جستجو

نسبت بایدها و نبایدهای دینی با حق مداری

در تعالیم دینی بایدها و نبایدهایی وجود دارد که بار تکلیفی دارند فرق است میان این که چیزی «بر انسان» باشد و یا «برای انسان» اگر چیزی «بر انسان» باشد می تواند منافی با «حق» وی تلقی گردد و اگر «برای انسان» بود نمی توان گفت منافی و مباین با حق اوست. دیدگاهی که تکلیف را منافی با حق دار بودن بشر می داند تکلیف را بار زاید و اضافه ای می پندارد که بر دوش بشر نهاده شده است. البته گاهی تکلیف به حسب ظاهر از سنخ بار است نه همیشه و تکالیف دینی از سنخ سایر تکالیف نیست.
اگر به مفهوم حق و تکلیف دقت و توجه بیشتری شود و مناسبات آن دو مورد ارزیابی و بازکاوی قرار گیرند معلوم خواهد شد که رابطه میان آن دو به دو شکل قابل تصویر است:
1- گاهی حقی برای شخص معین است و تکلیفی بر دیگران، و گاهی حقی برای دیگران است و تکلیفی بر این فرد؛ در این قسم «حق» برای یک طرف مطرح است و تکلیف برای طرف مقابل حق این فرد تکلیف مقابل است که حاصل آن نفع این فرد و بار دیگری است و حق طرف مقابل تکلیف این فرد که در نتیجه نفع آن برای دیگری است و بار آن برای این فرد.
2- قسم دیگری از مناسبات میان حق و تکلیف وجود دارد که حق و تکلیف هر دو در یک طرف قرار دارند؛ هم حق برای این فرد است و هم تکلیف بر او. در این قسم تردیدی وجود ندارد که تکالیف به حقوق بازگشت می کنند و در حقیقت راه تحقق و احیای حق اند. الزام در برخی امور از آن روست که تنها راه تحقق یافتن حق اند و بدون آنها استیفای حقوق امری مستحیل است. این بخش از ارتباط میان حق و تکلیف در برخی از امور مانند تعلیم و تربیت نواجوانان و جوانان مطرح است.
در نظام آموزشی و پرورش تکالیفی را برای دانش آموزان مقرر می کنند که مثلا این مقدار مشق را بنویسید یا دو فصل از این کتاب را بخوانید برای این درس لازم است دو واحد را بگذرانید و.... وقتی این تکالیف را تحلیل کنید، همه آنها به حقوق دانش آموز بر می گردد و هیچ یک بار زاید بر او نیست؛ یعنی دانش آموز در این موارد بار مدرسه و محیط آموزشی را بر دوش نمی کشد، بلکه بار خود را حمل می کند.
حقوق و تکالیف دینی دقیقا از همین قرار است؛ یعنی اگر خداوند در دین و برنامه های دینی، بشر را ملزم و مکلف به نماز، روزه، حج، زکات و سایر موارد کرده همه این امور به حقوق بشر بر می گردد چنان که انسان حق تکامل فهمیدن رشد کردن همجواری با ملائکه دوری از خوی حیوانی و حق برتری از جماد و نبات را دارد. اینها همه از حقوق مسلم اوست و تنها راه تحصیل این امور اجرای تکالیف و احکام دینی است. دستور دین که می گوید: کارهایتان را «قربه الی الله» انجام دهید برای آن است که «قرب الهی» «وصول به سعادت» و «جانشینی خدا در زمین» را حق شما می داند. تعالیم دین و آموزه های دینی مثل نماز، روزه، حج و جهاد و... موجب تقرب به خداست و اگر نماز واجب گردید برای آن است که موانع استیفای حقوق انسان را از سر راه بردارد: «ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر» (عنکبوت/ 45) یا امنیت و آرامش را که حق انسان است به او اعطا کند: «اقم الصلوه لذکری» (طه/ 14) «الا بذکر الله تطمئن القلوب» (رعد/ 28)
اگر روزه در اسلام مقرر شده برای این است که سپر آتش دوزخ است و روزه دار را از آتش شهوت و غضب که مانع استیفای حق کمال انسانی اند، نجات می دهد. همه تکالیف دینی همین صبغه را دارند و اگر مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرند به حقوق برگشت می کنند؛ همانند تکالیف و برنامه های مدارس در نظام آموزشی برای دانش آموزان. برنامه های دینی از نگاه آموزشی تکلیف اند، ولی از منظر پرورش همه آنها به حقوق انسانها بر می گردند.
ثمره تبیین احکام و تعالیم دینی این است که از لحاظ فقهی تکالیفی بر عهده افراد مکلف گذاشته شده و هیچ تعبیر دیگری در فقه جز واژه تکلیف شایسته آن نیست؛ اما از منظر علم کلام -که عهده دار بیان ملاکات احکام و نیز مسئول تشریح پی آمدهای آنهاست- این امور جزء حقوق انسانی به شمار می آیند. در قرآن کریم موارد متعددی از معارف بیان شده که نمایانگر ارجاع تکالیف به حقوق است.

منابع

  • عبد الله جوادی آملی- حق و تکلیف در اسلام- صفحه 116-118

کلید واژه ها

دین حق انسان تکلیف تقرب به خدا بندگی

مطالب مرتبط

بی علت نبودن تکالیف دینی حق نعمت و حق خدا معانی مختلف دین تکلیفی و پاسخ به اشکالات آن رابطه حق تدین با حکم ارتداد نگاه دین به حق انسان مفهوم حق در دین ارجاع تکالیف به حقوق از دیدگاه قرآن کریم

اطلاعات بیشتر

تفاوت بندگی خداوند با بردگی

ابزار ها