چگونگی حضور معصومین (ع) بر بالین محتضر

فارسی 931 نمایش |

ممکن است در مسأله ی «حضور معصومین علیهم السلام بر بالین محتضر» شبهه ای در بعض اذهان پیدا شود و بگویند: این چگونه متصور است که به بالین هر محتضری امامان علیهم السلام حاضر شوند با اینکه امکان دارد در ساعت واحدی در مکان های متعددی از عالم، هزاران انسان در حال احتضار باشند و عقلا مستبعد و یا ممتنع است که شخص واحد در آن واحد در امکنه ی بسیاری حاضر گردد؟

دفع شبهه به این است که این جریان در ردیف جریانات عادی عالم طبع نیست تا با موازین عالم اجسام و طبیعت، تقدیر و اندازه گیری شود، بلکه یک امر خارق العاده و از سنخ معجزات انبیاء و کرامات اولیای خدا می باشد و دور از شعاع درک ما انسان های محصور در تنگنای نظامات محدوده ی دنیاست و لذا پس از پذیرفتن و اذعان به امکان صدور «معجزات» از مقربان درگاه خدا، تردید در قبول این مطلب بسیار نابجا و دور از منطق اهل سداد و صفاست. اگرچه بعض بزرگان توجیهاتی کرده اند از قبیل: امکان تصرف نفس قوی در ابدان متکثره و قدرت بر ایجاد هزاران بدن در آن واحد در امکنه ی متعدده یا تمثل آن بزرگواران با اجساد مثالیه و یا ارتسام صورتشان در حس مشترک محتضر و نظایر اینها. ولی حق سخن همان است که بعض محققین فرموده اند: «یعنی بر ما واجب نیست تفحص و تحقیق از چگونگی و کیفیت حضورشان در بالین اشخاص محتضر، بلکه آنچه بر ما لازم است، همان تصدیق اجمالی به مضامین اخبار کثیره ای است که در این باب از منابع وحی خدا به ما رسیده است و سپس تفویض علم به تفاصیل آن، به خودشان صلوات الله علیهم اجمعین». نظیر این بیان را «علامه مجلسی»هم فرموده اند. این جمله را هم علامه مجلسی (اعلی الله مقامه الشریف) در پایان بحث مربوط به «میزان» می فرمایند: «ما، به وجود میزان و دستگاه سنجش عمل در روز قیامت ایمان آورده و معتقد می شویم. ولی علم به حقیقت و کیفیت آن را به صاحبان علم قرآن ]عترت طاهره علیهم السلام[ وا می گذاریم و رنج دانستن آنچه را که با بیان روشن برای ما واضح نساخته اند بر خود تحمیل نمی کنیم».

مهمترین کار، مبارزه با عوامل وسوسه انگیز

«غزالی» می گوید: آنچه که درباره ی آن او را سفارش می کنم این است که در مقام پی بردن به جزئیات و تفاصیل مسائل مربوط به مرگ و وقایع بعد از مرگ اندیشه و تفکر بسیار منما و خود را به رنج و تلاش در شناسایی کیفیات آن مطالب میفکن، بلکه به اندیشه و تدبیر دفع عذاب و جلوگیری از موجبات عقاب بپرداز، چه آنکه محققا مرگ می آید و انسان به دنبال آن یا به عذاب عظیم مبتلا می گردد و یا به نعیم مقیم متنعم می شود. پس سزاوار آن است که آدمی خود را چنان بسازد که به نعمت جاوید متنعم گشته و از عذاب ابد در امان باشد وگرنه بحث در سنخ ثواب و عقاب و شکل و چگونگی های آن، فضول محض است و تضییع وقت».

و نیز وی درجای دیگر از سخنش پس از شرح علائم و نشانه های وسوسه ی شیطان در نیت و فکر انسان می گوید: حال اگر کسی پس از روشن شدن این مطالب به جای مبارزه با عوامل وسوسه انگیز و طرد ابلیس از حومه قلب خود در این مقام برآید که ذات و ماهیت شیطان را بشناسد و با جد تمام بیندیشد که آیا شیطان چه سنخ وجودی دارد و شکل و قیافه اش چگونه است؟ آیا جسم است یا غیر جسم و اگر جسم است به چه کیفیت در بدن انسان داخل گردیده و در فکرش اثر می گذارد و امثال این امور که به هیچ وجه ارتباطی با وظیفه ی کنونی وی که دفع وساوس شیطان از جانش و مهیا ساختن خویش برای آن عالم می باشد، ندارد! درست مثل این آدم، مثل کسی است که عقرب و یا مار کشنده ای در لابه لای جامه های تنش داخل گشته و هر لحظه احتمال مرگ و هلاکت درباره اش می رود و او که پیش از همه چیز باید در مقام دفع خطر برآید و هرچه زودتر آن حیوان مهلک را از جامه و جان خود دور سازد و خود را از مرگ حتمی برهاند، به جای همه ی اینها بنشیند و با اهتمام شدید به این بحث بپردازد که آیا این مار و عقرب مهلک که در جامه ی من داخل شده است، چه شکل و رنگی دارد و عرض و طولش چه مقدار است، از کجا آمده و به چه کیفیت در جامه ی من رفته و نحوه ی نیش زدنش چگونه است و....؟ آری، این عمل در نزد عقلاء عین جهل است و سفاهت و نتیجه ای جز مرگ و هلاکت نخواهد داشت. حال، انسانی هم که از روی ادله ی روشن به دست آورده ویقین نموده است که به هنگام «احتضار» و پس از مرگ، با جریاناتی بس عجیب از مناظر زشت و زیبا، هول انگیز و بهجت زا مواجه خواهد و در نتیجه یا معذب به عذاب شدید و یا متنعم به نعیم مقیم خواهد گشت، طبیعی است که به حکم خرد در مقام دفع بلا و جلب نعم باید برآید و جدا از بحث در کیفیات و چگونگی ها و جزئیات آن بلا و نعمت درگذرد که نه سود کثیری به حال او خواهد داشت و نه راه مورد اعتمادی برای نیل به تفاصیل آن به دست او خواهد رسید و لذا جز تضییع وقت و از دست رفتن فرصت تحصیل سعادت، نتیجه ای عائد وی نخواهد شد.

منـابـع

سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره قیامت – از صفحه 682 تا 685

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد