مطالبی درباره حرملة بن مریطه تمیمی، صحابی ساختگی سیف
فارسی 3564 نمایش |«سیف بن عمر»، نسب حرملة بن مریطه تمیمی را چنین خیال کرده است: حرمله، فرزند مریطه حنظلی، و از خانواده عدوی، از تیره بنی مالک بن حنظله تمیمی است. این قبیله بنام جدشان که نامش «عدویه» و از بنی عدو رباب بوده معروف می باشند.
حرمله در روایتهای سیف
در کتاب «اسدالغابه» که ویژه شرح حال و معرفی اصحاب رسول خداست چنین آمده است: سیف بن عمر در «کتاب فتوح» خود درباره حرمله می نویسد: حرمله بن مریطه از نیکان صحابه رسول خدا بوده است. در تاریخ طبری آمده است که حرمله به همراهی «عتبة بن غزوان» در بصره حضور داشته، و عتبه او را برای جنگ با ایرانیان به «میشان» فرستاده است. ذهبی در «تجرید اسماء الصحابه» خود چنین آورده است: سیف بن عمر، در کتاب «فتوح» خود، حرمله را از جمله نیکان صحابه رسول خدا معرفی کرده است. در «کتاب اصابه» ابن حجر، به نقل از طبری چنین آمده است: حرمله به همراهی عتبه.....تا آخر.
با توجه به روایتهای طبری که از سیف نقل کرده، و نیز احادیث سیف که در کتاب فتوحش آمده است، دانشمندانی چون «ابن اثیر، و ذهبی، و ابن حجر» هر کدام شرح حالی جداگانه برای حرمله و بنام فرد صحابی رسول خدا نوشته اند. در اینجا پای سخن طبری می نشینیم. طبری ضمن حوادث سال دوازدهم از هجرت، به نقل از سیف بن عمر مطالبی دارد که خلاصه آن چنین است: در آن هنگام که منشور حکومت عراق از جانب خلیفه ابوبکر بدست «خالد بن ولید» رسید، او نامه ای به عنوان «حرمله، و سلمی، و مثنی و مذعور» که هر کدام بر دو هزار سپاهی فرماندهی داشتند نوشت و از ایشان خواست تا در ناحیه «ابله» که از نقاط مرزی عراق و نزدیکیهای بصره کنونی واقع بوده است به او بپیوندند. هر چهار سردار، فرمان بردند و با هشت هزار سپاهی تحت فرمان خویش به ابله روی آوردند. «خالد بن ولید» نیز با ده هزار نفر رزمنده زیر فرمانش در ابله به آنان پیوست.
«ابن اثیر» و «ابن خلدون» هم همین مطالب را از طبری گرفته و نقل کرده اند، اما هیچ کدام آنها از اهداف و نتیجه این اردوکشی چیزی ننوشته اند، و موضوع آن را تا سال هفدهم از هجرت که بار دیگر نام این سرداران سپاه به میان می آید بدست فراموشی سپرده اند، و معلوم نیست که در این مدت پنج سال این هجده هزار سپاهی و پنج فرمانده کجا بوده و چه مهمی را بر عهده داشته اند. ما در پی جوئی این مطلب، تنها حموی را دیدیم که به گونه ای مسئول ما را پاسخ گفته است. او در واژه «ورکاء» چنین می نویسد: سیف گفته است نخستین سوارکاری که برای جنگ با ایرانیان قدم به سرزمین پارس گذاشت دو صحابی نامی «حرمله بن مریطه، و سلمی بن القین» بودند، که هردو نفر از مهاجرین، و از نیکان صحابه رسول خدا بشمار می رفتند. این دو صحابی، به همراهی چهار هزار سپاهی خود از قبایل «تمیم و رباب» به مناطق «اطد، نعمان، و جعرانه» وارد شده با «انوشجان، و فیومان» در ورکاء روبرو گردیدند و در نتیجه جنگی که روی داد، فرماندهان ایرانی را شکست داده و ورکاء را به تصرف خود در آوردند، و بر «هرمزگرد» تا «فرات بادگلی» دست یافتند. سلمی این موضوع را چنین به شعر آورده است: خبرها که پخش می شود، شما نشنیدید که در «ورکاء» به «انوشجان» چه گذشت؟ بر سر «انوشجان» همان بلائی آمد که بر سر «قیومان» کشته شده در زمین طف رسید. حرمله نیز در همین مورد گفته است: ساکنان میشان را تا ورکاء با ضرب شمشیر خود به پیش راندیم و این شاهدکار سوارکاران ما بود. در آن روز که کوهها در ابرها فرو رفته بودند، ما مال منالشان را به غنیمت بردیم.
پس طبق گفته حموی و به موجب روایتهای سیف، در آن فاصله زمانی، جنگهائی رخ داده و کشتارهائی صورت گرفته است که طبری به آن ها اشاره ای نکرده است. حموی در واژه «نعمان»، پس از اینکه نام اماکنی را که نعمان خوانده می شود می برد، می گوید: از آن جمله نعمان کوفه از ناحیه صحرا است، سیف می گوید: نخستین کسی که برای جنگ با ایرانیان پای به سرزمین عراق نهاد، حرمله فرزند مریطه، و سلمی فرزند قین بودند که به «اطد، و جعرانه» وارد شده سپس ورکاء را به تصرف خود در آوردند. به این ترتیب معلوم می شود که حموی واژه نعمان را تنها در حدیث سیف دیده و بر وجود چنان جایی صحه گذاشته است و شاهد بر آن سخنان سیف آورده است. سخن حموی در واژه «جعرانه» پس از شرح بر جعرانه حجاز، عینا چنین است: سیف بن عمر، در «کتاب فتوح » خود که من نسخه ای از آن را به خط «ابن خاضبه» در دست می دارم چنین می گوید: نخستین کسی که برای جنگ قدم به سرزمین ایران نهاد، حرمله بن مریطه، و سلمی بن قین بودند که به اطد و..... تا آخر مطالبی که در واژه ورکاء آورده بود نقل می کند. حموی در کتاب دیگر خود بنام «المشترک» که ویژه اماکنی است که نام مشترک دارند در واژه «جعرانه» می نویسد: دو مکان به این نام معروف است، یکی «جعرانه» بین طائف و مکه، و دیگری نام مکانی است که سیف بن عمر درباره آن طی حدیثی گفته است، نخستین کسی که برای جنگ با ایرانیان قدم بخاک عراق نهاد، حرمله بن مریطه و... و نیز در همان کتاب در واژه «نعمان» می نویسد: تا آنجا که می نویسد: و «نعمان» جائی را که سیف بن عمر ضمن حدیثی از آن نام برده و گفته است که، نخستین کسی که برای جنگ با ایرانیان قدم بخاک عراق نهاد، حرمله بن مریط و.... «صفی الدین» نیز در کتاب جفرافیای خود بنام «مراصد الاطلاع» می نویسد: اطد، به دو فتح، سرزمینی است نزدیک کوفه از جانب صحرا که سپاهیان اسلام در ابتدای نبرد با ایرانیان پای به آنجا گذاشتند. و در واژه جعرانه هم خلاصه گفته حموی را نقل کرده است.
از آنجائی که در سخنان سیف نام «هرمزگرد» برده شده است، حموی با اعتقاد به سخنان سیف خود چنان جائی را باور داشته، در کتاب خود جائی را چنین به آن اختصاص داده است: گویا در سرزمین عراق ناحیه ای بنام هرمزگرد وجود داشته و به روزگار فتوح مسلمین در آنجا جنگی بین ایرانیان و اعراب در گرفته و به پیروزی مسلمانان و تصرف آن شهر منجر شده است. «صفی الدین» نیز همین مطلب را در «مراصد الاطلاع» خود خلاصه کرده می نویسد: هرمزگرد ناحیه ای در عراق بوده است! آنچه را که تا به اینجا آوردیم سخنان سیف بوده و طبری به آنها اشاره ای نکرده است.
منـابـع
علامه سیدمرتضی عسکری- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی– از صفحه 137 تا 140
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها