جستجو

چیستی انسان از نظر مولوی

راجع به اینکه انسان همان است که بیندیشد، مولوی می گوید:
ای برادر تو همه اندیشه ای *** مابقی تو استخوان و ریشه ای
گر بود اندیشه ات گل، گلشنی *** ور بود خاری تو هیمه گلخنی
اگر از مولوی بپرسیم: انسان چیست؟ می گوید: آن چیزی است که می اندیشد.
اگر بپرسی من چیستم؟ می گوید: تو بگو درباره چه می اندیشی تا بگویم چیستی. اگر درباره حقیقت می اندیشی تو حقیقتی، درباره خدا می اندیشی تو مثال خدا هستی، درباره علی می اندیشی، علی هستی، درباره آن کاری می اندیشی که کار یک سگ است تو سگ هستی. بگو چه می اندیشی تا بگویم چیستی.
شاعر می گوید:
گر در طلب گوهر کانی، کانی *** ور در پی جستجوی جانی، جانی
تو اگر در جستجوی یک گوهر، یک معدن زمینی و یک جماد هستی، جمادی و اگر جان می خواهی و به دنبال جان و معنی می گردی، جانی.
من فاش کنم حقیقت مطلب را *** هر چیز که در جستن آنی، آنی
هر چه را جستجو می کنی، تو همان هستی.
پس اگر از این شاعر بپرسیم: من چیستم؟
می گوید: بگو تو چه را جستجو می کنی تا من بگویم چیستی.

منابع

  • مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 169-170

کلید واژه ها

مولوی انسان اندیشه حقیقت

مطالب مرتبط

نگاهی به تمثیل حیوانات در مثنوی معنوی (باز) مولانا صیاد حقایق از دریای جان آدمی بررسی نوبینی و نوگرایی در اشعار مولوی (روح) فراوانی جملات نهایی و قضایای مطلق در اشعار مولوی (هدف) مقایسه جهان بینی مولانا با مکتب دکارت (کارتزیانیسم) حقیقت انسان در اندیشه اسلامی بررسی مسأله تقلید از گذشتگان در قرآن

اطلاعات بیشتر

ابزار ها