بررسی داستان نبرد نمارق با حضور عاصم، صحابی ساختگی پیامبر(ص) در آن

فارسی 1966 نمایش |

طبری داستان نبرد (نمارق) را از سیف چنین آورده است: «مسلمانان با قوای ایرانیان در نمارق به سختی جنگیدند، تا اینکه خداوند دشمن را شکست داد و دنباله فراریان دشمن به کسکر رسید.» و در خبر سقاطیه کسلر مینویسد: کسلر از املاک «نرسی» پسر «دائی» پادشاه ایران بود و زیر نظر شخص او اداره میشد، از جمله محصولاتی که در این منطقه بعمل میآید خرمای منطقه نرسیان بود که سخت شهرت داشت و چنان ارزنده و کمیاب بود که تنها در سفره سلطنتی به مصرف میرسید، و شاه از آن میل میکرد، و یا به هرکس که نزد او مقام و احترامی داشت از آن خرما ارزانی میفرمود. سپس میگوید: ابوعبید به بخشی از سپاهیان خود دستور داد تا سپاهیان فراری دشمن را تعقیب کنند و مناطق بین نمارق و بارق و درتا را از وجودشان پاک سازد.... و سپس میگوید: و عاصم بن عمر در این مورد چنین سروده است: «بجان خودم سوگند که جانم برایم بی مایه نیست که اهل نمارق صبحگاهان بخواری در افتادند. بدست کسانیکه بسوی پروردگارشان رنج سفر و مهاجرت را بر خود هموار کردند. آنها، ایشان را در سرزمین درتا و بارق خوار و زبون ساختند. ما آنها را در راه بذارق، میان مرج مسلح و هوافی از پای در افکندیم! و نیز میگوید: ابوعبیده با پارسیان در منطقه سقاطیه کسکر به نبرد پرداخت و جنگی سخت و خونین درگرفت تا سرانجام دشمن شکست خورد و روی بگریز نهاد، نرسی خود نیز بگریخت و املاک و اردوگاه و دارائیهای او جز غنائم جنگی به تصرف سپاهیان اسلام درآمد و اموال و خوردنیهای فراوان به چنگ ایشان افتاد که از آن جمله خرمای نرسیان بود که بین اعراب و کشاورزان آن منطقه تقسیم گردید. سپس ابوعبید، عاصم بن عمرو را مأموریت داد تا به مناطق  و نواحی مسکونی رود جور، یا رود جویر بتازد. عاصم در این اردوکشی به نواحی مزبور، مناطقی را خراب و ویران ساخت و عده ای را به اسارت گرفت. طبری این داستان را از قول سیف روایت کرده و در تاریخ خود آورده است و ابن اثیر آنرا بطور اختصار از طبری گرفته و نقل نموده است.

سفره رنگین پس از نبرد
طبری داستان زیر را از قول سیف پس از نبرد چنین روایت میکند: بزرگان ایرانی آن منطقه که فرزند فرخ نیز در میان آنها دیده میشد، هدایائی ترتیب داده، انواع و اقسام خوراکیهای ایرانی را بطور جداگانه هم برای ابوعبیده و هم برای عاصم بن عمرو تهیه دیده به خدمت آنها بردند. ابوعبیده به گمان اینکه عاصم را چنین سفره رنگینی نیست، او و تمام افرادش را به مهمانی خویش فرا خواند. عاصم در پاسخ دعوت ابوعبیده اشعار زیر را سروده و فرموده است: «ابو عبید! اگر ترا کدو و سبزی،  جوجه و مرغ هست، نزد فرزند فرخ نیز بریانی و فلفل سبز، و نانهای نازک تا شده با سبزی و جوجه مرغ میباشد.» و نیز عاصم بن عمرو سروده است: «صبوحی در بقایس به خاندان کسری نوشانیدیم که از نوع شرابهای دهات عراق نبود. شرابی که به آنها نوشانیدیم، جوان مردان دلاوری بودند که بر اسبهای راهوار بودند از نژاد اسبهای قوم عاد

واژه های ساخته سیف در معجم البلدان

از آنجائیکه نامهای اماکنی چون سقاطیه کسکر، و نرسیان، و مرج مسلح، و هوافی در این روایت آمده است، یاقوت حموی با اعتماد بر سخنان سیف در معجم البلدان خود به شرح آنها پرداخته از جمله در ترجمه سقاطیه مینویسد:

