جستجو

اصول عقاید اهل حديث

ابوالحسن اشعری رئیس فرقه اشاعره در مورد اصول عقائد اهل حدیث می گوید:
1ـ ما به خدا و فرشتگان و کتابها و رسولان او و آنچه که از جانب او آمده است و راویان مورد اعتماد، از پیامبر (ص) نقل کرده ‏اند، اقرار می ‏کنیم، و چیزی از آن را رد نمی ‏کنیم.
2ـ خدا، خدا یگانه است، جز او خدایی نیست، بزرگوار و بی ‏نیاز است، نه همسری دارد و نه فرزندی.
3ـ محمد (ص) بنده او و رسول اوست، که او را با هدایت و آیین استوار فرستاده است.
بهشت و دوزخ بر حق هستند.
5ـ رستاخیز می ‏آید و در آن شکی نیست و خدا مردگان قبور را بر می ‏انگیزد.
6ـ خداوند بر عرش خود استقرار دارد. چنانکه فرموده است: «الرحمن علی العرش استوی» (طه/ 5) اهل حدیث، در این آیه، «استواء» را به معنای استقرار می‏ گیرند، نه به معنای استیلاء و تسلط. چیزی که هست، برخی از آنان برای پرهیز از تشبیه و تجسیم می ‏گویند: خدا بر عرش استقرار دارد ولی کیفیت آن برای ما معلوم نیست.
7ـ خدا چهره ‏ای دارد، ولی بدون کیفیت (بلا کیف). چنانکه فرموده است:«و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام؛ روی پروردگارت باقی می‏ ماند که صاحب جلال و احترام است.» (الرحمن/ 26) این واژه (بدون کیفیت)، در کتاب‏های کلامی اشاعره، پس از طرح صفات خبری مانند «وجه» و «ید»، زیاد به کار می ‏رود و گاهی از آن با کلمه «البلکفه» که مصدر جعلی بلا کیف است، تعبیر می ‏کنند و این برای فرار از تشبیه است. و حاصل این که می‏ گویند: خدا چهره و دست و پا دارد ولی نه با کیفیتی که بشر دارد. ولی هرگز در توصیف خدا به این صفات را تأویل و مجاز را نمی ‏پیمایند بلکه این الفاظ را با بیان معانی لغوی آن به کار می‏ برند؛ فقط مدعی هستند که کیفیت آن برای ما معلوم نیست.
8ـ خدا دارای «دو دست» است بدون کیفیت. چنانکه می‏ فرماید: «خلقت بیدی؛ آدم را با دو دستم آفریدم.» (ص/ 75)
نیز می ‏فرماید: «بل یداه مبسوطتان؛ بلکه دست‏های او باز هستند.» (مائده/ 64
9ـ خدا چشم دارد اما بدون کیفیت. چنانکه فرمود: «تجری بأعیننا؛ زیر نظر ما (چشم ما) حرکت می ‏کرد.» (قمر/ 14
10ـ آن کس که گمان کند نام‏های خدا غیر خدا است، او گمراه است. (اسم با مسمی یکی است).
11ـ خدا دارای علم است (علم او غیر ذات او است). چنانکه می‏فرماید: «انزله بعلمه؛  کتاب خود را با علم خویش فرو فرستاد.» (نساء/ 166) و نیز فرموده است: «و ما تحمل من أنثی و لا تضع إلا بعلمه؛ هیچ ماده ‏ای آبستن نمی ‏شود و نمی ‏زاید مگر با علم او.» (فاطر/ 11)
12ـ ما برای خدا، گوش و چشم ثابت می‏ کنیم و هرگز آن‏ها را نفی نمی ‏کنیم، آن گونه که معتزله و جهمیه و خوارج نفی کردند.
13ـ ما برای خدا قوه و نیرو ثابت می‏ کنیم. چنانکه فرموده است: «اولم یرو ان الله الذی خلقهم هو أشد منهم قوة؛ آیا نمی ‏بینید خدایی که آنان را آفریده، از ایشان نیرومندتر است.» (فصلت/ 15)
14ـ ما می ‏گوییم: کلام خدا مخلوق نیست و خدا چیزی را خلق نکرده است مگر این که به او گفت: «کن»، پس آن هم وجود پذیرفت «فیکون». چنان که می‏ گوید: «انما قولنا لشی‏ء اذا اردناه ان نقول له کن فیکون؛ گفتار ما به چیزی آنگاه که هستی او را بخواهیم. این است که «باش»، پس آن چیز محقق می‏ شود.» (نحل/ 40)|
15ـ در زمین چیزی از خیر و شر نیست، مگر آن که خدا، آن را خواسته است و هر چیزی در جهان، با خواست خدا پدید می ‏آید و کسی نمی ‏تواند کاری را انجام دهد قبل از آن که خدا آن کار را انجام دهد.
16ـ ما از خدا بی‏ نیاز نمی‏ شویم و نمی ‏توانیم از قلمرو علم او بیرون بیاییم.
17ـ آفریدگاری جز خدا نیست و اعمال بندگان، مخلوق خدا است. چنانکه می‏ فرماید: «و الله خلقکم و ما تعلمون؛ خدا شما را و آنچه را انجام می ‏دهید، آفریده است.» (صافات/ 96) بندگان خدا، توانایی بر آفریدن چیزی ندارند، در حالی که آنان مخلوقند. چنان که می ‏فرماید: «هل من خالق غیر الله؛ آیا آفریدگاری جز خدا هست.» (فاطر/ 3) در اینجا به آیات دیگری که از نظر مضمون، با آیه وارده در متن، یکی است، استدلال کرده است، مانند آیه‏ های 17 و 20 سوره نحل و 35 طور.
18ـ خداوند، به مؤمنان توفیق اطاعت داده و آنان را مشمول لطف خود قرار داده و اصلاح و هدایت کرده است و نیز، او، کافران را گمراه کرده و آنان را از هدایت خود محروم ساخته و نعمت ایمان را به آنان عطا نفرموده است و اگر چنین لطف و اصلاحی در حق آنان انجام می ‏داد، آنان از صالحان بودند و اگر هدایتشان می ‏کرد هدایت یافته بودند. چنانکه می ‏فرماید: «من یهد الله فهو المهتدی و من یضلل فأولئک هم الخاسرون؛ هر کس را که خدا هدایت کند، او هدایت یافته و هر کس را گمراه کند، زیان‏کار است.» (اعراف/ 178) خدا می ‏تواند کافران را اصلاح کند و ایمان را به آنان لطف بفرماید تا از مؤمنان گردند، ولی او خواسته است که آنان کافر باشند، چنان که دانسته و آنان را کمک نکرده و بر دل‏های آنان مهر زده است تا نور هدایت در آن وارد نشود.
19ـ خیر و شر و قضا و قدر، همه از خداست و ما به قضا و قدر و خیر و شر، و شیرین و تلخ، هر دو ایمان می‏ آوریم و می ‏دانیم، آنچه که به ما نرسیده، مقدر نبوده که برسد و آنچه به ما رسیده، ممکن نبوده که خطا برود و بندگان خدا برای خود زیان و سودی جز آنچه او بخواهد مالک نیستند. چنان که می ‏فرماید: «قل لا املک لنفسی نفعا و لا ضرا الا ما شاء الله؛ بگو، من برای خود سود و زیانی را مالک نمی‏ شوم، جز آنچه را که خدا خواهد.» (اعراف/ 188) ما در کارهای خود به خدا پناه می‏ بریم و نیاز و فقدان را برای خود در هر زمان، ثابت می ‏دانیم.
20ـ ما می ‏گوییم: قرآن کلام خداست و آفریده نشده است و آن کس که قرآن را مخلوق بشمارد، کافر است. عقیده داریم که خدا در آخرت، با چشم‏ها دیده می‏ شود، چنان که ماه در شب چهاردهم رؤیت می‏ گردد. مؤمنان، خدا را می ‏بینند، چنان که در روایات رسول خدا آمده است، کافران از رؤیت خدا ممنوعند، تا آنگاه که مؤمنان، خدا را در بهشت می‏ بینند. چنانکه می ‏فرماید: «کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون؛ چنین نیست، آنان در روز رستاخیز از (دیدن) پروردگار خود مستورند.» (مطففین/ 15) موسی (ع) از خدا خواست که در دنیا او را ببیند و خدا بر کوه تجلی کرد و آن را ویران گردانید، از این طریق به موسی تفهیم کرد که او در دنیا دیده نمی‏ شود.
22ـ عقیده داریم که نباید یک نفر از اهل قبه را به گناهی که مرتکب می ‏شود تکفیر کنیم، مانند دزدی و می‏گساری، بر خلاف خوارج که آنان مرتکب کبیره را کافر می‏ دانند.
23ـ می ‏گوییم: اسلام وسیع ‏تر از ایمان است و هر اسلامی ایمان نیست.
24ـ معتقدیم، خدا دل‏ها را دگرگون می‏ کند و دل‏های بندگان میان دو انگشت از انگشتان خدا است و خداوند، آسمان‏ها و زمین را روی یک انگشت خود بر می ‏دارد. چنان که در روایت از رسول خدا آمده است. (البته بدون اعتقاد به کیفیت)
25ـ معتقدیم، هیچ کس از اهل توحید و ایمان را نباید به بهشت و دوزخ محکوم کرد مگر کسی را که رسول خدا، به بهشتی بودن او گواهی داده است و نیز برای گنه‏کاران بهشت را امیدواریم و در عین حال می ‏ترسیم آنان در آتش معذب باشند. ما می ‏گوییم: خداوند گروهی را پس از آن در آتش سوختند، به شفاعت پیامبر، بیرون آورد و این عقیده، نتیجه روایاتی است که از پیامبر آمده است.
26ـ ما به عذاب قبر و حوض ایمان داریم. میزان، صراط و برانگیخته شدن پس از مرگ، حق است. و خدا بندگان را در قیامت نگه می ‏دارد و به حساب مؤمنان می ‏رسد.
27ـ ایمان، گفتار و کردار، افزایش و کاهش می‏ پذیرد و روایات صحیحه را در این مورد که افراد مورد اعتماد از رسول خدا نقل کرده ‏اند، می‏ پذیریم.
28ـ پیشینیان را دوست داریم، آنان را که خداوند به شرف مصاحبت پیامبر برگزیده است و آنان را می‏ ستاییم، چنان که خدا ستوده است و همه آنان را دوست داریم.
29ـ معتقدیم، پیشوای برتر پس از پیامبر، ابوبکر صدیق که رضوان خدا بر او باد، می‏ باشد. خدا به وسیله او به اسلام عزت بخشید و او را بر مرتدان پیروز کرد و مسلمانان، او را برای امامت و پیشوایی برگزیدند، چنان که رسول خدا، او را برای نماز، مقدم داشت و همگی، او را خلیفه رسول خدا نامیدند. پس از او، عمر بن خطاب که رضوان خدا بر او باد و از آن پس، عثمان بن عفان که رضوان خدا بر او باد، خلیفه ‏اند. و کسانی که او را کشتند، او را به ظلم و عداوت کشتند. سپس علی بن ابی‏طالب، که رضوان خدا بر او باد، خلیفه رسول خداست. آنان، پیشوایان پس از پیامبر خدا هستند و جانشینی آنان، جانشینی از مقام نبوت است. گواهی می‏ دهیم، به بهشتی بودن ده نفری که رسول خدا بر بهشتی بودن آنان، گواهی داده است و دیگر یاران رسول خدا را دوست داریم و زبان را از بازگویی اختلافاتی که در میان آنان رخ داده است، باز می‏ داریم و معتقدیم که خلفای چهار گانه، خلیفه‏ های راشد (هدایت یافته) و برتر بودند و کسی در فضیلت، با آنان برابری نمی‏ کند.
30ـ همه روایاتی را که می‏ گوید: خدا به آسمان نخست فرود می ‏آید، تصدیق می‏ کنیم. و نیز این که او پس از فرود آمدن می‏ گوید: «آیا سؤال کننده و یا استغفار کننده‏ ای هست؟» و همچنین دیگر چیزهایی را که آنان (راویان) نقل کرده ‏اند، تصدیق می ‏کنیم.
31ـ در مسائل اختلافی، به کتاب خدا و سنت پیامبر و اجماع مسلمین و آنچه که به این‏ها باز می‏ گردد، اعتماد می ‏کنیم. هرگز در دین خدا چیزی را که خدا به آن اذن نداده است، بدعت نمی ‏گذاریم، و چیزی را که نمی‏ دانیم به خدا نسبت نمی‏ دهیم.
32ـ معتقدیم که خدا روز رستاخیز می ‏آید. چنانکه می ‏فرماید: «و جاء ربک و الملک صفا صفا؛ پروردگارت با فرشتگان صف کشان می‏ آیند.» (فجر/ 22) معتقدیم که خدا به بندگانش نزدیک است، هرگونه که بخواهد. چنانکه می‏ فرماید: «و نحن اقرب الیه من حبل الورید؛ ما از رگ گردن به او نزدیک‏تریم.» (ق/ 16) و چنان که می‏ فرماید: «ثم دنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی؛ نزدیک شد و سپس در آویخت، آنگاه به مقدار دو کمان یا کمتر، فاصله یافت.» (نجم/ 8 ـ 9)
33ـ نماز جمعه و نماز دیگر اعیاد و دیگر نمازها، از آیین ماست، چنان که نماز خواندن پشت سر هر نیکوکار و یا بدکاری جزء آیین ماست، زیرا روایت شده است که عبدالرحمن بن عمر، پشت سر حجاج بن یوسف نماز می‏ خواند.
34ـ مسح بر چکمه و جوراب در حضر و سفر جایز است.
35ـ لازم می ‏دانیم که برای رستگاری پیشوایان اسلام دعا کنیم و به پیشوایی آنان اقرار کنیم و کسانی که هنگام انحراف رهبران، شورش بر ضد آنان را لازم می ‏دانند گمراهند، و پیوسته خروج بر آنان (راهبران) را با قوه و قدرت انکار می ‏کنیم و ترک قتال و نبرد را در فتنه‏ ها لازم می‏ دانیم.
36ـ معتقدیم که روزی دجال، خروج خواهد کرد، چنان که در روایات از رسول خدا آمده است.
37ـ به عذاب قبر و سؤال منکر و نکیر ایمان داریم، این دو نفر از به خاک سپردگان سؤال می‏ کنند.
38ـ حدیث معراج را می ‏پذیریم.
39ـ بسیاری از رؤیاها را صحیح می‏ دانیم و معتقدیم که آن‏ها تعبیری دارند.
40ـ دادن صدقه از طرف مردگان و دعا برای آنان را صحیح می ‏دانیم و معتقدیم که عمل ما به آنان سود می‏ رساند.
41ـ تأثیر سحر و ساحر در این دنیا را می ‏پذیریم و می‏ گوییم، سحر واقعیت دارد.
42ـ معتقدیم، هر کس از اهل قبله مرد، باید بر او نماز گزارد، خواه نیکو کار باشد یا بدکار. چنانچه به قانون ارث ایمان داریم.
43ـ معتقدیم که بهشت و دوزخ آفریده شده ‏اند.
44ـ می‏ گوییم هر کس بمیرد یا کشته شود، به اجل خود مرده و کشته شده است.
45ـ روزی افراد از جانب خدا است که به بندگان خود روزی می ‏دهد، حلال باشد یا حرام.
46ـ ما بر خلاف معتزله و جهمیه، معتقدیم که شیطان، انسان را وسوسه می ‏کند و در دل او شک ایجاد می‏ کند و به او آسیب می ‏رساند. چنانکه می ‏فرماید: «الذین یأکلون الربا لا یقومون الا کما یقوم الذین یتخبطه الشیطان من المس؛ کسانی که ربا می‏ خورند، از جای بر نمی ‏خیزند، مگر مانند کسی که شیطان او را آسیب رسانده است.» (بقره/ 275) و نیز می‏ فرماید: «من شر الوسواس الخناس* الذی یوسوس فی صدور الناس* من الجنة و الناس؛ بگو از شر هر وسوسه ‏گر فریبکار که در سینه ‏های مردم وسوسه می ‏کند، از جن و انس به خدا پناه می ‏برم.» (ناس/ 4 ـ 6)
47ـ معتقدیم، خدا صالحان را به آیاتی که برای آنان آشکار می ‏سازد، اختصاص می ‏دهد.
48ـ عقیده ما درباره کودکان مشرکان، این است که خدا در سرای دیگر آتشی را برای آنان بر می ‏افروزد، سپس به آنان می ‏گوید: داخل آتش شوید. هر کس از آنان داخل شود، آتش برای او سرد و سلامت می ‏گردد. و هر کس ابا ورزد، معذب می ‏شود.
49ـ معتقدیم، خدا می‏ داند که بندگان، چه کارهایی را انجام می ‏دهند و به کجا می ‏روند، آنچه را واقع شده و واقع می‏ شود می ‏داند و نیز می‏ داند آنچه واقع نشده اگر واقع می‏ شد چگونه بود، این‏ها برای او معلوم است.
50ـ معتقدیم که باید از پیشوایان اطاعت کرد و برای مسلمانان خیرخواه بود.
51ـ لازم می‏ دانیم که از بدعت‏گزاران و هواپرستان جدا شویم.

منابع

  • جعفر سبحانى- فرهنگ عقايد و مذاهب اسلام- جلد 1 صفحه 158

کلید واژه ها

اشاعره اعتقاد خدا انسان جسم قرآن علم کلام تسنن

مطالب مرتبط

صفات خداوندی در مکتب خلفا ابزاری بودن بدن در تمامی نشئات اثبات مبداء و معاد در مراحل تکامل جنین در رحم مادر تفاوت نظر معتزله با اشاعره درباره غایت افعال الهی نقش دین و اعتقاد به خدا در زندگی بشر شفاعت باطل تفسیر متکلمین از آیات قرآن منشأ پیدایش فرق کلامی

اطلاعات بیشتر

ابزار ها