جستجو

تناسب سوگند قرآن به نفس لوامه با اثبات قیامت

خداوند متعال در آیه 2 سوره مبارکه قیامت می فرماید: «ولا اقسم بالنفس اللوامه»، «و سوگند یاد می کنم به جان ملامت کننده». مقصود از «نفس»، حقیقت ذات انسان و روح و جان آدمی است که بر حسب اختلاف حالاتش متصف به صفات گوناگون می گردد. گاه «نفس اماره ی بالسوء» است و گاه «نفس لوامه»  است و گاه دیگر «نفس مطمئنه» است. با نظر به حکمت قرآن باید تناسبی میان «مقسم به» (آنچه به آن سوگند یاد می کنند) و «مقسم علیه» (آنچه برای آن قسم می خورند) باشد تا عظمت موقعیت امر اول، دلیل بر لزوم حتمیت امر دوم بشود. در اینجا مقسم به «نفس لوامه» است و مقسم علیه، وقوع حتمی «بعث و قیامت» یعنی قسم به روح ملامتگر انسان که رستخیز قیامت، شدنی است و برانگیخته شدن انسان برای ادامه ی حیات جاودان، موضوعی مسلم و قطعی است. اکنون باید دید آیا چه تناسبی است بین «نفس لوامه »ی انسان و حیات همیشگی و مخلد و عالم نیل به کمال جاودان. بعد از تأمل و تطبیق خصایص مکنونه در نفس بشر با حقایق بارز شونده در «دارالقرار» و «جنة الخلد» که به فرموده ی قرآن کریم: «و هم فی ما اشتهت انفسهم خالدون» (انبیاء/102«آنان در آنچه که دلشان می خواهد ]در بهشت[ دائم و همیشه هستند»، «ولکم فیها ما تشتهی انفسکم» (فصلت/31)، «در بهشت آنچه دلتان می خواهد برای شما موجود است» به این نتیجه می رسیم، که آری، تناسبی بسیار عمیق و ریشه دار بین نفس لوامه ی انسان و عالم «عقبی الدار» در کار است، بطوریکه وجود نفس لوامه، خود، دلیل روشن بر قطعیت وقوع «یوم القیامه» است و رمز این دلالت، همانا موضوع «ناآرام» بوذن انسان در مسیر «تکامل» و خصیصه ی «لوام» بودن یعنی ملامتگری اوست نسبت به خودش در هر مرتبه ای از مراتب سعادت که به پندار خود در دنیا به دست می آورد. یعنی این حالت در طبیعت و خلقت انسان مزکوز است که به هیچ درجه ای از درجات کمال که در دنیا به دست آورده است و می آورد، قانع نمی شود و «بس» نمی گوید و دائما خود را به سبب توقف و رکود دریک مرحله از مراحل  خیر و سعادت (واقعی با خیالی)، «ملامت» می کند و برای رسیدن به مرحله ی بالاتری از کمال آماده می گردد. آری، تکاثر مطلق بر روح بر حاکم است و جبلت ذاتش بر «حب ازدیاد« استوار است، «افزون طلبی» با فطرت او عجین شده است! نه از جمع مال اشباع (سیر) می گردد و نه بسط قدرت در سراسر ارض، اقناعش می نماید. در مراحل تحصیل معارف و علوم و حکم نیز پیداست که مرزی نمی شناسد و حد «یقف» نمی فهمد، دائما در تلاش است و لایزال می کوشد که در مسیر «طلب» بتازد و از مدارج علو و رقاء به طور لایتناهی بالا برود تا نقطه ای که خودش هم از تصور آن عاجز است. ارتقاء  یابد و «آنچه اندرز وهم ناید آن شود» حال، آیا این حال «طلب» در وجود بشر لغو است؟ یا آیا این «حرص و ولع» که متناسب با یک حیات لایتناهی است، مربوط  به همین زندگی بسیار محدود و موقت دنیاست؟ حاشا و کلا سبحان الله و تعالی که خیاط علیم و حکیم جهان، لباس بسیار بلند «ابدیت طلبی» را به قامت بسیار قصیر «حیات موقت» دنیا بپوشاند و چنین کار لغو عاری از حکمت، از مقدری علیم و مدبری حکیم صادر گردد! نه چنین است، بلکه وجود همین «نفس لوامه» و روح کاوشگر افزون طلب انسان در عالم دنیا، برهانی استوار و دلیلی متین است و بر لزوم تحقق عالمی وسیع و عریض در مرحله ی بعد از این دنیا که: «عرضها السماوات والارض» (آل عمران /133«وسعت آن به قدر آسمان ها و زمین است» تا بتوانذ این نفس ناآرام بشر را آرام گرداند و سورت «لوامیت» او را در هم شکسته و عرصه ی نامحدود خود را برای جلوه گر ساختن خواسته های نامحدود او مهیا سازد و به وی ارائه ی نماید. پس سوگند قرآن به «نفس لوامه» در مقام اثبات حتمیت روز «قیامت»، در عین اینکه نشان دهنده ی عظمت و شرافت «نفس» است، مع الوصف استدلالی لطیف و احتجاجی بلیغ بر مسلمیت «بعث» انسان پس از مرگ و ترتب «دارالسلام» بر وجود «نفس ملامتگر» انسان می باشد.

منابع

  • سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره قیامت – از صفحه 101 و صفحه 114 تا 115

کلید واژه ها

قیامت نفس لوامه قرآن قسم وجدان

مطالب مرتبط

نفس لوامه و عذاب وجدان نفس لوامه، نمونه ای از رستاخیز قیامت آثار مثبت تربیتی ایمان به معاد از دیدگاه قرآن کلام قرآن درباره مسأله شفاعت عقیده به حیات بعد از مرگ در فرهنگ اقوام پیشین از دیدگاه قرآن آثار منفی عدم ایمان به معاد از دیدگاه قرآن نگاهی به دلایل انکار قیامت

اطلاعات بیشتر

نفس لوامه، نمونه ای از رستاخیز قیامت

ابزار ها