جستجو

حکایت اخبار از غیب توسط جوانی در مسجد گوهرشاد

یکی از رفقا و دوستان ما که جنبه رحمیت و قوم و خویشی نیز دارد تقریبا در حدود بیست سال قبل برای زیارت عتبه مبارکه آستان امام رضا (ع) به طرف مشهد مقدس رهسپار شد، و حال خوبی داشت. دو سه روز ماند و برگشت، و در وقت مراجعت خوابی عجیب که در آنجا دیده بود تعریف کرد. گفت: در هنگام ورود داخل حرم نشدم بلکه مؤدبانه کنار در حرم ایستادم و سلام عرض کردم، و با خود گفتم: من که به امام و حق آن حضرت معرفت واقعیه ندارم نباید داخل حرم شوم تا زمانیکه حضرت حاجت مرا بدهند و مرا به حق خود و خدای خود عارف کنند.
شب جمعه بود و هوا خیلی سرد بود. در نیمه شب که در یکی از رواقهای پشت سر نزدیک به کفشداری خوابم برده بود در خواب دیدم حضرت تشریف آوردند و با سر انگشت پا چند مرتبه به من زدند و فرمودند: برخیز! برخیز کار کن؛ بدون کار درست نمی شود. من خودم را انداختم روی پاهای آنحضرت که ببوسم، آنحضرت مثل کسی که خجل شده و شرمنده باشد خم شدند و زیر بازوهای مرا گرفتند و نگذاردند که من ببوسم و فرمودند: اینکارها چیست؟ برخاستم رفتم در صحن مسجد گوهرشاد وضو گرفتم و در یکی از ایوانهای مسجد عبایم را بخود پیچیدم و مشغول خواندن دعای کمیل شدم. در بین دعا خواب بر من غلبه کرد، خوابم برد. در خواب دیدم شخصی که محاسن قرمز حنائی داشت نزد من آمد و لطف بسیار کرد و گفت: میخواهی برویم با هم گردش کنیم؟ گفتم: بسیار خوب! با هم حرکت کردیم، مرا دور تا دور کره زمین حرکت داده بصورت پرواز در بالای هر شهری تمام افراد آن شهر را میدیدم و خوب و بد آنها را می شناختم و از دریاها و اقیانوسها عبور کردیم و به زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) و حضرت زهرا و ائمه بقیع علیهم الصلوه و السلام رفتیم و پس از آن به زیارت نجف أشرف و کربلای معلی و ائمه کاظمین و سامرا علیهم السلام مشرف شدیم.
آن مرد در هر جا برای من زیارتنامه میخواند، و مطالبی عجیب برای من نقل میکرد و در بین راهها دائما با من مشغول تکلم بود. من از بسیاری از حالات بزرگان و ارحام و عاقبت امر آنها سؤال میکردم و پاسخ می گفت و از حالات بسیاری از مردگان از اجداد و ارحام و بزرگان سؤال می کردم و همه را یک به یک جواب میداد. سپس مرا به آسمانها برد و به ملاقات فرشتگان و ارواح انبیاء و اولیاء مشرف شدیم، و در بهشت ها گردش کردیم، و انواع و اقسام نعمت های بهشتی را ملاحظه کردیم؛ چیزهائی که قابل توصیف نیست و از روی جهنم در یک طرفة العین عبور کردیم و کیفیت عذابها را دیدیم که قابل توصیف نیست. پس از این سیرها بمن گفت: میخواهی برگردیم؟ گفتم: آری. با هم برگشتیم. چون در مسجد گوهرشاد وارد شدیم و می خواست برود گفت: تمام این گردشها و سیرها پنج دقیقه طول کشیده است. گفتم: فقط پنج دقیقه؟ گفت: پنج دقیقه که گفتم برای آن است که وحشت نکنی و الا پنج دقیقه طول نکشیده است بلکه در یک آن انجام گرفته است؛ آنجا که زمان نیست، ساعت نیست، دقیقه نیست. پس با کمال بشارت و رحمت خداحافظی کرد و رفت. گفتم: کجا می روی؟ من با شما کار دارم! در پاسخ گفت: من باید بروم. إن شاءالله هر وقت لازم باشد نزد شما خواهم آمد. گفتم: خیلی از عجائب و غرائب را در این زمان کوتاه به من نشان دادی و مرا به بسیاری از نقاط زمین و عالم بالا بردی! گفت: هیچ عجیب نیست! خداحافظی کرد و رفت.
من از خواب بیدار شدم، به ساعت نگاه کردم دیدم که پنج دقیقه است که چرتم برده، شروع کردم به خواندن بقیه دعای کمیل. این خواب به اندازه ای عجیب بود و مطالبش بقدری جالب و طولانی بود که قابل ذکر نیست. إجمالا آنکه این آقا در مدت سه روز این خواب را برای ما نقل می کرد؛ بدین طریق که صبح می آمد و نقل می کرد تا قریب ظهر که به مسجد می رفتیم، و بعدازظهر می آمد و نقل می کرد بقیه آنرا تا نزدیک غروب که آماده مسجد می شدیم، و به همین منوال تا سه روز نقل خوابش طول کشید. این خواب بقدری عجیب بود که در همان ایام که حقیر به همدان به محضر حضرت آیت الله جمال السالکین، و زین الفقهآء و المجتهدین و آیة الحق و الیقین آقای حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی رضوان الله تعالی علیه شرفیاب شدم و خواب او را نقل کردم، ایشان تعجب نمودند و فرمودند: این از خوابهائی است که در زمانه نظیر آن یافت نمی شود و یا لاأقل بسیار کم است و معلوم می شود که خواب بیننده بسیار قابل و مستعد است .

منابع

  • علامه سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 1- صفحه 182-179

کلید واژه ها

اخلاق روح غیب تزکیه نفس خواب داستان اخلاقی

مطالب مرتبط

حکایت ملاقات حاج مؤمن با یکی از اولیاء الهی حکایت گلایه پدر علامه طباطبائی به او از عالم غیب حکایت خواب پدر مرحوم آیت الله حاج شیخ آقابزرگ طهرانی حکایت حکیم هیدجی و مرگ اختیاری مرد عامی حکایت ملاقات آیت الله گلپایگانی با ارواح و حوریان بهشتی نقد اسلام بر سوسیالیسم درباره نحوه رهایی از من و مالکیت فردی داستان زنده کردن کبوتر مرده به دست ولی خدا

اطلاعات بیشتر

حکایت گلایه پدر علامه طباطبائی به او از عالم غیب حکایت خواب پدر مرحوم آیت الله حاج شیخ آقابزرگ طهرانی

ابزار ها