جستجو

گفتگوی بین احنف بن قیس و معاویه در مورد سب امام علی علیه السلام

مورخان نوشته اند که چون امام حسن مجتبی درگذشت، معاویه از سفر مکه به مدینه آمد و خواست علی را بر منبر پیامبر لعن کند و ناسزا گوید. به اوگفتند، سعد وقاص در اینجا حاضر است. او این کار را تحمل نمی کند. کس نزد او فرست و نظر وی را در این باره بخواه. معاویه کس نزد سعد فرستاد و اوامر را با او در میان نهاد. سعد گفت: «اگرچنین کنی از مسجد بیرون می روم، و دیگر پای به مسجد نمی گذارم.»
بدین گونه تا اسعد زنده بود معاویه این کار را نکرد و چون درگذشت، علی بر منبر پیامبر نیز سب کرد. و به کارگزاران خود نوشت تا هنگام، ام المؤمنین، ام سلمه (همسر پیامبر اکرم)، به معاویه نوشت: «شما خدا را و پیامبر را بر روی منبرهایی لعن می کنید. چون شما لعن می کنید علی را و هر کس علی را دوست بدارد. من گواهی می دهم که خدا و پیامبر علی را دوست می دارند.»
اما کسی گوش به سخن ام المؤمنین نداد. نیز مورخان آورده اند که روزی معاویه در مجلس خویش نشسته بود و گروهی از مردم سرشناس حاضر بودند، از جمله احنف بن قیس درآن اثنا، مردی از اهل شام وارد شد و سخنانی گفت، و در پایان سخن خویش علی را لعن کرد.
احنف به معاویه گفت: «این گوینده اگر بداند که تو دوست داری مردم پیامبر مرسل را هم لعن کنند، لعن می کند. ای معاویه از خدا بترس! علی به نزد خدای رفته است و در قبر خویش خفته است و با اعمال خویش مانده است علی، به خدا سوگند، برای حق شمشیر زده، پاکدامن بود، برای دین دردی بزرگ کشید.»
معاویه گفت: «ای احنف... قسم به خدا، تو نیز باید بر منبر روی و چه بخواهی یا نخواهی علی را لعن کنی.»
احنف گفت: «اگرمرا از این کار معاف داری برای تو بهتر است. اگر مجبورم کنی به خدا زبانم به چنین سخنی نخواهد گشت.»
معاویه گفت: «برخیز و بر منبر رو!»
احنف گفت: «در این صورت با انصاف سخن خواهم گفت.»
معاویه گفت: «چه خواهی گفت؟»
گفت: «پای بر فراز منبر می نهم. خدای را حمد و ثنا می گویم. و بر پیامبر درود می فرستم، آنگاه می گویم: «ای مردم! معاویه امر کرده است علی را لعن کنم. علی و معاویه اختلاف یافتند و جنگ کردند هر یک مدعی بود که خود و اطرافیانش مورد ستم و تجاوز قرار گرفته است. حالا من دعا می کنم شما آمین بگویید. خدایا لعنت تو و فرشتگان و پیامبران و همه خلق بر آن کس از این دو تن که ظلم و تعدی کرده است. خدایا لعنت تو بر گروه ستم پیشه. خدایا بر این گروه لعن بسیار فرست.» ای معاویه! من اینچنین می گویم و هیچ چیز کم و زیاد نخواهم کرد، اگر چه جانم را در این باره بدهم.»
معاویه گفت: «تو معافی از این کار.»
کار اینگونه بود و رسوایی از این دست. اما معاویه این بدعت کافرانه را به هرگونه بود رواج داد، و تا سالها پس از وی خلیفگان مسلمان و جانشینان پیامبر، این رسم را برنینداختند. تا به جایی که سفلگانی چون مروان حکم دهان به سب امام بزرگ گشودند. و هنگامی که می گفتند، چرا چنین می کنید، در پاسخ می گفتند: «بدون این عمل، کار ما پیش نمی رود.»
چنین کردند. و تنها مردمی که نپذیرفتد تا در شهر آنان و بر فراز منبر آنان به امام بزرگ بیحرمتی شود، مردم سیستان بودند. لیکن حکام جور، در دیگر شهرها و آبادیها همه جا و همه جا، با زور و زر، این بدعت را رواج دادند، و اینگونه باطن حکومت خویش را بر ملا ساختند.
بدگویی به علی بن ابیطالب، یا یکی از فرزندان او، یا هر مظهر دین و فضیلتی، نخستین کاری که می کند باطن بد گویندگان را و سفلگی آنان را و خلل داشتن نطفه آنان را آشکار می سازد، و دشمنی آنان را با هر حقی و فضیلتی و هر شرفی و انسانیتی.

منابع

  • محمدرضا حکیمی- امام در عینیت جامعه- صفحه 116- 118

کلید واژه ها

تاریخ اسلام گفتگو معاویه لعنت امام علی (ع) داستان تاریخی احنف ابن قیس

مطالب مرتبط

پاسخ به یک شبهه درباره آیه ولایت روش سیاسی امام علی علیه السلام اهمیت حفظ بیت المال از نظر امام علی علیه السلام موقعیت شناسی رهبر اسلامی معاویه بن ابوسفیان نجات عمران بن شاهین به برکت امیرالمؤمنین خوشحالی معاویه و عایشه از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام

اطلاعات بیشتر

ابزار ها