جستجو

حالات محتصر در بیان امیرالمومنین (ع)

امام امیرالمومنین علی علیه السلام بعد از ذکر مغرورین اهل دنیا که متعظ به وعظ هیچ واعظی از انبیاء و اولیای خدا نمی شوند، درحالی که با چشم خود می بینند که چگونه صاحبان عزت و سطوت در برابر سلطان مرگ به زانو درآمده و رفته اند، آنچنان که دیگر راه فسخ و رجوع و بازگشتی برای آنها باقی نمانده است که به دنیا بازگردند و جبران مافات نمایند، می فرماید: «چگونه بدیشان نازل شد آنچه که جهل به آن داشتند از تفاصیل مرگ و شدائد هول انگیز آن[ و به سراغشان آمد از جدایی دنیا چیزی که از آن ]به زعم خود[ در امان بودند و وارد آخرت گشتند به هماهگونه که قبلا وعده داده می شدند. پس سختی هایی که برایشان فرود آمد ]در هنگام مرگ[ به وصف درنمی آید، سختی جان دادن و اندوه از دست رفتن ]محبوبات[، دست به هم داده و بر آنها هجوم آوردند، در نتیجه اعضاء و جوارحشان سست گردید و رنگ هایشان دگرگون شد. پس از آن، ورود مرگ در آنان رو به ازدیاد و شدت نهاد، تا آنکه میان هریک از آنها و گفتارش حائل گردید ]زبان از سخن باز ماند[ در حالتی که او در بین کسان خویش ] افتاده[ و با دیده اش به اضطراب آنان[ می نگرد و با گوشش ]آه و ناله ی آنها را[ می شنود، عقلش به جا و درک و شعورش برقرار است. به فکر می رود که عمر خود را در چه فنا کرده و روزگار خویش را چسان نابود ساخته است و به یاد می آورد اموالی را که جمع کرده و در راه به دست آوردن آنها چشم] ازحلال و حرام[ بر هم نهاده و آنها را از مأخذی که ]بعضا حلیت و حرمت آن [ آشکار و] بعض دگر[ مشتبه بوده فراهم نموده است. طبعا تبعات و آثار شوم جمع آوری آن اموال گریبانگیر وی گردیده و ]الحال[ اشراف بر فراق آن همه گرد آورده ها پیدا کرده است ]که باید بگذارد و برود[ تمام آن اموال می ماند تا دیگران پس از او به خوشگذرانی در میراث وی بپردازند و از آن کام گرفته و برخوردار گردند. نتیجه آنکه گوارایی ]و لذت ثروت او[ مال دیگران بوده و بار سنگین ] آثار شوم آن[ بر پشت او باشد؛ درحالی که مرد ]مسکین[ در گرو آن اموال مانده ]از حساب و بازپرسی نسبت به آن رهایی ندارد و راه فک و خلاصی از وبال آن به توبه و اعمال صالحه بر او[ بسته شده است. پس بر اثر آنچه که هنگام مرگ بر وی آشکار گشته ]از زیان و تهیدستی نسبت به سعادت اخروی[  و از شدت پشیمانی بر کار خود دست خود را می گزد و به آنچه که در ایام عمرش به آن تمایل و رغبت داشت، بی رغبت می شود ]از دنیا و همه چیز آن متنفر می گردد[ و آرزو می کند که ای کاش آن کسی که ]وی[ در امر دنیا به او رشک می برد و به داشتن آن بر او حسد می ورزید، همو این اموال را جمع کرده بود، نه این ]و الان هم بار سنگین و وبال این اموال بر دوش او می بود، نه بردوش این[. پس پیوسته و دم به دم، مرگ در جسدش شدت می یابد و راسخ می گردد، تا آنکه گوش او هم مانند زبانش از کار می افتد] دیگر صدا و سخنی هم نمی شنود[ و در میان کسانش چنان می شود که نه با زبانش سخن می گوید و نه با گوشش می شنود ]تنها[ چشم خود را به نظر کردن در چهره های آنان می چرخاند، حرکات زبان آنها را می بیند ]ولی[ کلام آنها را نمی شنود. باز هم شدت التصاق و چسبندگی مرگ بیشتر می شود تا آنکه چشمش را هم می گیرد، چنانکه گوشش را گرفته بود ]دیگر چیزی را نمی بیند[ و جان از جسدش خارج می گردد ]در آن حال[ او مرداری می شود در میان کسانش که از وی وحشت می نمایند و از نزدیک شدن به او دوری می کنند! نه گریه کننده ای را همراهی می نماید و نه خواننده ای را پاسخ می دهد. پس از آن ]جنازه ی[ او را حمل می کنند به سوی شکافی یا محلی از زمین ]قبر[ می آورند و او را در آن ]تنها گذارده[ و به عملش می سپارند و از دیدارش دست می کشند».

منابع

  • سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره قیامت – از صفحه 657 تا 659

کلید واژه ها

احتضار امام علی (ع) نهج البلاغه مرگ

مطالب مرتبط

پندهای امام علی علیه السلام در آمادگی برای مرگ حالات محتضر در کلام علی علیه السلام سخنان امام علی علیه السلام درباره آغاز آفرینش دیدار شخص محتضر با پیامبر اکرم و امام علی علیه السلام تفسیر آیاتی از سوره قیامت درباره سختی جان دادن چگونگی حضور معصومین (ع) بر بالین محتضر حضور ائمه معصومین بر بالین محتضر با توجه به روایات

اطلاعات بیشتر

تفسیر آیاتی از سوره قیامت درباره سختی جان دادن

ابزار ها