بررسی افسانه فتح جلولاء توسط قعقاع، صحابی ساختگی پیامبر(ص)

فارسی 2507 نمایش |

طبری از سیف روایت میکند که خلیفه عمر، سعد وقاص فرمانده کل قوا را فرمان داد تا برای پارسیان، هاشم را به جلولاء اعزام دارد، و قعقاع بن عمرو را جزء فرمانده پیشتازان سپاه وی قرار دهد، و آنگاه خداوند پارسیان را شکست داد و پیروزی بهره مسلمانان شد، حکومت نواحی مرزی میان عراق و ایران را در عهده قعقاع بگذارد.
وقتیکه هاشم به جلولاء رسید متوجه شد که ایرانیان در پناه خندقی که گرداگرد خود کشیده اند استتار نموده، اطراف آنرا نیز آهن پاره های نوک تیز و سایر آلات جنگی آهنین شکسته پراکنده اند تا بدان وسیله مانع نفوذ سپاه اسلام به پناهگاه خود گردند. ایجاد موانع جنگی پیرامون پناهگاهشان چنان بود که نفوذ در آن به هیچ روی امکان نداشت، و پارسیان هر وقت که خود میخواستند میتوانستند از آن همه موانع براحتی بگذرند. مسلمانان مدت هشتاد روز مرتب بر مشرکین یورش میبردند ولی در این مدت تقریبا سه ماه پیشروی قابل درک و محاسبه ای نصیب آنها نگشته بود. قعقاع، آن سوار کار دلیر و شکست ناپذیر تمیم منتظر فرصتی مناسب بود تا تنها گذرگاهی را که مشرکین برای عبور سواره نظام خود از خندق تعبیه کرده بودند متصرف شود. پس چون موقع را مناسب دید، یک تنه به همانجا حمله برد و آنرا به تصرف در آورد و بانگ برداشت: ای گروه مسلمین! اینک فرمانده شماست که در سنگر دشمن است. حمله کنید. قعقاع از آن جهت چنین دروغی را گفت که سپاهیان اسلام قویدل شوند و بیکباره بر دشمن بتازند. نیرنگ قعقاع کارگر افتاد و سپاهیان دسته جمعی بر مشرکین تاختند و در این هجوم خود هیچ تردید نداشتند که هاشم در سنگر دشمن است. ولی قعقاع تمیمی را رویاروی خود یافتند که گذرگاه مشرکین را تصرف کرده است. نبردی سخت و بی امان آغاز گردید، و ایرانیان از بیم جان از چپ و راست فرار کردند و در دامی که سر راه دشمن قرار داده بودند، خود گرفتار آمدند و به هلاکت رسیدند. تعداد کشته های دشمن به یکصد هزار تن بالغ گردید و زمین از کشته پوشیده شد و به همین مناسبت بود که نبرد آن جا را جنگ جلولاء نامیده اند!! قعقاع به تعقیب فراریان پرداخت و تا خانقین پیش رفت، عده ای بکشت و جمعی را به اسارت گرفت، و مهران فرمانده ایرانی را نیز از پای در آورد. سپس قعقاع بجانب قصر شیرین تاخت و به یک فرسنگی حلوان رسید، مرزبان حلوان به جلوگیری از پیشروی قعقاع برآمد و در نتیجه نبردی که در آنجا اتفاق افتاد، مرزبان بدست قعقاع تمیمی کشته شد و مسلمین بر حلوان نیز دست یافتند. قعقاع عمرو، تا زمانیکه سعد وقاص فرمانده کل قوا، از مدائن به کوفه بازگشت حکومت قسمتهای متصرف شده و نواحی مرزی را بعهده داشت، و چون به قصد پیوستن به سعد وقاص عازم کوفه گردید، قباد خراسانی را به مرزبانی برگزید.
حموی در ترجمه جلولاء مینویسد: رود بزرگی است که تا بعقوبه امتداد دارد، و در دو طرف سواحل آن خانه های روستائیان ساکن آن ناحیه ساخته شده است. در آنجا و به سال 16 هجری جنگی سخت و معروف میان مسلمانان و ایرانیان اتفاق افتاد، در آن ایرانیان متحمل تلفات سنگین شدند، و میدان کارزار پر از کشته گردید و زمین از کشته پوشید شد و به این مناسبت آنرا به ( جلولاء وقیعه) نامیدند، همچنانکه سیف میگوید: خداوند در نبرد جلولاء، از مشرکین یکصد هزار تن را به خاک هلاک انداخت، و از کشته ایشان زمین پوشیده شد و به این معنی آنرا نبرد جلولاء نامیده اند، و قعقاع بن عمرو در نبرد جلولاء گفته: «ما در جلولاء «اثابر» و «مهران» را کشتیم، در همان هنگام که راهها به رویشان بسته شد، و آنگاه که نیروهای ما پارسیان را فرو گرفتند، فرزندان پارس همگی نابودگردیدند.» و شعرهائیکه در این نبرد سرود شده است بسیار است. حموی همچنین در ترجمه حلوان مینویسد که: آنجا در سال نوزده هجری بدست مسلمین گشوده شد، در صورتی که سیف بن عمر در کتاب خود آنرا به سال 16 هجری نوشته است و قعقاع بن عمرو تمیمی به مناسبت فتح حلوان چنین سروده  است: «آیا به یاد میآورید که ما و شما در خانه های کسری منزل کردیم. ما در نبرد حلوان به پشتیبانی شما برخاستیم و سرانجام  همگی با هم در آنجا فرود آمدیم، و  پس از آنکه زنان و کنیزان بنای گریه و زاری را بر کسری نهادند، ما در حلوان پیروزی را بدست آوردیم.»

