مسأله احساس گناه کودکان

فارسی 1012 نمایش |

آرامش روان و امنیت فکری نعمت خوبی برای انسان ها و مخصوصا کودکان است. امنیت برای کودکان شرط اساسی رشد است و طفلی که در محیط ناامن باشد هرگز بزرگ نخواهد شد. متخصصان بهداشت روانی توصیه هائی برای حفظ امنیت و سلامت روانی انسانها پیشنهاد می کنند. از جمله می گویند ضروری است که عوامل اضطراب و ناامنی از زندگی انسان دور گردد. غم و رنج تنها در حدی مناسب است که آدمی براساس آن تحریک شود و برای زندگی خیر و نشاط بیافریند. وسوسه ها، آشوب ها، غم و دردها از عمر آدمی می کاهند و شادابی و نشاط او را به خطر می اندازد، توان اندیشیدن را از آدمی سلب می کنند و باعث آن می شوند که انسان به درستی نتواند تصمیم بگیرد و یا در برابر مشکلات راه حل درستی را عرضه و ارائه کند. از عواملی که در این ردیف عوارض منفی برای کودک می آفریند عامل احساس گناه است که در بسیاری از افراد وجود دارد. خردسالان را دچار دغدغه و اضطراب و بزرگتران را دچار اندوه دائم و غم و رنج و حتی یاس می کند و چنانچه قدرت ایمانی در کار نباشد ممکن است او را به خودکشی سوق دهد. 

مساله احساس گناه

برخی از انسانها و در بحث ما کودکانی هستند که به علل گوناگونی دچار احساس گناهند. و غرض ما از احساس گناه احساسی است عاطفی و منفی که طی آن کودک تصور می کند عملکردهای او براساس ضوابط مورد قبول نبوده و نمی تواند محبوب باشد. طفل در ذهن معیارها و یا انتظاراتی متعدد دارد. این معیارها را دیگران در ذهن او کاشته اند، مخصوصا والدین و مربیان. او به این انتظارات و توقعات انس گرفته و تخلف از آن را گناه می داند. حال اگر شرایطی پدید آید که کودک نتواند و یا نخواهد توقعی را برآورده سازد، این امر موجب محنت او شده و زمینه را برای احساس گناه فراهم می آورد. گاهی این امر در رابطه با توقعات  شخص خویش است، در آن صورت مساله چندانی نداریم. دشواری به هنگامی است که عمل او مخالف و در جهت ضد توقعات والدین باشد، در آنصورت احساس گناه شدیدتر است زیرا او گمان دارد که محبت والدین را هم از دست خواهد داد. این نکته قابل ذکر است که بین پشیمانی و احساس گناه فرق است. در پشیمانی آدمی برای رفتاری خاص که از او بروز کرده است ناراحت است و در ناراحتی آن را نشانه می گیرد، در حالی که در احساس گناه آدمی نفس و روان خود را هدف قرار می دهد و این خود عامل خطر است. او مثلا خود را علیرغم همه توصیه های والدین خیس کرده و ادرار  را سر می دهد، احساس گناه  می کند از آن بابت که گمان دارد زحمت والدین را زیاد کرده است.

