جستجو

فرهنگ از دیدگاه مراجع آرژانتینی

ریشه کلمه فرهنگ، زراعت زمین است که این معنی به مرور زمان تغییر کرده است ولی وقتی به عمق فرهنگ می نگریم معنی اصلی آن که ارتباط با زمین و مجموعه افراد دارد آشکار می شود. خلاصه ترین تعریف واژه فرهنگ را، مجموعه ای از منافع مادی و معنوی که یک گروه انسانی تولید یا تحصیل می کند و همزیستی و هماهنگی جامعه ملی را تشکیل می دهند بیان کرده اند.
تعریف مذکور را محققان، لغت شناسان، مورخان، فلاسفه، و جامعه شناسان انقلابی و ضد امپریالیستی آرژانتین ابراز داشته اند. فرهنگ در عین حال که واقعیتی عینی خارج از فرد است، ذهنی نیز هست. علاوه بر این فرهنگ یک واقعیت تاریخی است. روشنفکران به طور عمده از درک شخصیت (هویت)، جامع فرهنگ عاجزند، زیرا آنها تحت تاثیر فردگرایی فرهنگ شهری هستند و در نتیجه موفق به درک وسیع معنی کلمه فرهنگ و نیز به خاطر تهاجم فرهنگی امپریالیزم نمی شوند، آنان فقط به بینش و تشخیص اطلاعات خود تکیه می کنند، در حالی که فرهنگ مفهوم جامع تری دارد. با این ملاحظات است که ما از فرهنگ های چینی اسپانیولی، فرانسوی و آمریکای لاتین صحبت می کنیم.
امپریالیزم هم با اعمال نظر بر تربیت توده ها و به اصطلاح دموکراسی کردن فرهنگ و با تحمیل فرهنگ امپریالیستی روشنفکران را به سوی اهداف ضد انقلابی خود سوق می دهد، توزیع انبوه جراید و نشریات و فیلم ها و از این قبیل به طور دایم در حال تحذیر فکری توده ها هستند. آنها با نمایش دادن افسانه های خیالی از زندگی در شهرهای بزرگ و مراکز سرمایه داری سرابی از زندگی مرفه ترسیم می کنند. در کشورهای تحت سلطه با ترویج شیوه زندگی آمریکایی، میلیون ها انسان را از خود بیگانه کرده اند. این شیوه ای است که آمریکا صادر کرده، در حالی که خود فاقد سابقه تاریخی و فرهنگی است. فرهنگ در جامعه آمریکای لاتین نتوانست از تبلیغات امپریالیزم جلوگیری کند و سلطه بیگانگان موفق به جدا کردن قشرهای متوسط و مرفه جامعه از فرهنگ ملی شد. با انحطاط امپریالیزم این دو فرهنگ ملی و بیگانه هم چنان مردم را به دو دسته مشخص تقسیم می کند آنها به طور دایم در ستیز با یکدیگرند. اولین تاثیر این ستیز در هنر پدیدار شده است. بی علت نیست که در آمریکای لاتین نظیر مکزیک و برزیل هنر مردمی زمینه سیاسی مناسبی داشته است. علتش وجود فرهنگ لایزال مردمی و وجدان انقلابی رو به رشد توده ها و هنرمندان مردمی و جهان سومی آمریکای لاتین است. چند مساله قابل توجه در عبارات فوق وجود داد که باید آنها را مورد بررسی قرار بدهیم:
1. خلاصه ترین تعریفی که در عبارات فوق آمده است همان جامع مشترک تعاریفی است که دایرة المعارف های مشهور آن را بیان نموده اند. لذا احتیاجی به شرح و تفصیل ندارد.
2. علاوه بر این فرهنگ یک واقعیت تاریخی است. بدیهی است که فرهنگ با نظر به تعریف و علل به نتایج آن که در عرصه تاریخ به وجود آمده است، یک واقعیت است که بر مبنای نیازهای اصیل بشری به جریان افتاده است.
3. روشنفکران به طور عمده از درک شخصیت، هویت جامع فرهنگ عاجزند. علت این ناتوانی عبارت است تنوع شدید عناصر و مصادیق فرهنگ که مانع از تصور یک جامع مشترک برای آنها شده است. ولی اگر ما فرهنگ را با جنبه پیشرو بودن آن در نظر بگیریم می توانیم جامع مشترکی را برای همه موارد و عناصر و مصادیق فرهنگ منظور کنیم. تعریف مزبور چنین است.
فرهنگ عبارت است از کیفیت یا شیوه بایسته و یا شایسته برای آن دسته از فعالیت های مادی و معنوی انسان ها که مستند به طرز تعقل سلیم و احساسات تصعید شده آنان در حیات معقول تکاملی باشد. علت دیگری که برای عدم درک هویت جامع فرهنگ آورده است پدیده تهاجم فرهنگی است: و نیز به خاطر تهاجم فرهنگی امپریالیزم، در مواردی آنچه امروزه در جریان است تهاجم فرهنگی نیست بلکه فرهنگ زدایی است زیرا بدیهی است که برای تعمیم فرهنگ و جهانی ساختن آن با تعریفی که در بالا برای فرهنگ گفتیم، هجوم، حمله و تحمیل با خشونت نه تنها مورد نیاز نیست بلکه همه افراد و جوامع بشری علاقه ی شدید به داشتن چنان فرهنگی دارند که پیشرفت و تکامل مادی و معنوی آنان را تضمین نماید. امپریالیزم هم با اعمال نظر بر تربیت توده ها و به اصطلاح دموکراسی کردن فرهنگ و با تحمیل فرهنگ امپریالیستی، روشنفکران را به سوی اهداف ضد انقلابی خود سوق می دهد. جمله دموکراسی کردن فرهنگ همان معنای فرهنگ پیرو را در بر دارد که هرگز در فکر پیشرفت اخلاقی، سیاسی، ادبی، هنری و دینی بشر نیست زیرا از یک نظر مبنای فرهنگ پیرو این است: آنچه را که می خواهم حق است تنها بدان جهت که می خواهم.
توزیع انبوه جراید و نشریات و فیلم ها و از این قبیل به طور دایم در حال تحذیر فکری و توده ها هستند آنها با نمایش دادن و افسانه های خیالی از زندگی در شهرهای بزرگ و مراکز سرمایه داری سرابی از زندگی مرفه ترسیم می کنند. در کشورهای تحت سلطه با ترویج شیوه زندگانی آمریکایی، میلیون ها انسان را از خود بیگانه کرده اند.
این جملات نیازی به توضیح ندارد. فقط باید گردانندگان فعالیت های مخرب فرهنگ پیشرو در نظر داشته باشند که همه جوامع بشری را با یک دید عالی می توان به یک استخر تشبیه کرد که اگر سنگی در گوشه ای از آن بیفتد امواج بزرگ و کوچک و ضعیف و نیرومند آن در همه استخر به جریان خواهد افتاد. قطعی است که نتایج ضد انسانی تخریب فرهنگ ها، همه عرصه اجتماعات بشری را فرا خواهد گرفت. میلیون ها انسان را از خود بیگانه کرده اند.
این جمله بسیار عالی و کشف از اندیشه و تعقل صحیح نویسنده یا نویسندگان این مقاله می نماید. معلوم می شود که تاثیر عمیق فرهنگ ها پیشرو در ذات آدمی به قدری عمیق است که با ویران کردن آن ها، شخصیت و هویت اصلی انسان نیز مختل می گردد و از بین می رود. دو فرهنگ ملی و بیگانه هم چنان مردم را به دو دسته مشخص تقسیم کرده اند آنها به طور دایم در ستیز با یکدیگرند. نتایج سوء ستیزهای فرهنگی در یک جامعه می تواند در همه شئون زندگی مردم آن جامعه اثر مخرب داشته باشد.

منابع

  • محمدتقی جعفری- فرهنگ پیرو فرهنگ پیشرو- صفحه 59-64

کلید واژه ها

جامعه شناسی تهاجم فرهنگی فرهنگ جامعه نظریه

مطالب مرتبط

نظریه فروید درباره ریشه پرستش نقد شهید مطهری بر روشنفکری نظریات مختلف درباره زندگی اجتماعی نظریات مختلف درباره ترکیب جامعه نظریات اصاله الفردی در خصوص ترکیب جامعه نظریه نسبیت فرهنگ انسانی حرکت درونی جامعه در نظر مارکس

اطلاعات بیشتر

ابزار ها