سقاطیه ناحیای است از کسکر در سرزمین واسط. که ابوعبید در آنجا با نرسی فرمانده سپاه پارسیان به نبرد پرداخت و ایشان را بسختی شکست داد. و در ترجمه نرسیان  مینویسد: 

نرسیان ناحیه ای است در عراق بین کوفه و واسط که نامش در کتاب فتوح سیف بن عمر آمده است. و شاید نام آن نرسی یا چیز دیگری باشد و خدا داناتراست و عاصم بن عمرو از آنجا چنین یاد کرده است: صبحگاهان که در کسکر با حامیان نرسیان روبرو گردیدیم، آنها را با شمشیرهای سفید و براق خود راندیم. به روزهای نبرد، اسبهای تندرو و شترهای جوان را با خود بردیم؛ و جنگ همیشه آبستن حوادث است. سرزمین نرسیان را پایمال کردیم، و خرمای نرسیان بر همه ساکنان دبا و اصافر ارزانی و مباح گردید!»  

و در ترجمه مسلح میگوید:

مرج مسلح در عراق واقع است که نامش را عاصم بن عمرو در اشعارش در ایام فتوح عراق آورده است، و مصیبتی را که به ایرانیان از جانب مسلمین رسیده، و تلفات سنگین و خسارات مالی و جانی فراوانی را که متحمل شده اند در آن بیان داشته است، آنجا که میگوید: به جان خودم سوگند که جانم بی مایه نیست و بقیه اشعار او را تا به آخر میآورد. 

و در ترجمه هوافی میگوید:

هوافی مکانی است بین کوفه و بصره ! که نامش در اشعار عاصم بن عمرو که سوارکاری دلیر در سپاهیان ابوعبید ثقفی بود آمده است آنجا که میگوید: «آنان را ما بین مرج مسلح از پای در آوردیم....»

حموی به شرح این اماکن در کتاب معجم البلدان خود پرداخته است تنها به حکم اینکه به سخنتان سیف اعتماد داشته ولی مصدر آنها را که سیف است در آنها ذکر نکرده است.

سنجش روایت سیف با روایت دیگران

اینها و جز اینها، همه محصول خیال پردازیها و افسانه سازیهای سیف است و حال آنکه  حقیقت غیر از اینهاست زیرا دیگران برخلاف او گفته اند مانند بلاذری که در مورد فتوح ابوعبید در عراق مینویسد: گروهی از سپاهیان پارس در منطقه درتی اجتماعی کرده بودند. ابوعبید با سپاهیان خود به آنجا حمله برد و ایرانیان را شکستی سخت داد تا به کسکر رسید، و از آنجا به جالینوس که در باروسیما بود عزیمت کرد. اندرزگر مرزبان آن منطقه با ابوعبید از در صلح درآمد و حاضر شد که برای هریک از افراد اهالی محل، چهار درهم جزیه پرداخت نماید و ابوعبید این پیشنهاد صلح را پذیرفت. پس از آن ابوعبید مثنی  را به زند رود مأمور ساخت. مثنی در آنجا با سپاهیان پارس به جنگ پرداخت و بر آنها پیروز شد و عده ای را به اسارت گرفت. و نیز عروة بن زید خیل طائی را به زوابی گسیل داشت که عروه با دهقان زوابی، بر مبنای مصالحه اهالی باروسیما صلح کرد... اینست آنچه در مورد فتوح ابوعبید و مثنی قبل از نبرد جسر گفته اند.

نتیجه سنجش و دست آورد این داستان

آنچه را که در این داستان دیدیم، از مالکیت نرسی دائی زاده پادشاه بر سرزمین کسکر و موضوع نرسیان و خرمای مشهور آن که اختصاص به شاه داشته و یا شخص مورد محبت و عنایت او، موقعیت و نبردهای سخت و خونین سقاطیه کسکر و هوافی و مرج مسلح، عاصم و نبردها و قهرمانیها و حماسه هایش، سفره رنگین فرزند فرخ و انواع و اقسام خوراکیهای ایرانی و نوشیدنیهای آن و قتل و غارت و اسارت مردم جوبر بوسیله عاصم قهرمان نام آور تمیم و غیره همه و همه مطالبی است که فقط در روایتهای افسانه ای سیف بن عمر تمیمی این دروغ ساز قصه پرداز قرن دوم هجری بچشم میخورد. و هم او است که این افسانه ها و این نامهای عجیب و غریب را خلق و آفریده و بدست تاریخ نویسانی بنام چون طبری سپرده است.

منـابـع

علامه سیدمرتضی عسکری- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی– از صفحه 286 تا 290

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد