جستجو

آگاهی پیامبران از غیب

بعضی راجع به مسئله غیب در قرآن این سؤال برایشان مطرح است که این چگونه است که در بسیاری از آیات در کمال صراحت از پیغمبر -و از هر پیغمبری- نفی علم غیب شده است، که آیاتش زیاد است: «قل... و لو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر؛ بگو: اگر غیب می دانستم سود فراوانی می اندوختم.» (اعراف/ 188) «و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الا هو؛ بگو غیب مختص خداست، جز خدا کسی غیب را نمی داند.» (انعام/ 59) من غیبی نمی دانم، یک جای دیگر می بینیم در کمال صراحت از زبان یک پیغمبر مثلا حضرت مسیح نقل می کند که به مردم می گفت: «و انبئکم بما تاکلون و ما تدخرون فی بیوتکم؛ من به شما خبر می دهم که شما در خانه های خودتان چه می خورید، چه ذخیره می کنید، هر چه بخواهید من به شما می گویم.» (آل عمران/ 49) این دو با همدیگر چگونه سازگار است؟
حال آیاتی که می خوانیم تفسیر کننده این دو است، یعنی وقتی ما آن دو قسم آیات را در مقابل یکدیگر بگذاریم آیه ای که در اینجا هست آنها را تفسیر می کند که مقصود و منظور در همه اینها چیست.
اینکه می گویند استناد به یک آیه قرآن بدون توجه به سایر آیات قرآن جایز نیست برای این است که قرآن بعضی از آن بعضی دیگر را تفسیر می کند، یعنی قرآن را در کلش باید مطالعه کرد نه در یک جزء. مطالعه کردن قرآن در یک جزء، یعنی در یک یا چند آیه جداگانه، سبب گمراهی انسان می شود. تمام آیات قرآن به یکدیگر وابسته و پیوسته است. کسی حق دارد آیات قرآن را تفسیر کند که بر همه آیات قرآن به نوعی احاطه داشته باشد، آیات را مجزا نکند و نبرد و بعد از همین جا برداشت هایی برای خودش بکند و بگوید آنچه که من می گویم از قرآن است. این جور نیست، قرآن را در مجموع و در کلش باید مطالعه کرد.
می فرماید: «قل ان ادری اقریب ما توعدون ام یجعل له ربی امدا؛ بگو من نمی دانم، آیا آنچه وعده داده می شوید نزدیک است یا پروردگارم برای آن مدتی قرار می دهد.» از یک طرف به حکم وحی خبر می دهد که اینها به چشم خودشان خواهند دید آنچه را که به آنها وعده داده شده است، ولی بعد می فرماید اما اگر از من بپرسید کی؟ دور یا نزدیک؟ من نمی دانم. آیا نزدیک است آنچه که شما وعده داده شده اید یا خدا برای آن مدتی قرار خواهد داد؟ من نمی دانم. "عالم الغیب" تنها اوست که غیب را می داند. اما «فلایظهر علی غیبه احدا؛ او بر غیب خود احدی را آگاه نمی کند.» «الا من ارتضی من رسول؛ مگر آنکه پیامبری را مورد رضا و ارتضا و پسند خود قرار بدهد -مگر پیامبر پسندیده ای- که او را بر غیب خود آگاه می کند.» (جن/ 25-27)
ببینید! این همه از خود نفی کردن: بگو من مالک هیچ سودی نیستم، یعنی اگر این من را می بینید هیچ است، نه مالک زیانی هستم و نه مالک سودی، اگر از من می پرسید، هیچ نمی دانم.حتی در یک آیه است که: «قل... ما ادری ما یفعل بی و لا بکم» (احقاف/ 9) اصلا من نمی دانم که سرنوشت نهایی در مورد من و در مورد شما چه خواهد بود. در عین حال از جنبه دیگر می گوید که سرنوشت نهایی چیست، یعنی اگر از من می پرسید، من نمی دانم اما اگر از او می پرسید او می گوید، آنچه که من به زبان وحی می گویم پیام او را می رسانم، یعنی در واقع این من نیستم اوست، اوست که می گوید و اوست که خبر می دهد و من هر چه را که می دانم چیزهایی است که او به من گفته است.

بیان حضرت رضا علیه السلام
در حدیث است که حضرت رضا (ع) در مجلسی به مردی از مخالفین و منافقین که با حضرت جدل می کرد فرمود: آیا می خواهی من به تو خبر بدهم که با عن قریب تو به خون یکی از خویشاوندان خودت مبتلا خواهی شد؟ (ظاهرا آن مرد یکی از اعضای دستگاه حکومت بوده) یعنی عن قریب خون یکی از خویشاوندانت به دست تو ریخته خواهد شد، آیا می خواهی الآن به تو بگویم او چه کسی خواهد بود و این واقعه کی رخ می دهد؟ گفت: نه. فرمود: چرا؟ گفت برای اینکه این غیب است و غیب را جز خدا کسی نمی داند. حضرت همین آیه را خواند، فرمود: درست است غیب را غیر از خدا کسی نمی داند، مگر کسی که خدا به او گفته باشد. اینکه قرآن گفته است غیب را غیر از خدا کسی نمی داند یعنی کسی از خود نمی داند، اما از ناحیه خدا هم کسی نمی داند؟ آیا امکان ندارد کسی غیب را بداند ولی به این شکل که خدا به او وحی کرده باشد؟ فورا آیه را خواند: «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا. الا من ارتضی من رسول» این استثنا را در آیه قرآن قبول داری؟ آیا قبول داری که خداوند غیب خود را به پیغمبران خودش که مرضی او هستند اطلاع می دهد؟ چاره ای نداشت که بپذیرد. آیا قبول داری که پیغمبر ما قدر متیقن کسانی است که رسول مرتضی هستند؟ آیا می شود گفت که «الا من ارتضی من رسول» (مگر رسولی مرتضی) ولی او پیغمبر ما نیست، پیغمبرهای دیگر بوده اند، پیغمبر خاتم که افضل است نبوده؟ قدر متیقن است. فرمود: ما که از خود چیزی نداریم، هر چه داریم از ناحیه پیغمبر داریم، پیغمبر هم از ناحیه خدا دارد. این که علم غیب نیست، علم غیب علم پنهان است. پنهان را خدا می داند. ما که مستقیما از پنهان ها آگاه نیستیم، پیغمبر هم مستقیما از پنهان ها آگاه نیست، از ناحیه خدا آگاه است. وقتی که او از ناحیه خدا آگاه است او به ما (اوصیای خودش، ائمه) گفته است. اگر کسی بگوید ائمه بدون وساطت پیغمبر و بدون وساطت خدا از غیب آگاهند این شرک و کفر است.
اینجاست که این مسئله کاملا از نظر خود قرآن روشن می شود.

منابع

  • مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 9- صفحه 233-236

کلید واژه ها

پیامبران آگاهی غیب ائمه قرآن وحی

مطالب مرتبط

رابطه غیب و شهادت از نظر قرآن شبهات منکرین امکان وحی عقل دفائنی ارزیابی مقام مریم علیهاسلام از نظر مفسرین بررسی اصل ملاک تکلیف نبودن علوم غیبی کلام قرآن درباره علم غیب پیامبران منابع علم پیامبران در کلام قرآن

اطلاعات بیشتر

اثر درک توحید آگاهی ائمه از غیب

ابزار ها