در قرآن مساله "اسراء" یعنى سفر شبانه پیامبر (ص) از مسجدالحرام به مسجد اقصى (بیت المقدس) که مقدمه اى براى معراج بوده است بیان شده، این سفر که در یک شب و مدت کوتاهى صورت گرفت حد اقل در شرایط آن زمان از طرق عادى به هیچوجه امکان پذیر نبود، و جنبه اعجاز آمیز و کاملا خارق العاده داشت. نخست مى گوید: «سبحان الذی أسرى بعبده لیلا من المسجد الحرام إلى المسجد الأقصى؛ منزه است آن خداوندى که بنده اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجد اقصى برد.» (اسراء/ 1)
این سیر شبانه خارق العاده: "به خاطر آن بود که بخشى از آیات عظمت خود را به او نشان دهیم" (لنریه من آیاتنا) و در پایان اضافه مى کند "خداوند شنوا و بینا است" (إنه هو السمیع البصیر). اشاره به اینکه اگر خداوند پیامبرش را براى این افتخار برگزید بى دلیل نبود، زیرا او گفتار و کردارى آن چنان پاک و شایسته داشت که این لباس بر قامتش کاملا زیبا بود، خداوند گفتار پیامبرش را شنیده و کردار او را دیده و لیاقتش را براى این مقام پذیرفته بود.
بعضى از مفسران این احتمال را نیز در جمله فوق داده اند که منظور از آن تهدید منکران این اعجاز است که خداوند سخنانشان را مى شنود و اعمالشان را مى بیند و از توطئه آنها آگاه است. این آیه در عین فشردگى بیشتر مشخصات این سفر شبانه اعجاز آمیز را بیان مى کند:
1- جمله "اسرى" نشان مى دهد که این سفر، شب هنگام واقع شد، زیرا "اسراء" در لغت عرب به معنى سفر شبانه است، در حالى که کلمه "سیر" به مسافرت در روز گفته مى شود.
2- کلمه "لیلا" در عین اینکه تاکیدى است براى آنچه از جمله "اسراء" فهمیده مى شود، این حقیقت را نیز بیان مى کند که این سفر، به طور کامل در یک شب واقع شد، و مهم نیز همین است که فاصله میان مسجدالحرام و بیت المقدس که بیش از یکصد فرسخ است و در شرائط آن زمان مى بایست روزها یا هفته ها به طول بیانجامد، تنها در یک شب رخ داد.
3- کلمه "عبد" نشان مى دهد که این افتخار و اکرام به خاطر مقام عبودیت و بندگى پیامبر (ص) بود، چرا که بالاترین مقام براى انسان است که بنده راستین خدا باشد، جز بر پیشگاه او جبین نساید، و در برابر فرمانى جز فرمان او تسلیم نگردد، هر کارى مى کند براى خدا باشد و هر گام برمى دارد رضاى او را بطلبد.
4- همچنین تعبیر به "عبد" نشان مى دهد که این سفر در بیدارى واقع شده. و این سیر جسمانى بوده است نه روحانى، زیرا سیر روحانى معنى معقولى جز مساله خواب یا حالتى شبیه به خواب ندارد، ولى کلمه "عبد" نشان مى دهد که جسم و جان پیامبر (ص) در این سفر شرکت داشته، منتها کسانى که نتوانسته اند این اعجاز را درست در فکر خود هضم کنند احتمال روحانى بودن را به عنوان توجیهى براى آیه ذکر کرده اند، در حالى که مى دانیم اگر کسى به دیگرى بگوید من فلان شخص را به فلان نقطه بردم مفهومش این نیست که در عالم خواب یا خیال بوده یا تفکر اندیشه او به چنین سیرى پرداخته است.
5- آغاز این سیر "مسجدالحرام" در مکه و انتهاى آن "مسجدالاقصى" در "قدس" بوده است. البته در اینکه پیغمبر (ص) از کنار خانه کعبه به این سیر پرداخت و یا در خانه یکى از بستگانش بود، (و از آنجا که به همه شهر مکه گاهى به عنوان احترام، مسجدالحرام گفته مى شود این تعبیر در آیه ذکر شده است) در میان مفسران گفتگو است، ولى بدون شک ظاهر آیه این است که مبداء سیر او مسجدالحرام بوده است.
6- هدف از این سیر، مشاهده آیات عظمت الهى بوده، همانگونه که دنباله ی این سیر در آسمانها نیز به همین منظور انجام گرفته است تا روح پر عظمت پیامبر (ص) در پرتو مشاهده آن آیات بینات، عظمت بیشترى یابد، و آمادگى فزونترى براى هدایت انسانها پیدا کند، نه آن گونه که کوته فکران مى پندارند که پیامبر (ص) به معراج رفت تا خدا را ببیند!، به گمان اینکه خدا محلى در آسمانها دارد!! به هر حال پیامبر (ص) گرچه عظمت خدا را شناخته بود، و از عظمت آفرینش او نیز آگاه بود، "ولى شنیدن کى بود مانند دیدن"! در آیات سوره نجم که به دنباله این سفر، یعنى معراج در آسمانها اشاره مى کند نیز مى خوانیم «لقد رأى من آیات ربه الکبرى؛ او در این سفر آیات بزرگ پروردگارش را مشاهده کرد.» (نجم/ 18)
7- جمله "بارکنا حوله" بیانگر این مطلب است که مسجدالاقصى علاوه بر اینکه خود سرزمین مقدسى است اطراف آن نیز سرزمین مبارک و پربرکتى است و این ممکن است اشاره به برکات ظاهرى آن بوده باشد، چرا که مى دانیم در منطقه اى سرسبز و خرم و مملو از درختان و آبهاى جارى و آبادیها واقع شده است. و نیز ممکن است اشاره به برکات معنوى آن بوده باشد، زیرا این سرزمین مقدس در طول تاریخ کانون پیامبران بزرگ خدا، و خاستگاه نور توحید و خدا پرستى بوده است.
8- جمله ی «إنه هو السمیع البصیر» همانگونه که گفتیم اشاره به این است که بخشش این موهبت به پیامبر (ص) بى حساب نبوده بلکه به خاطر شایستگیهایى بوده که بر اثر گفتار و کردارش پیدا شد و خداوند از آن به خوبى آگاه بود.
9- ضمنا کلمه "سبحان" دلیلى است بر اینکه این برنامه پیامبر (ص) خود نشانه اى بر پاک و منزه بودن خداوند از هر عیب و نقص است.
10- کلمه "من" در "من آیاتنا" نشان مى دهد که آیات عظمت خداوند آن قدر زیاد است که پیامبر (ص) با تمام عظمتش در این سفر پر عظمت تنها گوشه اى از آن را مشاهده کرده است.