سنجش روایت سیف با روایت دیگران

طبری بجز روایت سیف بن عمر تمیمی در مورد فتح جلولاء و حلوان، روایت شخص دیگری را در کتاب خود نیاورده است. در صورتیکه آن داستانها برخلاف وقایعی است که دینوری و بلاذری در کتابهای خود ثبت کرده اند. آن دو می نویسند: حمله سپاه مسلمین در جلولاء در یک روز آغاز شد، و آن روز تا شامگاه نبرد ادامه داشت، و چون آفتاب به زردی گرائید نشانه پیروزی مسلمین آشکار شد و دشمن روی بگریز نهاد و نبرد شامگاهان پایان یافت، و خیمه و خرگاه سپاه دشمن بدست مسلمانان افتاد، در حالیکه سیف میگوید حمله و پیشروی مسلمین مدت هشتاد روز به طول انجامید، و نیز میگوید حکومت قسمتهای مرزی به قعقاع بن عمرو تمیمی سپرده شد، در صورتیکه بلاذری و دینوری نوشته اند که جریر بن عبدالله بجلی قحطانی یمانی، به سرکردگی چهار هزار جنگجو به حکومت جلولاء رسید و هم او بود که حلوان را فتح کرده است نه قعقاع بن عمرو تمیمی.

بررسی سند

این داستان را سیف از قول محمد و مهلب، که پیش از این دانستیم از جمله راویان مخلوق او هستند روایت کرده است. همچنین سیف راوی این حدیث را عبدالله محفز، و او از پدرش معرفی میکند که سیف از قول عبدالله محفز رویهمرفته شش حدیث در تاریخ طبری روایت کرده است. و نیز راوی این حدیث نزد سیف بن عمر، مستنیر بن یزید است که سیف از او در تاریخ طبری هیجده حدیث روایت نموده است. و بطلان بن بشر، که سیف از او در تاریخ طبری تنها یک حدیث روایت کرده، و حماد بن فلان البرجمی، از پدرش راوی این حدیث سیف است که سیف در تاریخ طبری از او دو حدیث روایت نموده است. ما در فهرست روایت و طبقات راویان حدیث، در پی این راویان که سیف معرفی کرده است سخت به تجسس پرداختیم ولی کمترین نشانه ای از آنها بدست نیاوردیم، و نامشان را جز نزد سیف، نزد هیچ سخن پرداز دیگری ندیدیم، و با توجه به سابقه ای که از او در خلق اشخاص داریم، این راویان را نیز مخلوق تصورات و تخیلات سیف میدانیم. از طرفی سخن سیف به مسخره و شوخی بیشتر شباهت دارد تا به جدی، آنجا که راویان افسانه های خود را اشخاصی چون حماد پسر فلانی؟! که از آقای فلانی!! روایت کرده است معرفی مینماید.

سنجش روایت سیف با روایت های دیگران

دیدیم طبری از قول سیف در مورد نبرد جلولاء، و علت تسمیه آن به جلولاء و مقدار کشته های در آن جنگ مطالبی آورده، که همه برخلاف آن چیزی است که دیگران روایت کرده اند. حموی قسمتی از داستانهای سیف را با چند بیت شعر، از اشعاری که سیف به قعقاع قهرمان تمیم نسبت داده است، در ترجمه جلولاء بعنوان گواه بر مطالب خود آورده و تأکید کرده است که در مورد جلولاء و حلوان، در کتاب سیف اشعار بسیاری وجود دارد. اما طبری بنا به عادتی که دارد، از آن همه اشعار، چیزی در تاریخ خود نقل نکرده، بنا به گفته سیف، حکومت شهرهای مرزی عراق و ایران را در عهده  قعقاع ابن عمرو تمیمی میگذارد، و حلوان بدست او گشوده شده است. در صورتیکه حقیقت اینست که حکومت آن قسمت در عهده جریر بن عبدالله بجلی قحطانی یمانی بوده و هم این جریر یمانی است که حلوان تا کرمانشاه  را فتح کرده است نه قعقاع تمیمی. و بطوریکه در پیش گفتیم و بارها این مطلب تکرار شده است، چون مطالب پیش، طبری این داستان را مستقیما از سیف گرفته و در تاریخ خود ثبت کرده، و تاریخ نویسان دیگر امثال ابن کثیر، و ابن اثیر، و ابن خلدون و میرخواند همه از طبری گرفته و در تاریخهای خود نقل کرده اند.

دست آورد این حدیث

یکم- ثبت افتخاری برای قعقاع  تمیمی با تصرف سنگر نفوذناپذیر دشمن.

دوم- کشته شدن مهران، فرمانده ایرانی بدست قعقاع قهرمان افسانه ای تمیم.

سوم- فتح حلوان و کشتن مرزبان آن.

چهارم- حکومت بر مرزها و شهرهای گشوده شده همه تاجهای افتخاری است که بر تارک قبیله تمیم بوسیله قهرمان شکست ناپذیر آن قعقاع میدرخشد.

پنجم- و بالاخره یکصد هزار کشته انسانها، تنها در یک نبرد، نبرد جلولاء اضافه بر سایر کشته هائیکه در پهنه کارزارها بوسیله لشکرکشی مسلمین بجای گذاشته شده، تا سندی باشد برای آنانکه مدعیند اسلام به زور شمشیر پیش رفته است.

(*= جلله: یعنی پوششی بر آن گذاشت که همه آن را فرا گرفت. سیف میگوید چون آن زمین را پوششی از خون فرا گرفت آن را ( جلولاء) خواندند یعنی زمین پوشانیده از خون).

منـابـع

علامه سیدمرتضی عسکری- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی– از صفحه203 تا 208

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد