پیام رسول اکرم (ص) به هنگام فتح مکه

فارسی 955 نمایش |

رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در مکه شدیدا مورد اذیت و آزار مشرکان بی رحم و سنگدل بود و اگر قدرت ظاهری نداشت ولی می توانست آنها را نفرین کند و نابودشان سازد اما از این قدرت معنوی خویش استفاده نمی کرد. هرچه آنها اذیت می کردند، خاکروبه بر سرش می ریختند، ساق پایش را سنگ می زدند و می شکستند، او شب که می شد بالای سر همان هایی که او را روز زده بودند ایستاده و درباره ی آنها دعا می کرد و می گفت: (اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون)؛ «خدایا! اینها را هدایتشان کن؛ نمی فهمند». مثل بچه ای که سیلی به صورت پدرش بزند، پدر که او را نمی زند، بلکه او را نوازش می کند. این رحمت است. وقتی  هم بعد از 8 سال مجهز شد و با لشکر انبوهی به مکه آمد، همان مکه ای که آن قدر اذیتش کردند، زجرش دادند و شکنجه اش کردند، فحش و بد و بیراه به او گفتند، حالا با قدرت برگشته، اگر از نظر مادی بگوییم، باید بزند، بکوبد، له کند و انتقام بگیرد، اما چنین نکرد. او آمده که بت ها را از بین برد، بیماری ها را علاج کند، نیامده بیمارها را بکشد. وقتی با لشکر مسلحش به نزدیکی مکه رسید، یک زن با کوزه ی آبی از شهر بیرون آمده بود، تا چشمش به لشکر انبوه و مسلح افتاد، لرزید و گفت: این همان کسی است که با آن همه اهانت بیرونش کردند، حالا برگشته و چه انتقامی از این مردم خواهد کشید و عجب دماری از روزگارشان خواهد در آورد. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم متوجه شد که این زن ترسیده است. خود را از مرکب به زیر انداخت و صورتش را روی خاک گذاشت و گفت: خدایا! نظر من به اینها نظر رأفت و رحمت است. از من نترسید. من جنبه ی نبوت دارم، نه کبکبه ی سلطنت. من نظری جز رحم و عطوفت بر شما ندارم. یکی از لشکریان شعار می داد: (الیوم یوم الملحمه)، «امروز، روز انتقام است». پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود، این طور حرف نزنید. بگویید: (الیوم  یوم المرحمه)، «امروز، روز رحمت و عطوفت است». من برای انتقام گرفتن از مردم نیامده ام. بعد هم وارد مسجدالحرام شد و بت ها را به زمین انداخت. هدف، این بود. به همراه حضرت علی علیه السلام بت ها را شکستند و از بین بردند. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روز به جمعیت ایستاد و فرمود: شما چه انتظاری از من دارید؟ همه که مثل اجساد بی روح ایستاده بودند، یکصدا گفتند: (اخ کریم و ابن اخ کر یم)، ما از تو جز کرم و بزرگواری انتظاری نداریم. آنگاه فرمود، برادرم یوسف علیه السلام به برادرانش فرمود: (....لا تثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم و هو أرحم الــراحمین» (سوره یوسف / آیه 92«.... من نه تنها از شما انتقام نمی گیرم بلکه شما را ملامت هم نمی کنم. خداوند ارحم الــراحمین همه ی شما را می آمرزد».

بروید. همه ی شما آزادید. حتی خانه ی دشمنش ابوسفیان را مأمن قرار داد که هرکس در خانه ی ابوسفیان برود، در امان است و هرکس شمشیر بر زمین بگذارد، در امان است. آری! او "رحمة للعالمین" است.

منـابـع

سیدمحمد ضیاء آبادی- کتاب حبل متین (جلد سوم) – از صفحه 262 تا 264

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها