جستجو

قیس بن سعد انصاری (فضل و دانش)

فضل و دانش قیس
به راستی خطابه ها، سخنرانیها، گفتاری که از قیس به یادگار مانده و در مجموعه های شرح حال بزرگان به تفصیل ثبت و ضبط شده هر یک گواه صادقی است بر احاطه او به معارف الهیه و گامهای بلندی که در پیرامون علم کتاب و سنت برداشته و خدمات مداوم او در مدت ده سال (یا مدتی که آغاز و انجامش به درستی ضبط نشده) نسبت به پیامبر بزرگ اسلام، چه به طوری که در جلد چهارم اسدالغابه ص 215 مذکور است پدرش سعد بن عباده او را به رسول خدا سپرد تا در سفر و حضر شب و روز ملازم رکاب و خدمت گذار آن حضرت باشد علاوه بر این او خود نیز مردی خردمند و تیزهوش بود و اندیشه ای درست و علاقه ای مفرط به تهذیب نفس و حرصی بس زیاد به تکمیل مدارج روحی داشت و این خود ما را از هر مدح و ثنائی درباره دانش سرشار و فضیلت های بی شمارش و پیش دستی او در بهره مندی کامل از علوم قرآن و سنت بی نیاز می سازد. این کار درست و علمی شایسته نیست که ما بخواهیم شواهدی را برشماریم که رسول خدا او را خیلی خوب تعلیم نموده و عالی تربیتش کرده و معالم دین را به او آموخته و از دریای بیکران فضل و علومش بر او باریده و آنچه را که یک انسان کامل بدان نیازمند است به وی تلقین کرده و همین که او همیشه در خدمت رسول خدا بود در حالی که رئیس قبیله خزرج بود و آقازاده ای بس کامل بود، خود دلیل بر این است که ملازمت او با رسول خدا یک خدمتگذاری ساده و بسیطی هم چون ملازمت سایر نوکران و خدمتگذاران نبود، او به مانند شاگردی بود که خدمتگذاری استاد را می نماید. و برای فراگیری علوم و معارف، زانوی ادب در خدمت استاد به زمین گذارده سراسر وجودش را به استاد می سپارد و از دل و جان به وی خدمت می کند تا از پرتو انوار معارف او استفاده کند و از نورانیت او بهره مند گردد
از جمله چیزهائی که جای شک و تردید در آن نیست این است که رسول خدا هر وقت او را می دید قسمتی از معارف عالیه خود را به وی می آموخت و قیس هم فرصت را غنیمت می شمرد و اظهار علاقه بیشتری می کرد. چنانکه روایت ابن اثیر در ج 4 «اسدالغابه» ص 215 از خود او مشعر بر همین معنی است در این روایت خود قیس گوید: پیغمبر بر من عبور کرد در حالی که نماز خوانده بودم فرمود: «آیا تو را به دری از درهای بهشت راهنمائی کنم؟»، عرض کردم: «آری.» فرمود: «لا حول و لا قوة الا بالله». بعد از رحلت رسول خدا او از دروازه شهر علم پیامبر یعنی أمیرالمؤمنین حقائق را فرا گرفته و علوم قرآن و سنت را از وی آموخت آنچنان که خود به معاویه گفت؛ آن وقت که بین او و معاویه مناظره ای درگرفت و او در جواب معاویه آیاتی را که در شأن علی (ع) نازل شده بود و هر حدیثی که از رسول خدا در این مورد رسیده بود برای او خواند تا آنجا که معاویه گفت: «ای پسر سعد این مطالب را از که فرا گرفته ای و از چه کسی روایت می کنی و از که شنیده ای؟ آیا پدرت اینها را به تو گفته و از او فرا گرفته ای؟» قیس پاسخ داد: «من این مطالب را از کسی شنیدم و از کسی آموختم و فرا گرفتم که از پدرم بهتر است و حقی بزرگتر از او بر گردن من دارد.» معاویه گفت «او کیست؟» پاسخ داد: «علی بن ابیطالب (ع) که عالم این امت است و تصدیق کننده حقانیت این مذهب.»
تمامی اینها دلیلی محکم و برهانی مستدل است بر اینکه او اطلاعات وسیعی در معالم دینی و حقائق اسلامی داشته و مهارت و عمق او را در علوم الهی ثابت می کند. و شخصیتی هم چون قیس که از کسی چون مولای ما أمیرالمؤمنین علی (ع) کسب فیض نموده و از او روایت کرده است؛ بیان، از رسیدن به کنه فضیلت او ناتوان و تعریف و توصیف از درک مدارج عالیه او نارسا است.
یکی از شواهد دانش سرشار او این است که دارای ایمانی ثابت و عقیده ای تزلزل ناپذیر بود امامان و پیشوایان بعد از رسول خدا را به خوبی شناخته و در راه دوستی و یاری آنها تا آخرین لحظه حیاتش فداکاری و از خود گذشتگی نموده و در این راه به طعنه و ملامت احدی اعتنا نکرد در حالی که همیشه با گروهی مواجه بود که بدخواه و کینه توز و منافق و بد دل و عداوت پیشه بودند و او را به سبب دوستی و پیروی از عترت طاهره سرزنش می نمودند و نمی توانستند ببینند که او هیچ عاملی را در برابر دین خود نپذیرفته و هیچ امری را از امور مادی و بهره های صوری برانگیزه های دین خود مقدم نمی دارد و از دولت و قدرت آنان هیچ رتبه و حقوق و مزایائی را توقع و انتظار ندارد و هیچ پاداشی برای امروز و فردای خود نمی خواهد.
دلیل بر این مطلب ماجرائی است که بین او و حسان در آن موقع که أمیرالمؤمنین او را از استانداری مصر عزل کرد و به مدینه آمد اتفاق افتاد. جریان از این قرار بود که وقتی به مدینه آمد حسان بن ثابت که در آن زمان از طرفداران عثمان بود نزد او رفت و او را سرزنش نموده به وی گفت: «علی بن ابیطالب تو را از کار برکنار کرد و تو عثمان را کشتی و گناهش بر گردن تو ماند و پاداشت را علی به خوبی نداد.» قیس او را از نزد خود بیرون کرد و به وی گفت: «ای نابینای کور دل به خدا سوگند اگر باعث ایجاد جنگ بین دو قبیله من و تو نمی شد گردنت را می زدم و آنگاه او را از منزل خود بیرون کرد.» و اگر نه این بود که قیس جامع علوم و معارف و منبع معالم دینی و حامل گوهر تابان فضیلت بود همانطور که در زیرکی و مآل اندیشی سابقه طولانی و شهرت به سزائی یافته هر آینه أمیرالمؤمنین علی (ع) حکومت مصر را به وی نمی سپرد و وظایف و عهده داری شئون دینی و اجتماعی را به انضمام اداره امور سیاسی و اداری و لشکری را به او واگذار نمی فرمود و ضمن برنامه ای که برای او مرقوم فرمود این کلام را به او نمی نوشت: «و از آنچه خداوند به تو آموخته به خواص و نزدیکان خود بیاموز.» چه آنکه عامل و نماینده خلیفه در مرکز فرمانروائی خود مرجع تمام این امور است و هر مشکل دینی به دست او گشوده شود و کلید هر مشکلی به دست او است هم چنانکه امامت نماز جمعه و جماعت مختص به او است و به ناچار خلیفه مسلمین کسی را از جانب خود بر قسمتی از قلمرو حکومت اسلامی می گمارد که شایستگی تمام این امور را داشته باشد و برای برآوردن تمام خواسته های مردم آن منطقه مجهز و آماده و آزموده باشد.
ماوردی در ص 24 کتاب الاحکام السلطانیة گوید: هرگاه خلیفه امیر و فرمانروائی را بر اقلیمی بگمارد فرماندهی و امارت او شامل دو قسمت است:
قسمت همگانی و قسمت ویژه، اما بخش عمومی آن نیز دارای دو جنبه است: امارت و فرماندهی که بر مبنای اختیار و تحت نظر و اراده شخصی که منصوب شده قرار می گیرد و خلیفه تمام اموری که مربوط به شئون دنیوی و اخروی مردم آن دیار است از آن شخص می خواهد و خود او را خلیفه اختیار کرده و برگزیده و قسم دیگر آن نوع فرماندهی است که از روی اضطرار و ناچاری و چون از او شایسته تری وجود نداشته برای سرپرستی یک عده ای او را برمی گمارد. اما نوع اول که فرماندهی و امارت از روی اختیار برای سپردن تمام امور مردم به یک شخص باشد، شامل کارهای محدود و بر سیره رویه جاریه و سوابق امر پایه گذاری می شود و عهده دار نمودن کسی را به این سمت بر اساسی است که خلیفه وقت امارت و فرماندهی شهر و یا منطقه و اقلیمی را به شخصی واگذار کند و اختیار تصرف در تمامی امور آن منطقه را بر مبنای سوابق کار و عمل فرماندهان گذشته به او واگذار نماید در این صورت او در آنچه که گذشتگان انجام می داده اند حق اظهار نظر دارد و نسبت به نظریات آنان در آن موارد خاص او نیز دارای نظر است و لذا نظر او در آن موارد شامل هفت مورد است:
1- رای و دستور درباره سپاهیان و جایگزین کردن آنان در اطراف مرزها و جیره بندی کردن حقوق آنان مگر در موردی که خلیفه خود اندازه خاصی را در نظر گرفته باشد که در این مورد به همان اندازه به آنان می دهد.
2- اظهار نظر در احکام و تعیین داوران و قضاة.
3- وصول و جمع آوری مالیات و گرفتن اعانات و انفاق ها و تعیین مامورین وصول و تقسیم بین مستحقان.
4- حمایت از دین و دفاع از حریم اسلام و نگهداری احکام اسلامی و حفظ آن از تغییر و تبدیل.
5- به پا داشتن حدود در حق خدا و حقوق مردم و حفظ و اجراء آن.
6- پیشوائی و امامت در نماز جمعه و جماعت و تعیین جانشین برای خود در این منصب.
7- عهده داری امر حج و سرپرستی زایران خانه خدا در هر سال در موسم حج.
اگر محل و منطقه فرماندهی او هم مرز با دشمن و یا نزدیک به دشمن بود وظیفه هشتمی نیز بر تکالیف او افزوده می شود که عبارت باشد از آمادگی برای نبرد با دشمنان متجاوز و جنگ با آنها و تقسیم غنائم جنگی و دریافت یک پنجم (خمس) برای توزیع بین مستحقانش. در این نوع فرماندهی شروطی که در وزارت مختاری معتبر است نیز معتبر خواهد بود.
ماوردی در ص 20 همان کتاب نیز گوید: در واگذاری سمت وزیر مختاری تمام شروط امامت معتبر خواهد بود جز شرط نسب و شروط امامت را در ص 4 کتاب خود ذکر نموده و گوید هفت شرط معتبر است:
1- عدالت با تمام شرائط جامع آن.
2- علمی که در حوادث و امور جاری و احکام در سر حد قوه اجتهاد و تشخیص باشد.
3- سالم بودن حواس ظاهری او گوش و چشم و زبانش.
4- اعضایش نقصی نداشته باشد که نتواند به طور صحیح و کامل حرکت کند و فعالیت نماید.
5- رای و نظری که در سیاست رعیت کافی بوده و بتواند مصالح امور را در نظر بگیرد و بکار بندد.
6- شجاعت و بزرگ منشی که بر نگهداری مجتمع و دفع و سرکوبی دشمن توانا باشد.
7- نسب باین معنی که از قریش باشد.
حال که به رموز واگذاری سرپرستی و فرماندهی بر مسلمین آگاهی یافتید و به هدف مهم این امر و جهات هشت گانه ای که امیر و فرمانده در حدود اختیاراتش باید دارا باشد واقف گشتید و دانستید که هر فرماندهی که بر چنین مقام و منصبی گماشته می شود بر جمیع شئون یک ولایت و منطقه فرمانروائی مطلق خواهد داشت مانند امیر و فرمانده بزرگ اسلام (قیس بن سعد) چه اموری را باید در نظر بگیرد و چه شروطی باید در او جمع باشد از شروط ششگانه ای که در امامت شرط بود و آنچه که در یک وزیر مختار لازم است، اکنون آنچه در فضیلت قیس بن سعد بخواهید سخن گوئید باکی نیست.
 

منابع

  • عبدالحسین امینی نجفی- ترجمه الغدیر- جلد 3 صفحه 161

کلید واژه ها

تاریخ اسلام تشیع اصحاب امام علی (ع) قیس ابن سعد ابن عباده علم فضایل اخلاقی زمامداران

مطالب مرتبط

قیس بن سعد انصاری (بخشش) قیس بن سعد انصاری (زهد) قیس بن سعد انصاری (رکن مذهب) قیس بن سعد انصاری (نامه ها) قیس بن سعد انصاری (فنون نظامی) قیس بن سعد انصاری (در برابر معاویه) قیس بن سعد انصاری (امتیازات جسمانی)

اطلاعات بیشتر

قیس بن سعد انصاری (بخشش) قیس بن سعد انصاری (زهد) قیس بن سعد انصاری (رکن مذهب) قیس بن سعد انصاری (نامه ها)

ابزار ها