جلوه ها و نشانه ها

کودکی که دچار احساس گناه است خود را مورد سرزنش و اتهام قرار می دهد و در نزد وجدانش شرمنده است که چرا  چنین کرده است؟ چرا تن به چنان رفتاری داده؟ چرا خلاف دستور والدین عمل کرده؟ و چرا دیگران را آزرده است؟ و.... او آنگاه خود را مورد سرزنش و ملامت قرار می دهد و خود را به صفاتی متهم می کند که من بی انصافم، آدمی بد هستم، بدکارم، شیطانم و.... بدنبال آن نفرتی را نسبت به خود احساس می کند و حتی در مواردی ممکن است خود را در معرض صدمات و انتقام ها قرار دهد. اینان به علت احساس گناه واکنش های مختلفی از خود بروز می دهند. این واکنش ممکن است بصورت خشم، ابراز نفرت، موضعگیری علیه خود و گاهی علیه دیگران،  احساس غم و اندوه، در مواردی هم سر در آوردن از شرارت و به اصطلاح زدن به سیم آخر باشد. اینان گاهی ممکن است در خود احساس اجبار کنند که فلان رفتار را از خود بروز دهند و یا در برابر هر عملی به توجیه بپردازند و یا در برخی از اوقات از امری طفره بروند. احساس گناه چه واقعی و چه غیرواقعی (توهمی ) ممکن است دامنه ای محدود و یا وسیع داشته باشد. گاهی احساس گناه در زمینه تحصیلی است. او خود را در نمره نیاوردن و یا عدم قبولی مقصر می داند. فکر می کند که خود عامل سقوط خود و ناراحتی والدین است. گاهی دامنه آن وسیع تر است متوجه امور اخلاقی، تحصیلی، مذهبی و.... دیگر جوانب زندگی می شود. او در این احساس است که دستورات معلم را رعایت نکرده و نزد معلم شرمنده است. برخلاف امر و نهی های اخلاقی تن به دزدی و انحراف داده، برخلاف سفارش پدر تنبلی کرده و درس نخوانده است. برخلاف رضای خدا کاری کرده و یا نمازش را نخوانده است و....  چنین احساسی با دامنه وسیع در سنین نوجوانی و بلوغ بسیار است و آنچنان دردآور و ناراحت کننده می شود که ممکن است او را به انتحار و خودکشی بکشاند. اینان ممکن است در شرایطی قرار گیرند که حتی خود را مسئوول لغزش و اشتباه دیگران بدانند و حتی گمان کنند که اگر آفتی متوجه جمع شود بخاطر وجود او و عملکرد اوست.

ماهیت احساس گناه

احساس گناه را یک هیجان مرکب دانسته اند که ناشی از لذت و ترس است و کنش های متقابل این دو هیجان آن را پدید می آورد. ماهیت آن را نوعی دفاع دانسته اند و گفته اند احساس گناه برای او نقش دفاعی دارد. دلیل آن این است که او احساس نامطلوب و آزار دهنده ای را در خود می پروراند و می خواهد خود را از اضطراب و ترس فوق العاده و دردناک راحت کند. گفته اند که اجزای احساس گناه ترس و لذت توام است که وقتی این دو به صورت مساوی پدیدار گردند در آن صورت احساس گناه پدید می آید. کودک از سوئی به دنبال لذت ممنوعه است و از سوی دیگر از ارتکاب آن ناراحت و این خود موجب بروز آن احساس است. برخی اساس و ماهیت آن را عاطفه ای منفی به صورت خجلت ذکر کرده اند. گویند که او از عمل و رفتار، و طرز فکر خود احساس شرمساری دارد و از آن رنج می برد. البته این احساس در کودک باعث می شود که او در فکر آن باشد که برخی از آنها را سرو سامان دهد و گاهی هم در برابر آن احساس ضعف و یاس کند.

حالات کودکان مبتلا به احساس گناه

کودکانی که دچار احساس گناه هستند حالات خاصی دارند از جمله اینکه:

- گناهی نکرده اند ولی همیشه وحشت دارند.

- درحال وهم و خیال به سر می برند، ترس از این دارند که مچ شان باز شود و دیگران به باطن آنها پی برند (با اینکه مساله ای ندارند).

- همیشه در اضطراب و نگرانی به سر می برند که نکند تو خالی درآیند.

- گاهی خواب های وحشتناک می بینند مثلا می بینند که می خواهند او را  سرکوب کنند، او را به زور با خود ببرند و او مقاومت می کند. یا او را به جائی می برند و می خواهند بکشندش، و او مخفی شده و یا به دیگران پناه می برد. (حالات روزشان در خواب منعکس است).

- او به دلیل تحمل ناشی از احساس گناه دائما در حالت خشم و عصبانیت است و این به نوبه خود زمینه ساز نابسامانیهای بسیاری است.

- در حالتی هستند که نمی توانند قرار و آرامی داشته باشند و یا از ته دل و با تمام وجود بخندند. لحظه ای از غم و رنج فارغ نیست و نمی داند چگونه خود را راحت و آرام کند.

ظاهر و باطن آنان

اینان ظاهری دارند و باطنی. گو اینکه ظاهرشان حکایت از وضع درونشان دارد با  این حال برخی از آنان بویژه کسانی که تیزهوشترند ماسکی بر چهره دارند و در پشت آن می کوشند حقیقت حال خود را مخفی دارند، و هم سعی دارند که آن را وسیله ای برای دفاع از خود و جلوگیری از بروز و ظهورش قرار دهند. اینان در ظاهر افرادی هستند صدیق، دوستدار، کم توقع، مهربان، خیرخواه، انتقادپذیر، آرام و مودب، طوری که برخی از افراد ظاهربین درباره آنها  داوری خوبی دارند، آنها را افرادی مودب و قابل اعتماد می شناسند، اما در باطن اینان آشوبی دارند و خود را مستحق رنج و عذاب می دانند و گمانشان این است که لایق زندگی بهتر نیستند و اگر کسی درباره شان عمیق گردد و با آنها به گفت و شنود بنشیند می تواند دریابد در چه شرایطی هستند. ظاهرشان نمایشی بیش نیست ولی در درونشان پر است از انتقام، کینه و خودخواهی، عدم گذشت، جاه طلبی، تفرعن و پرتوقعی، ناسازگاری، خشم و نفرت، حسادت، میل به تحقیر که سعی دارد آنها را بروز ندهد. اینان دچار وسوسه ها هستند و دائما در این اندیشه که چرا چنین کردم؟ چرا گول خوردم؟ چرا بی شخصیت هستم؟ و برای ایجاد آرامش و موازنه در وسوسه ها گاهی به خودخوری پرداخته و در اموری آن را به صورت های مختلف بروز می دهند. در مورد اول است که دریچه های افسردگی و انزوا را به روی خود باز می کنند.

احساس و تصور آنان:

کودکانی که دچار احساس گناه هستند با همه تسلیمی که از خود نشان می دهند و با همه بی اهمیتی که به سخنان در رابطه با خود نشان می دهند همیشه این احساس را در خود می پرورانند که مورد انتقام و تهدید هستند. احساس پریشان حالی و ماتم دارند و تصورشان این است که می خواهند از او انتقام بگیرند. گاهی احساس می کنند آدم خوبی نیستند و بدین خاطر مورد احترام نمی باشند، و یا احساس می کنند منطق شان ناصواب است و به همین نظر دیگران برای رای و نظر او احترامی قائل نیستند. افکار تقصیر برانگیزی آنها را احاطه کرده است که مثلا من باعث چنین و چنان شدم، من باعث آبروریزی فلان کس شده ام. این امر باعث احساس ناگواری در او می شود. گاهی این احساس را دارند که نکند افکار درون و بیرون او آشکار شود و حقیقت او بر ملا گردد. تصورشان از خود تصور ضعف و ناتوانی است و بدین نظر در انتظار حوادث ناگواری هستند، در برابر حوادث احساس ناتوانی و یاس دارند و این خود سبب احساس بی ارزشی است.

انتظارات و توقعات

اینان از یک سو دچار احساس گناه و در نتیجه گرفتار سرزنش خویشند و از سوی دیگر به علت غرور خواستار احترام گذاری و رعایت دیگران در قدرشناسی از خود هستند و این خود یک تضاد و تعارضی است که درون آدمی را رنجه می دارد و موجبات نابسامانی در رفتار را فراهم می سازد. ترس از طرد و رد، آنها را آزار می دهد و وحشت از این دارند که مورد تایید و تصویب قرار نگیرند و حقیقت شان افشا شود. بدینسان خواستار پناه دهی دیگران هستند. از جهت دیگر وضعشان به گونه ای است که گوئی از دیگران منتفرند و نمی خواهند با کسی سروسری داشته باشند. به هرحال با همه شکسته نفسی، و همه نفرت ها اصرار دارند و قلبا می خواهند دیگران به آنها توجه کنند و در کارش عیب و ایرادی نبینند، او را فردی با ارزش بدانند، اینان در مواردی از خدا انتظاراتی دارند می خواهند خداوند هر چه را که او خواسته است فراهم کند. دست به دعا برمی دارند و می خواهند که مثلا پدر یا مادر بمیرد، هرکسی که برای او عامل گناه شده از میان برود تا او از دیدارشان ناراحت نباشد. گاهی انتظار دارند و دعا می کنند که اگر خواسته شان برآورده نمی شود خود بمیرند و راحت شوند. انتظار تنبیه، مجازات، سر رسید کیفر برای آنان بسیار است. این امر در رابطه با سنین نوجوانی بسیار است و ممکن است به درجه و مرحله ای برسند که خود عامل کیفر خویش شوند و تن به انتحار دهند. در بزرگتران حتی دیده شده است که خود را در جائی محبوس کرده و شکنجه داده اند.

تیپ آنها

اینان با همه قبولی که از گناه و لغزش خود دارند افرادی هستند خودخواه، متفرعن، حساس که از انتقادات می رنجند و مسائل را با سوءظن می نگرند. اگر شکسته نفسی دارند آن هم به خاطر خودخواهی و تفرعن آنهاست، با اعلام این ادعا که من گناهکارم و اشتباه کرده ام می خواهند بزرگ فروشی کنند و در واقع بگویند من فردی با انصاف هستم و شهامت آن را دارم که خود را گناهکار معرفی نمایم. در درون خود فردی هستند ناتوان، متزلزل، پر از احساس حقارت و درگیر با اضطرابات، گستاخند ولی خود را ناگزیر می بینند که خجالتی نشان دهند. خود انتقادگرند ولی از انتقاد وحشت دارند و در درون خویش حاضر نیستند که مسئوولیت امری را بر عهده گیرند. از تیپ و گروهی هستند که در برابر مصائب و ابتلا آت حالت انفعالی به خود می گیرند. اهل شک و تردیدند و نمی توانند لذت گناه را بچشند و یا عقوبت آن را و این حالت در آنان در نوسان است. گاهی خود را سرزنش می کنند که چرا گناه کرده اند و زمانی هم به خاطر لذت سرزنش و ملامت خود را نادیده می گیرند و در کل از کسانی نیستند که اتکای به نفس داشته باشند.

عوارض همراه

احساس گناه به ظاهر یک ضایعه روانی است ولی در واقع عوامل دیگری را به همراه دارد. مثلا احساس گناه همراه است با:

- ترس، ترس از دست دادن محبوبیت خود، ترس از طرد و رد شدن، ترس از تهدید و تنبیه، ترس از به دام بلا افتادن، در عقوبتی گیر کردن، و....

- اضطراب و پریشان حالی، دغدغه خاطر که نمی گذارد او راحت و آرام بگیرد و قدرت و توان حرکت داشته باشد. فردی  است بیقرار و نا آرام.

- کینه توزی و عقده از دیگران، که چرا آنان بدان گونه که حق اوست رعایت نمی کنند و چرا آنان عامل لغزش و گناه او شده اند.

- خشم و اندوه و انتظار که به صورت درهم سبب کاهش حالت کار و تلاش اوشده اند و استقرار روانی را از او سلب کرده اند و چرا در برابر او سدی ایجاد شده و چه کسی می خواهد آن مانع را از سر راه بردارد.

- دروغ و یا خودنمائی تا سبب نجات او از دامی شود که در آن گرفتار است.

- احساس پوچی و بی ارزشی و اینکه چرا زنده است، وجود او چه قیمت و بهائی دارد و چرا به چنان وضعی گرفتار آمده است.

-بدبینی و بداخلاقی، دو روئی و نفاق، اختلالات عاطفی و...

منـابـع

دکتر علی قائمی- خانواده و مسائل عاطفی کودکان – از صفحه 330 تا 336 و صفحه 338 تا 339

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد