جستجو

منزلت رسول اکرم در نزد سیف بن ذی یزن

ابونعیم در دلائل النبوه روایتی بلند دارد که فشرده آن چنین است:
گوید: «هنگامی که سیف بن ذی یزن - دو سال بعد از ولادت رسول خدا (ص) – بر یمن چیره گردید و حبشه را فتح نمود، هیئتهای نمایندگی عرب و بزرگان و شاعران آنها برای شادباش و ستایش، نزد او رفتند و چون هئیت نمایندگی قریش همراه با عبدالمطلب به حضورش رسیدند و....سیف بن ذی یزن (پس از سخنان عبدالمطلب) گفت: «ای سخنگو! تو از کدام تیره ای؟» گفت: «من عبدالمطلب فرزند هاشم فرزند عبد مناف هستم» گفت: خواهرزاده ما؟» گفت: «آری». سیف او را نزدیک خواند و سپس به او و به همه آن قوم خوشامد و مرحبا و آفرین گفت و...و گفت: «هنگامی که در «تهامه» پسری نشاندار با خال میان شانه ها به دنیا آید، امامت و رهبری از آن او باشد، و شما نیز به خاطر او تا روز قیامت زعیم و پیشوا گردید.»
عبدالمطلب گوید: «به راستی که با بهترین ره آورد سفر بازگشتم، و اگر شکوه و جلال و عظمت شهریار نبود، از بشارتی که به من داد بیشتر می پرسیدم تا سرورم افزونتر گردد.»
سیف گفت: «این زمان، زمانی است که او متولد می شود یا متولد شده؟ نامش «محمد» است و میان دو کتفش خال دارد. پدر و مادرش فوت می کنند و جد و عمویش کفیل او می گردند. ما بارها او را (در کتب خود) یافته ایم، خداوند او را آشکارا مبعوث فرماید و یارانی از ما برایش قرار دهد که دوستانش را با آنها عزیز و دشمنانش را با آنها ذلیل کرده و از دم تیغشان بگذراند و مکانهای کریمه زمین را به وسیله آنها آزاد نماید تا خدای رحمان عبادت شود و ابلیس شیطان طرد گردد و آتشکده ها خاموش و بتها شکسته شود. کلامش قول فصل و حکمش عین عدل است. امر به معروف می کند و به آن عمل می نماید و نهی از منکر کرده و آن را نابود می سازد... – تا آنجا که گوید: سیف گفت: «ای عبدالمطلب! تو بدون دروغ جد او هستی!» گوید: عبدالمطلب به سجده افتاد. سیف گفت: «سرت را بالا نگه دار که قلبت آرام گرفته و کارت برتری یافته. به راستی آیا چیزی از آنچه که برای تو گفتم احساس کرده ای؟»
عبدالمطلب گفت: «آری ای شهریار! مرا پسری بود که او را بسیار دوست داشتم و نسبت به او مهربان بودم و یکی از بهترین های قوم خود «آمنه بنت وهب» را به همسری او درآوردم و او فرزندی به دنیا آورد که «محمد»ش نامیدم. پدر و مادرش فوت کردند و من و عمویش کفیل او شدیم. میان دو کتفش خال دارد و همه نشانه هایی که شما برشمردید در او هست.»
سیف گفت: «آنچه برای تو بیان داشتم همانگونه است که گفتم. پس، پسرت را محافظت کن و از یهود بر او بترس که آنها دشمنان او هستند و خداوند هرگز راهی برای تسلط آنها بر او قرار نداده است. آنچه برای تو گفتم از این گروه همراهت نیز مستور دار که من از اینکه دچار وسوسه گردند، ایمن و آسوده خاطر نیستم....»

منابع

  • سیدمرتضی عسگری- نقش عایشه در احادیث اسلام- ج4 صفحه 1197-1198

کلید واژه ها

سیف بن ذی یزن پیامبر اکرم نیاکان تاریخ ولادت ویژگی های پیامبران

مطالب مرتبط

حوادث شب میلاد پیامبر اکرم داستان هایی از نگهداری حلیمه از پیامبر اکرم دیدار بحیرای راهب با پیامبر اکرم داستان درخت ملکوتی به برکت پیامبر اکرم غزوه بنی قریظه (محاصره) ولادت حضرت علی علیه السلام روایاتی در رابطه با بعثت رسول اکرم

اطلاعات بیشتر

بشارت بعثت پیامبر اکرم قبل از میلاد آن حضرت

ابزار ها