جستجو

بررسی ابعاد ایمان از دیدگاه معتزله (بخش اول)

 

مقدمه

مسلک اعتزال یکى از جریان هاى با نفوذ کلامى در عالم اسلام است. این مشرب فکرى، به مقتضاى یکى از اصول اعتقادى خود یعنی، امر به معروف و نهى از منکر، پیوسته در جریان هاى سیاسى نیز درگیر بوده است. البته اصل امر به معروف و نهى از منکر تقریبا مورد قبول همه فرقه هاى اسلامى قرار دارد، اما معتزله تأکید بیشترى بر اهمیت آن دارند، به طورى که آن را جزو اصول پنج گانه خود قرار داده اند، (احمد امین، ضحى الاسلام، ج3، ص64). معتزله بر اساس برخى نظریات واصل بن عطا پى ریزى شد. اصول اساسى این مکتب که به قول خیاط، یکى از بزرگان اعتزال، هر کس تنها با اعتقاد به آن ها استحقاق نام معتزلى را مى یابد، عبارت است از توحید، عدل، وعد و وعید، منزلة بین المنزلتین و امر به معروف و نهى از منکر، (احمد محمود صبحى، فى علم الکلام، ج1، ص119). مسأله ایمان و کفر اگر چه اصالتا مربوط به بحث منزلة بین المنزلتین است، ولى با دو بحث وعد و وعید و امر به معروف و نهى از منکر هم در ارتباط است. بنابراین مى توان گفت اهمیت بحث ایمان در نظر معتزله چنان است که تقریبا در سه اصل اعتقادى این مکتب به آن پرداخته شده است. نکته مهم تر آنکه اساس پیدایش این مکتب به همین بحث یعنی، ایمان و کفر، بر مى گردد. گفته شده است که وقتى حسن بصرى در مورد وضعیت فاسق مورد سؤال قرار گرفت، واصل بن عطا که در مجلس حاضر بود رأی خاص ای ابراز کرد که مى توان گفت تازگى داشت. او گفت فاسق نه کافر است و نه مؤمن. همین اظهار نظر از سوى شاگرد، واصل، باعث شد تا استاد، حسن بصرى، در مورد او بگوید، اعتزل عنا، یعنى از ما فاصله گرفت، که بعدها نام این مکتب از آن مشتق شد، (همان ص184). هدف در این بررسى، محدود به مسأله ایمان از منظر معتزله است که به ناچار بحث کفر و فسق را هم فرا مى گیرد. منبع اصلى در تحقیق حاضر، کتاب شرح الاصول الخمسه از قاضى عبدالجبار معتزلى است. بیشتر آنچه ما از معتزله مى دانیم از رهگذر آثار اوست، که مهم ترین آن ها کتاب عظیم المغنى است که در چهارده جلد چاپ شده است. در مورد زندگى وى رجوع کنید به (احمد محمود صبحى، فى علم الکلام، ج1، ص332).

معناى ایمان
معتزله در تحلیل مفهوم ایمان به معناى لغوى آن توجه اى ندارند. زیرا معتقدند که ایمان، اسلام و دیگر اسامى، اوصاف، به کار رفته در متون اسلامى همگى از معناى لغوى به معناى شرعى نقل شده اند. دلیل آنکه مراد از ایمان نمى تواند به همان معناى لغوى خداوند باشد، آن است که معناى لغوى ایمان همان تصدیق است و به متعلق تصدیق کارى ندارد. با این حساب اگر کسى وجود شیطان را تصدیق کند و یا به وجود دو خدا تصدیق داشته باشد، از جهت لغوى مصدق است و باید مؤمن باشد. در حالى که این سخن آشکارا باطل است. آنان هم چنین وجوه دیگرى در تأیید آنکه اسامى ایمان، کفر و فسق همگى حقایق شرعى اند، مى آورند، که اکثر آن ها مورد مناقشه است، (سید مرتضى، الذخیره فى علم الکلام، ص538). با توجه به این نکته است که معتزله براى یافتن معناى ایمان به سراغ خود متون اسلامى رفته مى کوشند تا با استفاده از مدح یا ذمى که در کلام الهى از افراد شده است، آن ها را طبقه بندى کرده سپس هر یک از اسامى و اوصاف پیش گفته را به یک طبقه مختص کنند.

نظر قاضى عبدالجبار
قاضى عبدالجبار برداشت خود را از قرآن به صورت زیر نشان مى دهد:
ثواب عظیم، بنى آدم، مثل انبیا استحقاق ثواب دارند (اولیاء الله)
ثواب کم تر، مؤمنین جن و انس مکلف
عقاب عظیم، کافرین، اعم از مرتد و منافق و اهل کتاب استحقاق عقاب دارند (اعداء الله)
عقاب کم تر، فاسقین، (عبدالجبار معتزلى، شرح الاصول الخمسه، ص698). البته منظور از عقاب کمتر در قیاس با کافران است و اگر نه خود بسیار عظیم است، چرا که خلود در آتش است. این مطلب که مرتکب کبیره، فاسق، در آتش جهنم خالد است از ضروریات مکتب معتزله به شمار مى رود، (ابن حزم، الفصل، ج 4، ص79)، (قوشجى، شرح تجرید الاعتقاد، ص 386) و (اشعرى، مقالات الاسلامیین، ص 474). معتزله در اینکه فاسق هم در آتش خالد است به آیاتى از قرآن تمسک مى کنند، مانند: «بلى من کسب سیئة و احاطت به خطیئته فاولئک اصحاب النار»؛ «آرى، کسى که بدى به دست آورد، و گناهش او را در میان گیرد، پس چنین کسانى اهل آتشند»، (بقره/81). و آیه «ومن یعص الله و رسوله و یتعدحدوده یدخله نارا خالدا فیها و له عذاب مهین»؛ «و هر کس از خدا و پیامبر او نافرمانى کند و از حدود مقرر او تجاوز نماید، وى را در آتشى در آورد که همواره در آن خواهد بود و براى او عذابى خفت آور است»، (نساء/14)، (احمد امین، ضحى الاسلام، ج3، ص63). به هر حال مبناى تقسیم بندى عبدالجبار برداشتى است که وى از آیات قرآن دارد و خلاصه آن، این مى شود که مؤمن از اسماء مدح است، ولى کافر و فاسق از اسماء ذم، اما بین کافر و فاسق هم فرق وجود دارد و همین تفاوت است که معتزله را از خوارج جدا مى کند. حاصل کفر، خلود در آتش است، همراه با بزرگ ترین عقاب ها، به علاوه احکام شرعى خاصى هم دارد که مربوط به دنیا است. ولى فاسق اگر چه در آتش خالد است، اما نه احکام دنیایى کافر را دارد و نه عقاب شدید آن را. البته علاوه بر آیات یاد شده، براى اثبات خلود فاسق در آتش به روایاتى هم تمسک مى کنند، برای مثال، روایتى وجود دارد بدین مضمون که، در روز قیامت ندا مى رسد که اى اهل جنت در نعیم بهشت جاودانید و اى اهل آتش در عذاب جهنم پایدارید. این روایت اگر ضمیمه به این نکته شود که بالاخره فاسق حتما وارد جهنم خواهد شد، زیرا وعید الهى است که او عقاب مى بیند، نتیجه مى دهد که به مقتضاى روایت فوق امکان خروجى برای فاسق وجود ندارد. (احمد محمود صبحى، فى علم الکلام، ص163). این دیدگاه موجب شده است بسیارى از معتزله که چنین اعتقادى دارند، به نام تخلیدیه یا وعیدیه شناخته شوند.

ایمان فاسق
اینک که معناى شرعى مؤمن و فاسق روشن شد، بحث در دو جهت اساسى مطرح مى شود، یکى اینکه فاسق نمى تواند مؤمن باشد و دیگر اینکه نمى تواند کافر باشد و به قول عبدالجبار در میانه راهى است که از دو طرف خوانده مى شود. یا به توبه روى آورده مؤمن مى شود و یا کثرت گناه او را به انکار و تکذیب کشانده کافر مى شود. (عبدالجبار معتزلى، شرح الاصول الخمسه، ص697). ریشه این سخت گیرى معتزله در مورد فاسق مى تواند اعتقاد آن ها به حسن و قبح عقلى باشد، زیرا مضمون استدلال قرآنى که گذشت، این است که خداوند وعده پاداش به برخى کارها و همین طور وعید عقاب به بعضى کارها را داده است و چون تخلف از وعده عقلا قبیح است، پس خداوند هم به مقتضاى وعد و وعید خود عمل خواهد کرد. و باز به مقتضاى اصل حسن و قبح عقلى مى گویند تمام افعال هستى، غایات و اغراضى تخلف ناپذیر دارند و غایت فسق، خلود در آتش است و گریزى از آن نیست. ( احمد امین، ضحى الاسلام، ج3، ص63). البته برخى از کسانى که به حسن و قبح عقلى اعتقاد دارند، مى گویند نتایج بالا که معتزله آن ها را نتیجه قهرى اعتقاد به حسن و قبح دانسته اند، نادرست است، زیرا مثلا اگر چه خداوند وعید عقاب داده است، ولى چون مبناى آن عدل خداوند است، مى تواند بر اساس سبقت و غلبه رحمت، از آن چشم پوشد، بدون آنکه قبحى پیشامد کند. ( همان جا) و (خواجه طوسى، تلخیص المحصل، رساله قواعد العقائد، ص467). و همین طور معناى اینکه افعال به لحاظ عقلى داراى حسن و قبح هستند، این نیست که اگر کسى گناهى مرتکب شد حتما عقاب مى شود، زیرا وجود اعتبارات مختلفى از قبیل اینکه مسبوق به کارهاى خوب باشد و یا مقارن تصدیق به رسول (ص) باشد، موجب تفاوت در حسن و قبح عقلى مى شود. و بالاخره معتزله بین اینکه اصل و ترجیح را به کارهاى خوب فاسق، مانند تصدیق خدا و رسول،  بدهند یا به فسق او، جانب فسق را گرفته و آن را مقدم قرار داده اند، پس عقاب را ناگزیر مى دانند. در حالى که این احتمال هم وجود دارد که چون فاسق اهل تصدیق است، بخشوده شود. ادعاى معتزله داخل بودن عمل در مفهوم ایمان است، به طورى که تارک عمل، فاسق، از گروه اهل ایمان خارج است، اما در اینکه این اعمال آیا فقط فرایض اند یا نوافل را هم در بر مى گیرد، اختلاف دارند. در بحث حاضر به قدر متیقن آن ها،یعنى این دعوى که انجام طاعات و ترک معاصى جزء مفهوم ایمان است، مى پردازیم.

دلایل معتزله در باب دخالت انجام طاعات و ترک معاصى در مفهوم ایمان

دلیل اول
اساس این دلیل همان نمودار عبدالجبار است، به این صورت که چون فاسق، تارک طاعات و مرتکب معاصى، در شاخه اى جداى از شاخه مؤمن است، پس این دو از هم جدایند. به عبارت دیگر مؤمن لقب مدح است و نمى تواند با فاسق که لقب ذم است، در یک جا جمع شود. نتیجه اینکه معناى شرعى ایمان به گونه اى است که بر فاسق تطبیق نمى شود. (عبدالجبار معتزلى، شرح الاصول الخمسه، ص702). البته خود عبدالجبار قبول دارد که ممکن است فاسق به لحاظ لغوى مؤمن باشد، زیرا تصدیق به خدا و رسول دارد، اما این براى به جامه ی شرعى ایمان در آمدن بسنده نیست، وى مى گوید، براى مثال به واژه ی ،رب، نگاه کنید که چگونه در معناى شرعى فقط بر خداوند صادق است، ولى در معناى لغوى موارد استعمال متعددى دارد، مانند، رب البیت، رب البلد، و اما وقتى به صورت مطلق به کار مى رود، فقط خداوند از آن منظور است. در مورد مؤمن هم همین طور است. مؤمن که اسم مدح است و مستحق ثواب وقتى به صورت مطلق آورده مى شود، فقط بر مفاد شرعى دلالت دارد. بر سخن عبدالجبار اشکال شده که مدح و ثواب موعود در قرآن بر ایمان مقید، بار شده است و این نشان مى دهد که در صورت مطلق آمدن، معناى لغوى آن مراد است، «سابقوا الى مغفرة من ربکم و جنة عرضها کعرض السماء و الارض اعدت للذین آمنوا بالله و رسله»؛ «براى رسیدن به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش چون پهناى آسمان و زمین است و براى کسانى آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند، بر یک دیگر سبقت جویید»، (حدید/21). پاسخ عبدالجبار این است که در مقام، قرینه قطعى وجود دارد که مراد از ایمان نه معناى لغوى آن، بلکه معناى شرعى آن است. قرینه مورد نظر حکم عقل به آن است، یا وجود ذکرى از آن در قبل، (عبدالجبار معتزلى، شرح الاصول الخمسه، ص702).

دلیل دوم
آیه «ما کان الله لیضیع ایمانکم»؛ «و خدا بر آن نبود که ایمان شما را ضایع گرداند»، (بقره/143). روایات متعددى وجود دارد که «ایمانکم» به معناى «صلاتکم» است، و بهترین این گواه دخل اعمالى چون نماز در مفهوم ایمان است، (مجلسى، بحارالانوار، ج66، ص18). سید مرتضى در جواب مى گوید، ما با خبر واحد دست از معناى ظاهر بر نمى داریم و به علاوه اگر چنین خبرى را هم قبول کنیم، معناى آن تطبیق ایمان بر تصدیق به نماز است، نه خود نماز که مدعاى معتزله است، (سید مرتضى، الذخیره، ص548). شهید در پاسخ، به این نکته هم اشاره مى کند که این آیه اخص از مدعاست، زیرا بر فرض صحت استدلال، دلالت بر جزء بودن صلات دارد و نه اعمال دیگر، (شهید ثانى، حقایق الایمان، ص82).

دلیل سوم
آیه «بئس الاسم الفسوق بعد الایمان»؛ «چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان»، (حجرات/11). مفاد این آیه جدایى فسق و ایمان است، زیرا کلمه «بعد» دلالت بر تفکیک این دو از هم دارد. سید مرتضى جواب مى دهد که واژه «بعد» در عبارت «جاء نى زید بعد عمرو» به معناى انقضاى دومى و تفکیک بین آن دو نیست تا بگوییم در این آیه هم بدان معنا است. مفاد آیه ثبوت فسق بعد از اتصاف به ایمان است و اینکه چنین کارى مورد سرزنش است، و این غیر از مدعاى معتزله است، (سید مرتضى، الذخیره، ص547).

دلیل چهارم
آیات «انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم» و «الذین یقیمون الصلوة ومما رزقناهم ینفقون. اولئک هم المؤمنون حقا»؛ «مؤمنان، همان کسانى اند که چون خدا یاد شود دل هایشان بترسد» و «همانان که نماز را به پا مى دارند و از آنچه به ایشان روزى داده ایم، انفاق مى کنند. آنان هستند که حقا مؤمن اند»، (انفال/4-2) مفاد این آیات این است که مؤمن خوف قلبى دارد و اقامه نماز مى کند و این یعنى دخل چنین اعمالى در مفهوم ایمان است. سید مرتضى در جواب مى گوید، این آیات دلالت ندارد که مفهوم ایمان از کسانى که صفات فوق را ندارند، منتفى باشد، مثلا اگر کسى بگوید: «انما الرجل من یضبط نفسه عند الغضب»، معناى سخن او این است که بهترین مردها کسى است که جلو دار نفس خود باشد، نه فقدان وصف رجولیت از کسى که ضابط نفس خود نیست. در اینجا هم معناى آیه این است که برترین مؤمنان چنین خصوصیاتى را دارند، (سید مرتضى، الذخیره، ص547).

دلیل پنجم
معتزله بر اساس یک پیش فرض معتقد اند دین، اسلام و ایمان هر سه در مراد شرعى، یک معنا دارند و همگى از اسماء مدح اند. به قول شیخ مفید معناى دینى این کلمات در نظر معتزله و خوارج و زیدیه یکى است و تفاوت ندارد. ( شیخ مفید، اوائل المقالات، در مجموعه آثار، ج4، ص48). از این پیش فرض استفاده کرده به آیات زیر استدلال مى کنند تا دخل اعمال در مفهوم ایمان را برسانند: «و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء و یقیمواالصلوة و یؤتوا الزکوة و ذلک دین القیمة»؛ «و فرمان نیافته بودند جز اینکه خدا را بپرستند، و در حالى که به توحید گراییده اند، دین خود را براى او خالص گردانند، و نماز بر پا دارند و زکات بدهند، و دین ثابت و پایدار همین است»، (بینه/5). از آنجایى که در این آیه گفته شده که دین محکم همان عبادت مخلصانه خدا، اقامه نماز و دادن زکات است و دین همان ایمان است، پس اعمال، در معناى ایمان دخیل است. سید مرتضى در جواب مى گوید، بعد از قبول برابرى معناى دین و ایمان، نمى پذیریم که «ذلک» در این آیه به کل آنچه گذشت برگردد. اگر اشکال شود که ظاهر آیه برگشت «ذلک» به کل ما تقدم است، جواب این خواهد بود که به جهت محذورى که پیش مى آید از ظاهر دست برمى داریم. شهید ثانى این آیه را مهم ترین دلیل معتزله دانسته و از همین روى به تفصیل به بررسى و نقد آن مى پردازد، (سید مرتضى، الذخیره، ص548)، (شهید ثانى، حقایق الایمان، ص82). سید مرتضى در جواب از این آیه دقت زیادى به کار بسته مى گوید، اساسا واژه «ذلک» براى اشاره به مفرد مذکر مى آید و براى اشاره به امور متعدد از تلک استفاده مى شود. گذشته از این اگر استدلال معتزله درست باشد، باید در آیه «ان عدة الشهور عندالله اثنا عشر شهرا فى کتاب الله یوم خلق السماوات والارض منها اربعة حرم، ذلک الدین القیم»؛ «در حقیقت، شماره ماه ها نزد خدا، از روزى که آسمان ها و زمین را آفریده، در کتاب علم خدا، دوازده ماه است، از این دوازده ماه، چهار ماه، ماه حرام است، این است آیین استوار»، (توبه/36)، هم بگویند که مفاد واژه «ذلک» در آن، بیان معناى دین قیم است که عبارت است از دوازده تا بودن عدد شهور. آیا معتزله ملتزم به این معنا هستند که دین قیم یعنى عدد ماه هایى که قبل از آن آمده است؟ آیه «فاخرجنا من کان فیها من المؤمنین. فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین»؛ «پس هرکه از مؤمنان در آن شهرها بود بیرون بردیم. ولى در آنجا جز یک خانه از فرمانبران خدا بیشتر نیافتیم»، (ذاریات/36ـ35)، این آیه علاوه بر اینکه دلالت بر وحدت معنایى مؤمن و مسلم دارد، به یک واسطه بر دخالت اعمال در معناى ایمان صحه مى گذارد، زیرا همه قبول دارند که در معناى مسلم، انجام طاعات و اجتناب معاصى پنهان است. استثناى مسلمین از مؤمنین مى رساند که این دو را یک معنا است و چون شکى نیست که اعمال جزء اسلام است، پس جزو ایمان هم هست. به عبارت دیگر تردیدى در اینکه نماز و روزه جزو اسلام اند وجود ندارد، پس نباید تردیدى در جزء بودن آن ها براى ایمان روا داشت.

نقد و بررسى ادله معتزله در باب دخالت اعمال در ایمان
به نظر مى رسد ادله معتزله در این جهت که اثبات کنند ایمان علاوه بر معرفت و تصدیق خداوند و رسول شامل انجام اعمال خاصى هم مى شود، ناتمام است. تأکید بر اینکه ایمان اسم شرعى است، مى تواند به دو معنا باشد، یکى اینکه شارع در اختصاص دادن برخى از مصادیق تصدیق لغوى به اسم ایمان نقش دارد، و دیگر اینکه اساسا ایمان از معناى لغوى خود خارج شده و معناى جدیدى گرفته است. آنچه اینجا مى توان گفت، آن است که ایمان لغوى اگر در مورد خداوند و رسول (ص) به کار رود، به معناى شرعى هم ایمان است، یعنى ایمان شرعى موارد خاصى از ایمان لغوى است. به اعتقاد متکلمان شیعى، تخصیص یک واژه به برخى از مصادیق آن، خروج از معناى لغوى نیست،(شیخ طوسى، تمهید الاصول، ص641)، (سید مرتضى، الذخیره، ص538). اینکه از ایمان در قرآن مدح شده است، بدان معنا نیست که مفهوم ایمان تغییر یافته، بلکه این حکمى است شرعى که بر روى همان ایمان در معناى لغوى خود آمده است. تصدیق خدا و رسول (ص) در قرآن همواره با مدح همراه است و این منافاتى ندارد که فاسق هم از آن بهره داشته باشد. حیثیت تصدیق خدا و رسول موجب ثواب است و حیثیت فسق موجب عقاب و این دو با هم سازگار اند. منشأ اینکه جمع عنوان فسق با ایمان نزد معتزله مشکل مى نماید، دیدگاه غلطى است که آنان درباره فاسق داشته وى را خالد در آتش مى دانند، در نتیجه مى گویند کسى که خالد در آتش است، نمى تواند مستحق ثوابى باشد و چنین کسى مؤمن نیست. خلاصه اینکه ریشه ی اشتباه معتزله در مسأله مرتکب کبیره است و رهیافت هاى غلطى که از آیات قرآنى دارند. و الا چه اشکالى پیش مى آید کسى به دلیل گناهى که کرده مدتى در عقاب باشد و در نهایت به خاطر ایمانى که دارد، مورد عفو الهى قرار گیرد. آیا با نگرش معتزله، دیگر جایى براى آیات عفو و مغفرت الهى و رجاى به بخشش الهى باقى مى ماند؟ آیا معناى آیه «ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء»؛ «مسلما خدا، این را که به او شرک ورزیده شود نمى بخشاید و غیر از آن را براى هر که بخواهد مى بخشاید»، (نساء/48). جز امید دادن به کسانى است که در دام گناه گرفتار شده اند. ممکن است گفته شود مفاد این آیه مغفرت الهى است، مشروط بر آنکه توبه کنند، اما از قضا نظر آیه به گناهانى است که توفیق توبه از آن ها نیافته ایم. زیرا اگر فرض توبه باشد، از شرک هم چشم پوشى مى شود، بنابراین دلیلى براى تفکیک باقى نمى ماند. متکلمان اشعرى و شیعى از آیات دال بر خلود فاسق در آتش چنین جواب مى دهند که معناى خلود، مکث و توقف طولانى است و یا به نوع دیگرى از ظاهر آن ها دست بر مى دارند، مانند (قوشجى، شرح التجرید، ص386) و (علامه حلى، کشف الفوائد، ص94).
حاصل آنکه ما معناى لغوى ایمان را که تصدیق خدا و رسول (ص) است، تا وقتى علم به نقل آن نیافته ایم اخذ مى کنیم، زیرا اطمینان داریم که اگر واقعا شارع معنایى دیگر از آن اراده کرده بود به ما نیز ابلاغ مى کرد. اگر چه ممکن است در معناى لغوى ایمان اختلاف باشد، به طورى که بعضى معناى آن را معرفت و گروهى کلام نفسانى و شمارى هم به معناى تسلیم و خضوع قلبى گرفته اند، ولى این مسأله اى دیگر است که باید جداگانه و در جاى خود بررسى شود. برخى از معاصران در ریشه یابى گرایش معتزله به آوردن عمل در حوزه مفهوم ایمان مى گویند، در نظر معتزله انسان در طبیعت خود یک موجود مکلف و وظیفه مند است. آدمى خود را موجودى وظیفه مند و مکلف از درون مى یابد. اصول کلیه واجبات و محرمات شرعى نخست به صورت واجبات و محرمات عقلى دریافت مى شود و آنچه شرع در این زمینه مى گوید، یا تأکیدى است بر دریافت هاى عقلى، یا بیان تفصیلى آن است و یا تکلیف هایى است که عمل به آن وظایف عقلى را آسان مى سازد حال که چنین است و ما اولین وجوب را از ناحیه عقل داریم، تصدیق خدا و رسول (ص) نمى تواند مهم ترین نقش سرنوشت ساز را داشته باشد، زیرا تصدیق خدا و رسول (ص) چیزى جز تصدیق واجبات عقلى خود ما که قبلا مى دانستیم نخواهد بود، (مجله دانشکده الهیات، شماره 51 و 52، ص41).

چکیده بحث فوق
چکیده سخن فوق این است که چون ما عقلا توانایى ادراک واجباتى را که شرع بیان کرده داریم، پس تصدیق رسول (ص) که چیزى جز تأکید بر یافته هاى عقلى ما نیست، اهمیت چندانى ندارد و این عمل خارجى است که نقش اصلى در سعادت آدمى دارد و همین است که سازنده واژه ایمان، که معناى آن چیزى جز رستگارى و سعادت نیست، مى باشد. به نظر مى رسد این رأى در تبیین گرایش اهل اعتزال به دخل عمل در مفهوم ایمان راه به جایى نمى برد. زیرا مثلا سید مرتضى دقیقا همین رأى را اتخاذ کرده و معتقد است تکالیف شرعى عقلا قابل وصول است، ولى با این همه در مسأله ایمان رأیى مانند مرجئه بر مى گزیند، ایمان همان معرفت به خدا و رسول است. همین طور شیخ طوسى و برخى دیگر از بزرگان تشیع، على رغم اعتقاد به تکالیف عقلى و اینکه احکام شرعى تأکیدى بر تکالیف عقلى است، معتقدند معناى ایمان همان معرفت است. خلاصه کلام اینکه به احتمال قوى علت گرایش معتزله به دخل عمل در مفهوم ایمان، به لحاظ نظرى همان دیدگاهى است که در مسأله وعید الهى دارند و به قول خواجه ایشان را به همین خاطر وعیدیه مى خوانند، (خواجه طوسى، تلخیص المحصل، ص467). و به لحاظ اجتماعى هم نوعى ایجاد توافق و سازش بین مسلک مرجئه و خوارج است. به طورى که از کلام عبدالجبار برداشت مى شود، رأى معتزله در واقع اخذ به نقطه اشتراک فرقه ها و طرف چیزى است که در آن اختلاف دارند، به این بیان که اگر کسى مرتکب کبایر شد، همگى بر آنند که او فاسق است، ولى در اینکه کافر است یا مؤمن اختلاف دارند، به طورى که خوارج او را کافر مى دانند و مرجئه او را مؤمن. در این میان معتزله با فاسق خواندن چنین فردى، راه خود را از دو گروه دیگر جدا مى کند. معتزلیان می گویند، فاسق عنوانى است که هر دو، خوارج و مرجئه قبول دارند، ولى از اطلاق نام مؤمن یا کافر بر او، که مورد اختلاف است، دورى مى کنیم. (معتزلى، عبدالجبار، شرح الاصول، ص717). در قسمت دوم به بررسی ابعاد دیگری از ایمان مانند، رابطه اسلام و ایمان، ایمان مقلد، افزایش و کاهش ایمان و معناى کفر پرداخته خواهد شد.

منابع

  • محسن جوادی- نظریه امام در عرصه قرآن و کلام
  • عبدالجبار معتزلى- شرح الاصول الخمسه-به تحقیق عبدالکریم عثمان
  • عبدالجبار معتزلى- شرح الاصول
  • قاضى ابوحنیفه النعمان بن محمد مغربى- دعائم الاسلام- جلد1
  • احمدبن یحیى بن المرتضى معتزلى- القلائد فى تصحیح العقائد
  • محمد مجتهد شبسترى- حقیقت ایمان در نظر متکلمان- مجله دانشکده الهیات دانشگاه تهران- شماره 51 و 52

کلید واژه ها

تاریخ اسلام علم کلام فرقه معتزله ایمان مکاتب فسق

مطالب مرتبط

بررسی ابعاد ایمان از دیدگاه معتزله (بخش دوم) انشعابات معتزله (ثمانیه و هشامیه) انشعابات معتزله (جعفریه، اسکافیه) انشعابات معتزله (نظامیه و اسواریه) انشعابات معتزله (معمریه، خابطیه و حدثیه) انشعابات معتزله (نشریه، جاحظیه و مرداریه) اختلافات معتزله در مسئله امامت (بیان دیدگاه)

اطلاعات بیشتر

بررسی ابعاد ایمان از دیدگاه معتزله (بخش دوم)

ابزار ها