جستجو

خصوصیات و ویژگیهای حضرت اسحاق علیه السلام

موحد

خداوند می فرماید: «قالوا نعبدالهک و اله ء ابائک ابراهیم واسماعیل و اسحاق الها واحدا و نحن له مسلمون؛ خدای تو، و خدای پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را می پرستیم و ما در برابر او تسلیم هستیم.» (بقره/ 133) چنانچه در شأن نزول آیه شریفه آمده است جمعی از منکران اسلام، مطلب نادرستی را به یعقوب پیامبر خدا نسبت می دادند، قرآن برای رد این ادعا بی دلیل می گوید: مگر شما به هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید حاضر بودید که آن چنان توصیه ای به فرزندانش کرد؟ آری آنچه را شما به او نسبت می دهید نبود، بلکه این چنین بود که به هنگام مرگ از فرزندان خود پرسید بعد از من چه چیز را می پرستید؟ آنها در پاسخ گفتند: «خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را می پرستیم، (که همانا) خداوند یگانه و یکتا است، و ما در برابر فرمان او تسلیم هستیم.» آیه شریفه گویای چند نکته است:
اولا، یعقوب (ع) و پدرش اسحاق (ع) و عمویش اسماعیل (ع) و جدش ابراهیم (ع) موحد و یکتاپرست بوده اند و فرزندان یعقوب (ع) نیز برادامه این راه نورانی تأکید می کردند. بنابراین توحید و یگانه پرستی در این خانواده ریشه دار و اصیل بوده است.
ثانیا، نشان می دهد که یعقوب (ع) خوف آن داشت که فرزندانش از این میراث عظیم و جاودان و نجات بخشش معنوی به خوبی استفاده نکنند، از این رو برای رفع این نگرانی، از فرزندانش در خصوص ادامه این راه نورانی، حیات بخش و سعادت آفرین سؤال می کند، و فرزندانش (تماما) بر ادامه راه توحیدی پدرانشان تأکید کردند. پس در واقع یعقوب (ع) با طرح این سؤال قصد داشت بر پیمودن طریق هدایت و نجات توصیه نماید، تا عزم فرزندانش در پیمودن آن راسخ تر گردد. در نتیجه با اندک تأملی در ظاهر آیه شریفه، این نکته استنباط می شود که اسحاق (ع) و پدرش ابراهیم (ع) و برادرش اسماعیل (ع) و فرزندش یعقوب (ع) و فرزندان یعقوب (ع) تماما موحد و یکتاپرست و مروج طریق توحید و دعوت کننده به این راه بوده اند، و تلاش داشته اند این خصوصیت در خانواده ابراهیم (ع) برای همیشه حفظ شود.
این الگو و مدلی است برای پدران که:
اولا، همانطوری که از خود ارث و میراث مادی به جای می گذارند، سعی و تلاش نمایند ارث و میراث معنوی سعادت بخش نیز داشته باشند. به بیان بهتر، والدین همانگونه که سعی و تلاش می کنند تا راه به دست آوردن سرمایه های مادی را بیابند و سپس با استفاده مفید از آن راه، به امرار معاش خود و فرزندانشان می پردازند، حتی از این مرحله نیز فراتر می روند و با پس انداز نسبت به آتیه آنها، اهتمام و اهمیت خود را نشان می دهند، تا مبادا خود و فرزندانشان در مضیقه و تنگنا قرار گیرند، باید به همین صورت تلاش کنند تا اولا راه کسب سرمایه های سعادت بخش معنوی را بیابد.
ثانیا، در عمل رهرو آن راه شود تا بدین شکل هم خود به سعادت و کمال ابدی دست یابد و از فقر معنوی نجات یابد و هم فرزندانشان را راهنما و هادی گردند، تا آنها نیز با استفاده از مدلی که پدر برایشان باقی گذارده است، به فقر معنوی گرفتار نگردند و در مضیقه و تنگنا قرار نگیرند. علاوه بر اینکه میراث معنوی جاوید و فنا نشدنی است و به حتم دربردارنده سعادت ورثه می باشد و کمتر اتفاق می افتد که سبب انحراف و گمراهی شود و حال آنکه میراث مادی، نه جاوید و باقی است و نه همیشه سبب سعادت می گردد.
«اسماعیل و اسحاق فرزندان حضرت ابراهیم (ع)، و یعقوب فرزندان اسحاق است، و اینکه نام اسماعیل را در آیه بر اسحاق مقدم نموده شاید بدین علت است که وی فرزند بزرگ ابراهیم (ع) بوده». بنابراین اسماعیل عموی یعقوب است نه پدر او، و اینکه در آیه از اسماعیل به عنوان پدر یعقوب نام برده، علتش این است که در عرب به عمو نیز پدر می گفتند چنانکه به جد نیز پدر می گویند (در کتاب سیمای حضرت ابراهیم (ع) در قرآن کریم این بحث وجود دارد که در مورد آذر عموی ابراهیم (ع) تعبیر به پدر ابراهیم شده بود که در آنجا این نکته به صورت کامل توضیح داده شده) علت دیگر چنین تعبیری این است که از باب اکرام و تعظیم نسبت به حضرت اسماعیل (ع) چنین فرموده و وی را مانند پدر برای فرزندان یعقوب لازم الاتباع دانسته است.

مخلص

خداوند می فرماید: «انا اخلصناهم بخالصة ذکری الدار؛ ما آنها را با خلوص ویژه ای خالص کردیم و آن یادآوری سرای آخرت بود.» (ص/ 46) از جمله ویژگیها و خصوصیات نیک انسانهای رستگار، این است که افق دیدشان به زندگی چند روزه دنیا و لذات محدود و زودگذر آن متوقف نمی گردد، بلکه در ماورای این زندگی زودگذر، سرای جاویدان و نعمتهای بی پایانش را می بینند و همواره برای آن در تلاشند. برخی از مفسران کلمه «دار» را به «دنیا» تفسیر کرده، مراد از آیه را ماندن نام و یاد نیک این پیامبران در میان جهانیان تا پایان دنیا دانسته اند; ولی بیشتر مفسران به دلیل اطلاق کلمه «دار» و ظهور آن در دار حقیقی، مراد از آن را «سرای آخرت» دانسته، گفته اند آنان همواره به یاد آخرت بودند و مردم را نیز با یادآوری آن به سوی خدا می خواندند.
علامه طباطبایی در تفسیر آیه مورد بحث می فرماید جمله «انا اخلصناهم» تعلیل جمله «اولی الایدی والابصار؛  نيرومند و ديده‏ ور بودند.» (ص/ 45) است، یعنی می فرماید اینکه گفتیم اینان صاحبان «علم و قدرتند» بدین دلیل است که ما آنان را به خصوصیتی خالص کردیم، خصلتی بس عظیم الشأن که عبارت است از «یاد آخرت». وقتی انسان غرق در یاد آخرت و شیفته لقاء و جوار رب العالمین گشت و تمام هم و غمش متمرکز در آن شد، قهرا معرفتش نسبت به خدا کامل گشته و دیدگاهش در تشخیص عقاید حق صائب می گردد، و نیز در سلوک راه عبودیت «حق تعالی» بصیرت و آگاهی پیدا می کند، در نتیجه بر ظاهر حیات دنیا و زینت آن جمود نخواهد داشت. چنانکه در شأن چنین افرادی می فرماید: «فاعرض عمن تولی عن ذکرنا ولم یرد الاالحیوة الدنیا. ذلک مبلغهم من العلم؛ حال که چنین است از کسی که از یاد ما روی می گرداند و جز زندگی مادی دنیا را نمی طلبد اعراض کن.» (نجم/ 29- 30) این آخرین حد آگاهی آنها است.
با استناد به فرمایش علامه (ره) «یاد آخرت و انتظار وصول به جوار رب العالمین» رسیدن به قدرت و آگاهی و بصیرت است. بنابراین یکی از راههای منتج در قدرتمندی و کسب آگاهی و بصیرت «خلوص ذکر» است، یعنی همواره به یاد خدا، برای خدا «و شفیه لقاء» و استقرار در جوار رب العالمین بودن. این مدلی است که قرآن کریم با مشخص کردن الگوها و مصادیق واقعی و عینی (یعنی انبیاء) برای نیل به کمال ارائه می نماید، تا شاید صاحبان عقل و خرد از آن بهره گیرند و گرفتار بیراهه های مخوف و مهلک نگردند.

گزینش، علم، اتمام نعمت

خداوند می فرماید: «و کذلک یجتبیک ربک و یعلمک من تأویل الاحادیث ویتم نعمته علیک و علی آل یعقوب کما اتمها علی ابویک من قبل ابراهیم و اسحق ان ربک علیم حکیم؛ و اینگونه پروردگارت تو را برمی گزیند و از تعبیر خوابها به تو می آموزد و نعمتش را بر تو و برخاندان یعقوب تمام و کامل می کند، همانگونه که بیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام کرد، و به یقین پروردگار تو دانا و حکیم است.» (یوسف/ 6) در این آیه خداوند به یوسف خبر می دهد همان گونه که نعمتش را بر ابراهیم و اسحاق تمام کرد، بر او نیز تمام و کامل خواهد کرد. مفسران اتمام نعمت بر ابراهیم و اسحاق را به نبوت آن دو، نجات ابراهیم از آتش نمرود و اسحاق از ذبح، یا برگزیده شدن ابراهیم به مقام خلیل اللهی و به وجود آمدن یعقوب و فرزندان او از اسحاق، تفسیر کرده اند. از ظاهر آیه شریفه استفاده می شود، حضرت یوسف (ع) در سه مسئله همانند جدش حضرت ابراهیم و اسحاق (ع) است:
1- برگزیده شدن به مقام نبوت
2- عالم به علم تأویل احادیث
3- اتمام نعمت
اگر چه آیه شریفه، موضوع اولش بیان ویژگیها و خصوصیات حضرت یوسف (ع) است، لکن از تشبیه وی به اجدادش حضرت ابراهیم و اسحاق (ع) استفاده می شود که، این خصوصیات و ویژگیها در آنها نیز بوده است.

مقتدر و بصیر

خداوند می فرماید: «و اذکر عبدنا ابراهیم و اسحاق و یعقوب اولی الایدی و الابصار؛ به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستها (ی نیرومند) و چشمها (ی بینا).» (ص/ 45)
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می گوید: «دست و چشم در صورتی مدح می شود که در راستای هدفی که برای آن آفریده شده، در خدمت خداوند و بندگانش باشد; یعنی به وسیله چشم راه درست برگزیده شود و با دست عمل صالح انجام گیرد، پس "اولی الایدی و الابصر" کنایه از توان آنها در اطاعت و پرستش خداوند و رسیدن به خیر و دیدن راه حق برای گزینش اعتقاد صحیح است.» از ابومسلم نقل شده که معنای آن «اولی العلم و العمل» است. برخی دیگر «أولی الایدی» را صاحب نعمت برای دعوت بندگان به دین و «اولی... الأبصر» را صاحب عقل، یعنی عاقل دانسته اند. به هر حال در خصوص معنای «ایدی و ابصار» در تفاسیر مطالبی بیان شده است:
الف) دست و چشم در آیه شریفه به معنای دو عضو مخصوص بدن نیست بلکه کنایه از دو صفت «علم و قدرت» است.
ب) «ایدی» به معنای قدرت و توانایی در اطاعت خدا است، و «ابصار» به معنای بصیرت و آگاهی در دین است، به عبارت دیگر «اولی الایدی و الابصار» به معنای صاحب علم و عمل بودن است برای اینکه اکثر اعمال با دست است و مهمترین مبادی معرفت و شناخت چشم است.
ج) «ایدی» قدرت بر عبادت و «ابصار» آگاهی در دین است.
د) «ایدی» عمل و «ابصار» علم است.
ه) صاحب «ایدی» یعنی ولی نعمت مردم است به خاطر اینکه آنها به نعمت دین فرا می خواند و «ابصار» جمع بصیر به معنای عقل است.
و) کلمه «ایدی و ابصار» کنایه از این است که نامبردگان در اطاعت خدا و رساندن خیر به خلق و نیز در بینایی شان در تشخیص اعتقاد و عمل به حق بسیار قوی بوده اند.
در کل آیه شریفه انبیای مذکور را مدح می کند به اینکه صاحب دست و چشمند و این معنا هنگامی صادق است که انسان دست و چشم را در مواردی استعمالشان نماید و به کار بگیرد که خداوند به آن هدف آن دو عضو را عنایت نموده یعنی دست و چشم را در راه انسانیت خود به خدمت گرفته باشد در نتیجه با دست اعمال صالح انجام داده و به خلق خدا خیر برساند و با چشم راههای عافیت و سلامت را از موارد هلاکت تمیز داده و به حق برسد.
این است مدل دست و چشمی که پیامبران خدا عرضه می نمایند، چشمی حق بین و واقع نگر که سبب کسب معرفت و شناخت آگاهی از مسیر الی الله باشد و دستی که به سوی غیر خدا دراز نگردد و کاری که خدا نخواسته انجام ندهد، بلکه تنها به سوی باری تعالی دراز شود. این دست و چشمی ممدوح است زیرا به سوی ظرفیت اسمی و استاندارد آفرینشی خود حرکت کرده و به مراحلی از رشد و کمال دست یافته است. از جمله آثار، صاحب «چشم» بودن (به معنای واقعی) امام و پیشوا شدن و به امر خدا هدایت کردن و دریافت وحی است. و از جمله آثار صاحب «دست» بودن (به معنای واقعی) زکات دادن و اعمال خیر انجام دادن و برپا داشتن نماز است.

هدایت شده و هدایتگر

هدایت و راهنمایی الهی از بزرگترین نعمتهایی است که اسحاق و پیامبران دیگر به دریافت آن مفتخر شده اند: «و وهبنا له اسحـق ویعقوب کلا هدینا... * ذلک هدی الله یهدی به من یشاء؛ و اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم [و] همه را هدایت کردیم، و نوح را از پیش هدایت کرده بودیم، و از نسل او داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را هدایت کردیم، و بدین سان نیکوکاران را پاداش می دهیم. و همچنین زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را که همگی از صالحان بودند. و اسماعیل و یسع و یونس و لوط را، جملگی را بر جهانیان برتری دادیم.» (انعام/ 84- 88) افتخار اسحاق و یعقوب تنها به این نبود که پیامبرزاده اند، بلکه شخصا در پرتو فکر صحیح و عمل صالح نور هدایت را در قلب خود جای داده بودند، از این رو می فرماید هر یک از آنها را هدایت کردیم. و تقدم «کلا» بر «هدینا» بدین علت است که بفهماند، هدایت اسحاق و یعقوب به تبع هدایت ابراهیم (ع) نبود بلکه هدایت الهی برای هر یک به صورت مستقل صورت گرفته است در واقع خواسته بگوید ما ابراهیم (ع) را هدایت کردیم، اسحاق (ع) را هدایت کردیم، یعقوب (ع) را هم هدایت کردیم. مجمع البیان در تفسیر کلمه «کلا هدینا» می گوید: «مقصود از هدایت حضرت ابراهیم (ع) و فرزندانش "اسحاق و یعقوب" برتری دادن آنها به وسیله نبوت است چنانکه در آیه شریفه "و وجدک ضالا فهدی؛و تو را سرگشته يافت پس هدايت كرد." (ضحی/ 7)  مقصود از هدایت رسیدن به مقام نبوت است.»
در خصوص هدایتگری پیامبران و حضرت اسحاق (ع) خداوند می فرماید: «و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا؛ و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند.» (انبیاء/ 73) و معنای هدایتگری در آیه این است که آنها مردم را دستگیری می نمایند و به سرمنزل مقصود می رسانند. به عبارت دیگر آنها با افعال و اقوالشان خلق را به راه حق و به دین مستقیم هدایت می کنند (و خلق باید به آنها اقتدا کنند) پس کسانی که هدایت می جویند به وسیله آنها در اقوال و افعالشان، نعمت (هدایت) ما بر ایشان خواهد بود.

صالح
خداوند می فرماید: «و وهبنا له اسحـق ویعقوب نافلة و کلا جعلنا صــلحین؛ و اسحاق و یعقوب را به عنوان عطیه به او بخشیدیم و همه را شایسته قرار دادیم.» (انبیاء/ 72) و «و بشرناه باسحاق نبیا من الصالحین؛ و ما (حضرت ابراهیم) را به اسحاق، پیامبری از شایستگان بشارت دادیم.» (صافات/ 112) یعنی آنها را برای نبوت صالح قرار دادیم، یا اینکه به صالح بودنشان حکم کردیم. به گفته برخی از مفسران این تعبیر بالاترین ثنایی است که خداوند درباره برخی از بندگان به کار برده است. صالح در لغت به معنای نیک و اهلیت آمده است. و در آیه شریفه با صراحت تمام حضرت اسحاق (ع) را توصیف به نیک بودن می نماید. البته آیه شریفه به سه نکته دلالت دارد:
اولا به یکی از مواهب بسیار بزرگ، حضرت ابراهیم (ع) را بشارت می دهد (که آن بهره مند شدن از فرزند نیک و با فضیلت است)
دوما، به نبوت حضرت اسحاق (ع) تصریح می فرماید.
سوما، به صالح بودن وی تصریح دارد که مورد اصلی بحث همین نکته است.

احسان کننده
خداوند می فرماید: «و وهبناله اسحاق و یعقوب کلا هدینا و کذلک نجزی المحسنین؛ و ما اسحاق و یعقوب را به او (حضرت ابراهیم) بخشیدیم و هر دو را هدایت کردیم این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم.» (انعام/ 84) در آیه شریفه پس از نامبردار کردن (ده نفر از) پیامبران عظیم الشأن از جمله حضرت اسحاق (ع) می فرماید این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم و با این عبارت اولا، نیکوکار بودن افراد مذکور را مشخص و آنها را توصیف به صفت نیکوکاری می کند، ثانیا، می فرماید ما نیکوکاران را اینگونه پاداش و جزاء می دهیم. در مورد معنای «نجزی» یا «جزاء الهی بر پیامبران مورد نظر» مطالبی گفته اند:
الف) مقصود از کلمه «جزاء» نیل به ثواب و کرامات است.
ب) مقصود از «جزاء» رساندن به مقام نبوت است، و خداوند به وسیله این درجه و مقام آنها را جزاء داده است.
ج) و نیز گفته اند، ظاهر و سیاق آیه چنین اقتضاء می کند که مقصود از «جزاء» همان هدایت الهی باشد.
به جهت اشاره به عظمت موضوع، از لفظ «کذلک» استفاده شده است، و در اینجا با به کار بردن این لفظ، مهم بودن هدایت نیکوکاران را رسانیده است. از جمله «کذلک نجزی المحسنین» چنین استفاده می شود که مقام و موقعیت آنان (پیامبران عظیم الشأن مذکور) در آیه در پرتو اعمال و کردار آنها بوده است.
با توجه به آخرین کلام در معنای «نجزی المحسنین» پیام آیه شریفه این است که خداوند بر اساس معیار خاصی، بشریت را از مواهبش بهره مند نموده است. بر این مبنا هر پاداشی بهایی دارد که تا انسان بهایش را نپردازد و تا زمینه اش را مهیا نسازد خداوند بی جهت مقامی نمی دهد ولو آن شخص پیامبرش باشد. و بالاخره می فرماید، این افراد (مذکور در آیه) به مقام هدایت، نبوت و سایر مواهب رسیده اند علتش نیکوکار بودن آنها است. بنابراین نه تنها راه برای سایر انسانها در نیل به کمال مسدود نیست، بلکه سرمایه رسیدن به مواهب و مقامات الهی، «نیکوکار» بودن معرفی شده تا دیگران نیز بتوانند از این سرمایه استفاده نمایند، بعلاوه بشریت می تواند، افراد مذکور در آیه شریفه را الگو و مدل در نیکوکاری، قرار دهد، و در واقع وجود این الگوها خود، از مواهب الهی محسوب می گردد.

لسان صدق

خداوند می فرماید: «وهبناله اسحاق و یعقوب و کلا جعلنا نبیا* و وهبنا لهم من رحمتنا و جعلنا لهم لسان صدق علیا؛ ما اسحاق و یعقوب را به او (حضرت ابراهیم) بخشیدیم و هر یک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم و از رحمت خود به آنان عطا کردیم و برای آنها نام نیک و مقام برجسته ای (در میان همه امتها) قرار دادیم.» (مریم/ 49- 50) بر اساس این آیه کریمه خداوند به حضرت ابراهیم، اسحاق و یعقوب (ع) «لسان صدق علی» عنایت فرمود.

مقصود از «لسان صدق علی»
مراد از «لسان صدق» در نظر برخی از مفسران، برخورداری از حسن ثنا در میان مردم است. اینان وصف این نعمت به «علو» را به سبب رواج این مدح و ستایش در میان همه ملل دانسته و گفته اند از این رو همه ادیان پس از ابراهیم او و فرزندانش را مدح و ثنا کرده و ادعا می کنند که از شریعت آنها پیروی می کنند. برخی دیگر آن را به بقای نام نیک آنها در امت محمد (ص) و جاودانگی آن تا قیامت، تفسیر کرده اند. گروهی نیز «علیا» را به «رفیعا» معنا کرده، مراد از «لسان صدق علیا» را ثنای جمیل صادق و با ارزش دانسته اند. به هر حال به عبارات گوناگون این جمله را معنا کرده اند:
الف) به معنای نام نیک و زبان خیر و مقام برجسته (در میان همه امتها) است و در حقیقت اعطای این مقام به دنبال دعای حضرت ابراهیم (ع) بود که فرمود: «واجعل لی لسان صدق فی آلاخرین؛ خدایا، برای من نام نیک در امتهای آینده قرار ده.» (شعراء/ 84)
ب) و نیز گفته اند به معنای، به نیکی یاد شدن در بین مردم به صورت بلندمرتبه، به این معنا است که تمامی ادیان متابعت می کنند از ابراهیم (ع) و ذریه اش و به نیکی از آنها یاد می کنند و می گویند ما بر دین آنها هستیم.
ج) و نیز می فرمایند، به معنای ذکر خیر در میان مردم و یا ذکر شر است، که اگر لسان به صدق اضافه شود معنایش ثنای جمیل مردم و ثنایی است که در آن دروغ نباشد و کلمه «علی» به معنای رفیع است و معنایش این است که برای آنان ثنایی جمیل و راست و رفیع القدر قرار دادیم. در خصوص معنای رحمت در اینجا احتمالاتی داده اند:
1) امکان دارد مراد از رحمت، امامت باشد، چنانکه در آیات 72 و 73 سوره انبیاء بدین معنا اشاره می فرماید و رحمت الهی را مقام امامت معرفی نموده است، بنابراین معنا، خداوند به اسحاق (ع) مقام امامت عطا نموده است.
2) ممکن است مقصود از رحمت، تأیید به روح القدس باشد، چنانکه در آیه 73 انبیاء بدان اشاره شده است، پس معنای عطای رحمت به اسحاق (ع) این است که خداوند به وسیله روح القدس وی را هدایت و تأیید نمود.
3) و نیز ممکن است معنای رحمت مطلق ولایت الهی باشد یعنی خداوند به حضرت اسحاق ولایت خدایی داد.

 از نخبگان
خداوند می فرماید: «و اذکر عبدنا ابراهیم و اسحاق و یعقوب و انهم عندنا لمن المصطفین الاخیار؛ و به خاطر بیاور بندگان ما، ابراهیم و اسحاق و یعقوب را همانا آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند.» (ص/ 45- 47) در توصیف حضرت ابراهیم، اسحاق و یعقوب (ع) می فرماید آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند. البته ایمان و عمل صالح آنها، سبب شده که خدا آنان را از میان بندگانش برگزیند و به منصب نبوت و رسالت مفتخر سازد.

عطیه الهی

در آیه «فلما اعتزلهم و ما یعبدون من دون الله وهبنا له اسحـق و یعقوب؛ و چون از آنها و از آنچه سوای خدا می پرستیدند کناره گرفت، اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و همه را پیامبر نمودیم.» (مریم/ 49) قرآن اسحاق و یعقوب را عطیه ای می داند که به پاداش دوری ابراهیم از قوم خود و امتناع او از پرستش بتها و برای جبران تنهایی او خداوند آن دو را به ابراهیم بخشید. در آیات 84 انعام; 39 ابراهیم; 72 انبیاء و 27 عنکبوت نیز از اسحاق به عنوان عطیه یاد شده و در برخی از آن آیات ابراهیم در پاسخ به این نعمت، به حمد و ستایش پروردگار می پردازد: «الحمد لله الذی وهب لی علی الکبر اسمـعیل و اسحـق؛ ستایش خدای را که در وقت پیری، اسماعیل و اسحاق را به من عطا کرد. به راستی پروردگار من شنونده دعاست.» (ابراهیم/ 39)

بشارت داده شده از سوی خداوند
خداوند پیش از تولد اسحاق اعطای چنین فرزندی را به ابراهیم: «و بشرنـه باسحـق نبیـا من الصــلحین؛ و او را به اسحاق، پیامبری از صالحان بشارت دادیم.» (صافات/ 112) یا به مادرش ساره: «و امراته قائمة فضحکت فبشرنـها باسحـق؛ و زن او ایستاده بود. [از خوشحالی] بخندید و ما وی را به اسحاق و از پی اسحاق به یعقوب مژده دادیم.» (هود/ 71) بشارت داده است.

برخوردار از رحمت خداوند
خداوند می فرماید: «وهبنا له اسحـق و یعقوب... و وهبنا لهم من رحمتنا؛ و چون از آنها و از آنچه سوای خدا می پرستیدند کناره گرفت، اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و همه را پیامبر نمودیم. و آنها را از رحمت خویش بهره مند ساختیم، و نام نیک و بلندی [در میان امت ها] برایشان قرار دادیم.» (مریم/ 49- 50) مفسران درباره تفسیر رحمت الهی بر یک نظر نیستند; برخی آن را وسعت روزی و بی نیازی آنها بر اثر برخورداری از فضل الهی، برخی دیگر با توجه به آیه «و وهبنا له اسحـق و یعقوب نافلة... وجعلنـهم ائمة یهدون بامرنا؛ و اسحاق و یعقوب را به عنوان عطیه به او بخشیدیم و همه را شایسته قرار دادیم. و آنها را پیشوایانی کردیم که [مردم را] به فرمان ما هدایت می کردند، و به ایشان انجام دادن کارهای نیک و برپا داشتن نماز و ادای زکات را وحی کردیم و آنان پرستشگر ما بودند.» (انبیاء/ 72- 73) مراد از آن را امامت، تأیید روح القدس، یا ولایت الهی و برخی همه نعمتهای دینی و دنیوی، دانسته اند.

امام
خداوند می فرماید: «و جعلنـهم ائمة یهدون بامرنا؛ و آنها را پیشوایانی کردیم که [مردم را] به فرمان ما هدایت می کردند.» (انبیاء/ 73) برخی با تمسک به روایتی از امام صادق (ع) بر این باورند که مقام امامت در این آیه برتر از مقام نبوتی است که خداوند به ابراهیم، اسحاق و یعقوب عطا کرد، زیرا هدایتی که از شئون امامت قرار داده شده، فقط به معنای راهنمایی مردم نیست، بلکه به معنای رساندن مردم به کمال از راه تصرف تکوینی در نفوس است و خداوند قدرت آن را فقط به امام داده است و امام برای برخورداری از چنین تصرف تکوینی ابتدا باید خود به آن متلبس باشد تا بتواند حلقه اتصال میان بندگان و خداوند باشد.

مبارک
خداوند می فرماید: «و بـرکنا علیه و علی اسحـق؛ و بر او و بر اسحاق برکت دادیم، و از فرزندانشان برخی نیکوکارند و برخی آشکارا بر خود ستمکارند.» (صافات/ 113) یعنی برکات دین و دنیا را به آنها افاضه کردیم، از این رو پیامبران از نسل آنها قرار داده شدند یا اینکه مراد از آن، کثرت فرزندان آنها و بقای آنان در قرنهای متمادی تا قیامت است.

عابد
خداوند می فرماید: «و کانوا لنا عـبدین؛ و آنان پرستشگر ما بودند.» (انبیاء/ 73) برخی از مفسران تقدم «لنا» بر «عـبدین» را نشان حصر و اشاره به توحید خالص این سه پیامبر دانسته اند. عده ای دیگر نیز عابد بودن آنها را به خشوع در طاعت و عبادت و خلوص در بندگی تفسیر کرده اند.

برگزیده و نیک
خداوند می فرماید: «و انهم عندنا لمن المصطفین الاخیار؛ و آنها در پیشگاه ما قطعا از برگزیدگان و نیکانند.» (ص/ 47) با توجه به برخورداری آنها از ویژگیهایی که در آیات قبل ذکر شد، آنان در نزد خداوند از برگزیدگان و نیکانند; یعنی برای نبوت و تحمل مشکلات آن برگزیده شده اند و در اندیشه، اخلاق و عمل، نیک هستند. برخی مفسران از این آیه که بدون هیچ قیدی آنان را از «اخیار» به شمار آورده، عصمت این سه پیامبر را استفاده کرده اند.

برتر از عالمیان
در سوره انعام پس از ذکر نام چند پیامبر می فرماید: «و کلا فضلنا علی العـلمین؛ و اسماعیل و یسع و یونس و لوط را، جملگی را بر جهانیان برتری دادیم.» (انعام/ 86) بیشتر مفسران «العـلمین» را عالمیان زمان هر پیامبر دانسته اند. علامه طباطبایی مراد از این برتری را برخورداری این پیامبران از هدایت فطری الهی بیان کرده است که بدون واسطه، شامل آنها شده است، در حالی که سایر مردم به واسطه آنها هدایت می شوند.

 

منابع

  • ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 1 ص 125و 618- 619، جلد 4 ص 191، جلد 3 ص 94
  • سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 7 ص 106 و 327 و 338، جلد 17 ص 321- 322، جلد 14 ص 80-81
  • ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد4 ص 330، جلد 7 ص 56، جلد 8 ص 480، جلد 5 ص 210، جلد 1 ص 214، جلد 6 ص 517
  • عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم
  • محمد خراسانى- دائره المعارف قرآن کریم- جلد 3- مقاله اسحاق

کلید واژه ها

پیامبران حضرت اسحاق فضایل اخلاقی قرآن ویژگی های پیامبران توحید اخلاص

مطالب مرتبط

ادله نبوت و رسالت حضرت اسحاق علیه السلام نمونه ای از مزاحمتهای شیطان برای پیامبران ارزیابی مقام مریم علیهاسلام از نظر مفسرین شبهه برتری مریم (س) از زکریا (ع) سیره و روش حضرت نوح علیه السلام در قرآن انبیاء علیهم السلام الگوی انسان در قرآن گرایش به آداب و رسوم گذشته، یکی از علل انحراف از مسیر حق در قرآن

اطلاعات بیشتر

اصل و نسب و سرگذشت حضرت اسحاق علیه السلام تفاوت داستان اسحاق علیه السلام در قرآن و کتاب مقدس شیوه های تبلیغی حضرت اسحاق علیه السلام ادله نبوت و رسالت حضرت اسحاق علیه السلام مکتب و آیین حضرت اسحاق علیه السلام

ابزار ها