرد به ضرب شمشیر پراکنده و دور ساختیم.» «مائیم که عراق را با اسبهای خود پیمودیم، و شام را در سایه شمشیرهای خود به چنگ آوردیم، و پس از عراق و جنگهای آن، چه بسیار سرکرده های نصارا که گروهشان را نابود ساختیم.» حموی به این حدیث سیف استناده کرده است، آنجا که درباره واژه فحل مینویسد: همان سال که دمشق بدست مسلمانان فتح شد، در فحل نبردی سخت بین مسلمین و سپاه روم که به هشتاد هزار بالغ میشدند روی داده است و قعقاع بن عمرو تمیمی از آن نبرد چنین یاد کرده است. آنگاه چهار بیت از اشعار او را میآورد بدون اینکه به سند روایت اشاره ای بنماید.
سنجش روایت سیف با روایت دیگران
داستان فحل را طبری بطور کامل از قول سیف روایت میکند، و طبق معمول رجزهای آنرا حذف مینماید. ابن عساکر نیز تمامی داستان فحل را از قول سیف در کتاب خود نقل میکند، و اشعار آن را نیز میآورد و حموی مختصری از آن را بدون ذکر سند به مناسبت واژه فحل نقل میکند. اما مطالب این داستان بر روی هم بر خلاف مطالبی است که سایر مورخین آورده اند از جمله بلاذری است که مثلا تعداد کشته شدگان در آن نبرد را در حدود ده هزار تن نوشته است. ضمنا هیچیک از مورخین اشاره ای به حضور قهرمانان تمیم در نبردهای شام نکرده اند. ابن عساکر مینویسد: مورخین برآنند که در فتوح شام هیچیک از افراد قبایل اسد، و تمیم و ربیعه، شرکت نداشته اند بلکه به علت موقعیت لشکرگاهشان عراق، با پارسیان در همان میهن خود در نبرد بوده اند.
بررسی سند
سیف داستان فحل را از قول ابو عثمان یزید روایت میکند که وجود خارجی ندارد و از راویانیست که سیف در خیالات خود آفریده است.
نتیجه سنجش و بررسی
سیف میگوید در نبرد فحل هشتاد هزار تن از سپاهیان دشمن به خاک هلاک افتاده اند در حالیکه دیگران مینویسند کشته شدگان در آن نبرد در حدود ده هزار تن بوده اند. سیف نبرد فحل و شکست قوای دشمن را بعد از فتح دمشق میآورد، در صورتی که طبق گفته دیگر مورخان، این نبرد پیش از گشودن دمشق صورت گرفته است. سیف اشعاری را از قول قعقاع بن عمر و قهرمان افسانه هایش در فتح دمشق و فحل نقل میکند، که طبری آنها را طبق روشی که دارد از روایات خود حذف کرده، در صورتیکه ابن عساکر برعکس طبری پس از نقل تمامی حدیث اشعار مزبور را به تمامی نقل نموده، و حموی در لغت فحل چنانکه گفتیم به مختصری از روایات سیف و اشعارش بسنده کرده است. بالاخره طبری این داستان را از سیف گرفته، و تاریخ نویسان بعد از وی مانند ابن اثیر و ابن کثیر و ابن خلدون از طبری اقتباس کرده، داستان مزبور را در تاریخهای خود نوشته اند و ابن کثیر به خصوص در این مورد به مصدر داستان که طبری است اشاره کرده و ابتدای آن چنین مینویسد: امام ابوجعفر پس از ذکر فتح دمشق از قول سیف بن عمر چنین روایت میکند:
دست آورد حدیث سیف
اشعاری حماسی از قعقاع که ثابت میکند که تمیم پادشاهان میدان نبردند، یکی از دیگری شکست ناپذیر تر و نام آورترند و قدرت و مردانگی در آنها از پدر به پسر به ارث میرسد و به همین ترتیب است که عظمت و افتخار را قعقاع از پدران خود به ارث برده و فرزندانش نیز پس از وی سازندگان همین افتخاراند، و اوست که در نبردها محور اصلی پیروزیهاست، و هم او تنها گردی است که چشمها در رزم گاهها بسوی او متوجه است!
خلاصه بررسی
اینکه قعقاع آن پهلوان شکست ناپذیر همان کسی است که جبهه جنگ یرموک را گشود و در آن جنگ چون نبردهای عراق پیروزیها بدست آورد. قعقاع در رزمگاههای یرموک و دمشق و فحل شرکت میکند، و در هر یک از آنها اشعاری حماسی میسراید. دست آورد این نبردها کشته انسانها است که بدست مسلمانان به خاک و خون در غلطیده و بر سایر کشته شدگان اضافه میگردند. همه این مطالب محصول تخیلات سیف داستانسرا و افسانه پرداز است و هم او تنها قصه پردازی است که چنین یاوه ها بهم بافته است.
منـابـع
علامه سیدمرتضی عسکری- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی– از صفحه 176 تا 181
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها