جستجو

از عوامل ورود به بهشت اوصاف انسانهای شایسته

قرآن کریم در سخنی روان شناسانه می فرماید: انسان حریص و ناشکیبا آفریده شده، چون شر و زیانی به او برسد سخت بی قراری می کند، و چون مال و دولتی بیابد بخل می ورزد و احسان و نیکوکاری نمی کند، جز چند طایفه:
* نمازگزاران، همان کسانی که بر نمازشان پایداری می کنند.
* آنان که در اموالشان حق معلومی (مانند خمس، زکات و...) برای سائلان و محرومان است، که به آنان می پردازند.
آیات سوره ی معارج به این موضوع اشاره دارند: «إن الانسان خلق هلوعا* إذا مسه الشر جزوعا* و إذا مسه الخیر منوعا* إلا المصلین* الذین هم على صلاتهم دائمون* و الذین فى أموالهم حق معلوم؛ به راستى انسان بسیار حریص [و بى تاب] خلق شده است. چون آسیبى به او رسد بى تاب است. و چون خیرى به او رسد بخل ورز است. غیر از نمازگزاران. همان کسانى که بر نمازشان پایدارند. و همانان که در اموالشان حقى معین است.» (معارج/ 19 -24)
از جمله صفات بهشتیان نمازگذار که پیوسته به اداء فرایض قیام مى نمایند آن است که در اموال آنان حقوق که بر حسب عرف و شرع براى سائل و محروم مقرر است اداء نمایند بدیهى است بر حسب عرف سؤال محتاج سبب مى شود که غنى و متمکن حاجت سائل را به  قدر حاجت او برآورد و نیز به قدر سعه خود و همچنین حاجت محروم را یعنى کسی که از عهده تأمین معیشت خود عاجز است با قید اینکه در مقام کسب به قدر طاقت و توان خود بر می آید ولى در اثر موانعى نمى تواند معیشت خود را تأمین نماید و محروم است از آسایش ولى اظهار فقر و سؤال نمى نماید اهل ایمان متمکن به قدر سعه خود باید از عهده کسر معیشت محرومان برآیند. از طریق آن نمازگزاران از زیر سلطه مال و ثروت که بیشتر مردمانى که خدا نعمت خویش را نصیب ایشان ساخته گرفتار آنند، و از دادن حقوق خدا و حقوق جامعه خوددارى مى ورزند، خارج مى شوند، و همین خارج شدن ایشان از سلطه مال نشانه اى براى آن است که نماز به صورت برنامه اى عملى در زندگى ایشان درآمده است. مگر هدف آن این نیست که آدمى خود را به صورت خالص و محض مخصوص فرمانبردارى از خدا سازد، و براى حق از هر چیز حتى ذات خودش چشم بپوشد؟ آرى چنین است، پس چرا در دادن مال بخل مى ورزند؟ نمازگزاران واقعى در آن هنگام که در نماز این گفته خداى تعالى: «الحمد لله رب العالمین؛ ستایش از آن خداست که پروردگار جهانیان است.» (حمد/ 2) را تکرار مى کنند، به صورتى ژرف از این امر آگاهند که حمد کلمات و شعارهاى محض نیست که بر زبان بگذرد، بلکه از زبانى بیرون مى آید که از نیتى صادق و ایمانى خالص حکایت مى کند، و در عمل از طریق کاربرد و برنامه بودن حمد در واقعیت زندگى متجلى مى شود، که از جمله آن است انفاق کردن نعمتهاى خدا داده در راه خدا به عنوان شکرگزارى و اظهار بندگى. آنان به خدا پیوستگى پیدا کرده و او را «رب العالمین» شناخته اند، و این را دانسته اند که همه آنچه هست از او است و او مالک آن است، حتى جانهاى خودشان، و مالهایى که در نزد ایشان است چیزى جز امانتهاى سپرده شده به ایشان نیست، پس چگونه ممکن است در باز پس دادن آنها به او بخل ورزند و حریص بمانند، و در آن هنگام که مطالبه آن را مى کند و به انفاق در راه خودش فرمان مى دهد، از انجام وظیفه خویش امتناع ورزند؟! خوددارى از انفاق، در یقین ایشان گونه اى از خیانت در حق صاحب امانت است، و همین است که آنان را بر آن وا مى دارد که، از یک سو مال را در راههاى خیر انفاق کنند، و از سوى دیگر احساس مسئولیت اجتماعى وادارشان مى سازد که دست کمک دادن را به سوى نیازمندان دراز کنند تا برنامه تکافل و همکارى و همیارى اجتماعى که هدفى از نماز است اجرا شود.
به هر حال بعد از ذکر نماز که بهترین اعمال، و بهترین حالات مؤمنان است، به دومین ویژگى آنها پرداخته مى افزاید: «و الذین فی أموالهم حق معلوم؛ کسانى که در اموالشان حق معلومى است.» (معارج/ 24) «للسائل و المحروم؛ براى تقاضا کنندگان و محرومان.» (معارج/ 25) و به این ترتیب هم ارتباطشان را با خالق حفظ مى کنند، و هم پیوندشان را با خلق خدا. بعضى از مفسران معتقدند که منظور از "حق معلوم" در اینجا همان "زکات" است که مقدار معینى دارد، و از مصارف آن "سائل" و "محروم" است، در حالى که مى دانیم این سوره مکى است و حکم زکات در مکه نازل نشده بود، یا اگر نازل شده بود مقدار معین نداشت.
لذا بعضى دیگر معتقدند: مراد از "حق معلوم" چیزى غیر از زکات است که انسان بر خود لازم مى شمرد که به نیازمندان دهد شاهد این تفسیر حدیثى است که از امام صادق (ع) نقل شده که وقتى از تفسیر این آیه سؤال کردند که آیا این چیزى غیر از زکات است؟ فرمود: «هو الرجل یؤتیه الله الثروة من المال، فیخرج منه الالف و الالفین و الثلاثة آلاف و الاقل و الاکثر، فیصل به رحمه، و یحمل به الکل عن قومه؛ آرى این درباره کسى است که خداوند ثروت و مالى به او مى بخشد و او به مقدار هزار یا دو هزار یا سه هزار یا بیشتر و کمتر از آن جدا کرده و با آن صله رحم مى کند و مشقت از قوم خود بر مى دارد.» تفاوت میان "سائل" و "محروم" این است که "سائل" کسى است که حاجت خود را مى گوید و تقاضا مى کند، و "محروم" کسى است که شرم و حیا مانع تقاضاى او است، و در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است: "محروم کسى است که زحمت در کسب و کار مى کشد ولى زندگى او پیچیده شده است". این حدیث نیز مناسب همان تفسیرى است که ذکر شده، زیرا چنین اشخاصى کمتر روى سؤال دارند. به هر حال انجام این کار از یک سو اثر اجتماعى دارد، و با فقر و محرومیت مبارزه مى کند، و از سوى دیگر اثر اخلاقى روى کسانى که به آن عمل مى کنند مى گذارد، و قلب و جانشان را از حرص و بخل و دنیا پرستى مى شوید.
آیه بعد به سومین ویژگى آنها اشاره کرده مى افزاید: «و الذین یصدقون بیوم الدین؛ کسانى که به روز جزا ایمان دارند.» (معارج/ 26) و در ویژگى چهارم مى گوید: «و الذین هم من عذاب ربهم مشفقون؛ و کسانى که از عذاب پروردگارشان بیمناکند.» (معارج/ 27) «إن عذاب ربهم غیر مأمون؛ چرا که هیچکس را از عذاب پروردگار در امان نمى بینند.» (معارج/ 28)
آنها از یک سو ایمان به روز جزا دارند، و با توجه به تعبیر "یصدقون" که فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد، آنها پیوسته توجه دارند که حساب و کتاب و جزائى در کار است. بعضى از مفسران آن را به معنى "تصدیق عملى" یعنى انجام وظائف و ترک محرمات تفسیر کرده اند، ولى ظاهر آیه مطلق است، هم تصدیق علمى و هم عملى را شامل مى شود. ولى از آنجا که ممکن است کسى ایمان به روز جزا داشته باشد اما خود را مشمول مجازات نشمرد، مى گوید: " آنها هرگز خود را در امان نمى بینند" یعنى دائما احساس مسئولیت مى کنند، حسنات خود را ناچیز و سیئات خویش را بزرگ محسوب مى دارند.
لذا در حدیثى از امیر مؤمنان (ع) آمده است که به فرزندش نصیحت کرد و فرمود: «فرزندم! خف الله خوفا انک لو اتیته بحسنات اهل الارض لم یقبلها منک، و ارج الله رجاء انک لو اتیته بسیئات اهل الارض غفرها لک؛ آن چنان از خدا خائف باش که اگر تمام حسنات مردم روى زمین را بیاورى احتمال بده از تو نپذیرد! و آن چنان به او امیدوار باش که اگر تمام گناهان اهل زمین را داشته باشى احتمال ده تو را بیامرزد!» حتى خود پیامبر (ص) مى فرمود: «لن یدخل الجنة احدا عمله قالوا و لا انت یا رسول الله؟ قال و لا انا، الا ان یتغمدنى الله برحمته؛ هیچکس با عملش وارد بهشت نمى شود، عرض کردند: حتى خود شما اى رسول خدا؟! فرمود: آرى من هم چنین هستم، مگر آنکه رحمت خدا شامل من شود!»

توصیف مؤمنین به اینکه از عذاب پروردگارشان بیمناکند
«و الذین هم من عذاب ربهم مشفقون؛ و کسانى که از عذاب پروردگارشان ترسانند.» که آنچه درباره تصدیق به یوم الدین گفتیم، در اینجا نیز مى آید، پس هم ترس درونى دارند، و هم عملشان عملى است که از این ترس خبر مى دهد. و لازمه اشفاقشان از عذاب پروردگار، علاوه بر مداومتشان به اعمال صالحه و مجاهدتشان در راه خدا، این است که به اعمال صالحه خود اعتماد ندارند، و از عذاب خدا ایمن نیستند، چون ایمنى از عذاب با خوف و اشفاق نمى سازد. و سبب و علت اشفاق از عذاب این است که عذاب در مقابل مخالفت است، پس به جز اطاعت درونى چیزى نیست که آدمى را از عذاب نجات دهد.
از سوى دیگر اطمینانى هم به نفس و درون آدمى نیست، چون ما زورمان به هواى نفسمان نمى رسد، مگر به آن مقدار توانایى که خداى سبحان به ما داده، خدایى که مالک هر چیز است، و مملوک چیزى نیست هم چنان که خودش فرمود: «قل فمن یملک من الله شیئا؛ چه کسى غیر از خدا مالک چیزى است.» (مائده/ 17) علاوه بر این خداى سبحان هر چند اهل اطاعت را وعده نجات داده، و هر چند خودش فرموده: خدا خلف وعده نمى کند، لیکن این هم هست که وعده، اطلاق قدرت او را مقید نمى کند، پس او در عین اینکه خلف وعده نمى کند به هر چه بخواهد قادر است، و مشیتش نافذ، در نتیجه در هیچ حالى نمى توان از او ایمن بود، به این معنا که چنین نیست که نسبت به خلف وعده اش قادر نباشد، و به همین جهت است که مى بینیم با اینکه ملائکه خود را به عصمت معرفى کرده به خوف هم توصیفشان نموده، مى فرماید: «یخافون ربهم؛ از پروردگارشان مى ترسند.» (نحل/ 50) و با اینکه انبیاى خود را معصوم معرفى نموده در باره آنان فرموده: «و یخشونه و لا یخشون أحدا إلا الله؛ از خدا مى ترسند و از احدى جز خدا نمى ترسند.» (احزاب/ 39) همین طور در عین اینکه در آخر آیات مورد بحث به طور جزم درباره مؤمنین فرموده «أولئک فی جنات مکرمون؛ اینان در بوستان هاى بهشتى خواهند بود و (در آن جا) مورد احترام قرار خواهند گرفت.» در عین حال در آیه مورد بحث مى فرماید از عذاب خدا اشفاق و ترس دارند.

منابع

  • ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 25 صفحه 31
  • محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 16 صفحه 377
  • سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 20 صفحه 23

کلید واژه ها

بهشت نتیجه اعمال انسان خدا فضایل اخلاقی قرآن

مطالب مرتبط

بهشتیان و نعمتهای بهشتی بهشت تجلی گاه شادی و طهارت بهشت از نظر آیات و روایات بهشت‌ قیامت‌؛ طلوع‌ عالم‌ نفس‌ از نظر آیات و روایات از عوامل ورود به بهشت تقوا تقوا از عوامل ورود به بهشت ترک هواپرستی از عوامل ورود به بهشت

اطلاعات بیشتر

اوصاف انسانهای شایسته صفات انسانهای شایسته اوصاف انسانهای شایسته در قرآن

ابزار ها