در تفسیر مجمع البیان از قمى روایت کرده که در تفسیرش در ذیل آیه: «سیقول السفهاء من الناس ما ولئهم عن قبلتهم التى کانوا علیها قل لله المشرق و المغرب یهدى من یشاء إلى صراط مستقیم؛ به زودى بى خردان از مردم خواهند گفت: چه چیز آنان را از قبله اى که بر آن بودند برگرداند؟ بگو: مشرق و مغرب از آن خداست، هر که را خواهد به راه راست هدایت مى کند.» (بقره/ 142) از قول امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: «قبله وقتى از بیت المقدس به سوى کعبه برگردید که رسول خدا (ص) سیزده سال در مکه نماز به سوى بیت المقدس خوانده بود و بعد از مهاجرت به مدینه هم هفت ماه به همان سو نماز خواند آن وقت خدا او را به طرف مکه برگردانید.»
چون یهودیان رسول خدا (ص) را سرزنش مى کردند و مى گفتند: «تو تابع مایى و به سوى قبله ما نماز مى گزارى.» رسول خدا (ص) از این سرزنش دچار اندوهى سخت شد و در نیمه شبى از خانه بیرون شد و به آفاق آسمان نگاه مى کرد منتظر بود از ناحیه خداى تعالى در این خصوص امرى صادر شود فرداى آن شب وقتى هنگام نماز ظهر شد، آن جناب در مسجد بنى سالم بود و دو رکعت از نماز ظهر را خواند که جبرئیل نازل شده، دست به دو شانه آن حضرت گذاشت و او را به طرف کعبه برگردانید و این آیه بر او نازل کرد: «قد نرى تقلب وجهک فى السماء فلنولینک قبلة ترضئها فول وجهک شطر المسجد الحرام؛ ما گردش [جستجوگرانه] رویت را به آسمان [براى تغییر قبله] مى بینیم، پس قطعا تو را به جانب قبله اى که بدان خشنود شوى برمى گردانیم. پس [حالا] روى خود را جانب مسجدالحرام بگردان.» (بقره/ 144) در نتیجه آن جناب دو رکعت از یک نماز را به سوى بیت المقدس، و دو رکعت دیگرش را به سوى کعبه خواند، بعد از این جریان سر و صداى یهود و مردم نفهم بلند شد که چرا از قبله اى که داشت برگردید؟
علامه طباطبایی ره: «روایاتى که هم از طرف عامه و هم خاصه در این داستان در کتب جامع وارد شده، بسیار زیاد است و از نظر مضمون قریب به هم هستند، ولى از نظر تاریخ این جریان مختلفند، بیشتر آنها تاریخ تحویل قبله را در ماه رجب سال دوم از هجرت، یعنى ماه هفدهم از هجرت می دانند و صحیح تر هم همین است.» از طرق اهل سنت درباره اینکه امت اسلام گواه بر مردم و رسول خدا (ص) گواه بر امت است روایاتى آمده که مردم روز قیامت تبلیغ انبیاء را انکار مى کنند خداى تعالى از انبیاء شاهد می خواهد تا اثبات کنند تبلیغ کرده اند (با اینکه خدا عالم تر از هر کسى است) آن گاه امت محمد (ص) را می آورند و ایشان شهادت می دهند امتهاى دیگر مى پرسند: شما از کجا به دست آورده اید که پیغمبر ما رسالت خود را تبلیغ کرده؟ مى گویند: ما این معنا را از کتاب آسمانیمان به دست آوردیم که خداى تعالى به زبان پیامبر صادقش در آن خبر داد: که انبیاء گذشته رسالت خود را تبلیغ کردند. بعد محمد (ص) را مى آورند تا از حال امتش بپرسند، آن جناب امت را تزکیه مى کند و به عدالتشان شهادت می دهد، اینجاست که خداى سبحان فرموده: «فکیف إذا جئنا من کل أمة بشهید؛ پس چگونه است [حالشان] آنگاه كه از هر امتى گواهى آوريم.» (نساء/ 41)
علامه طباطبایی: «مفاد این روایت را اخبار دیگرى تایید مى کند، که سیوطى آن اخبار را در تفسیر الدرالمنثور و غیر او نیز آورده اند.» چیزى که در این روایات به نظر درست نمى رسد این است که پیامبر اسلام تمامى امت را تزکیه و تعدیل نکرده و معنا ندارد که در قیامت همه را تزکیه و تعدیل کند، مگر اینکه به منظور تزکیه و تعدیل جمعى از امت باشد نه همه، وگرنه روایات نامبرده مطلبى بر خلاف ضرورت اثبات مى کند، ضرورت کتاب و سنت هر دو. آخر چطور ممکن است رسول خدا (ص) فجایع و جنایاتى را که افرادى از امت اسلام مرتکب شدند تجویز کند؟ و بر آن جنایات صحه بگذارد؟ جنایاتى که حتى نمونه اش هم در امت هاى گذشته رخ نداد؟ و چطور آن جناب طاغیان و فرعونهاى این امت را تزکیه و تعدیل مى کند؟ و آیا این روایات طعن بر دین حنیف و بازیگرى با حقایق این ملت بیضاء نیست؟! قطعا هست، علاوه بر اینکه این روایات گفتگو از شهادت نظرى دارد، نه شهادت تحمل، چون امت اسلام در زمان انبیاء گذشته حاضر نبودند، تا ببینند آیا رسالت خود را تبلیغ مى کنند یا نه؟ و شهادت نظرى اعتبار ندارد.
در تهذیب از ابى بصیر از یکى از دو امام باقر و صادق (ع) روایت کرده که گفت: «به آن جناب عرضه داشتم: آیا خداى تعالى به رسول خدا (ص) دستور داده بود که به سوى بیت المقدس نماز بگزارد؟ فرمود: بله، مگر نمى بینى خداى سبحان فرموده: «و ما جعلنا القبلة التی کنت علیها إلا لنعلم من یتبع الرسول ممن ینقلب على عقبیه؛ قبله اى را كه [چندى] بر آن بودى مقرر نكرديم جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مى كند از آن كس كه از عقيده خود برمى گردد بازشناسيم.» (بقره/ 143)»
علامه ی طباطبایی ره: «مقتضاى این حدیث این است که جمله ی: (التی کنت علیها) صفت قبله باشد، و مراد به قبله، بیت المقدس باشد، و اینکه آن قبله اى که رسول خدا (ص) رو به آن مى ایستاده، همان بیت المقدس بوده باشد و همین معنا را سیاق آیات تایید مى کند که بیانش گذشت.»
از اینجا آن روایتى هم که از امام عسکرى (ع) نقل شده تایید می شود، چون آن جناب فرموده: «مردم مکه هواى قبله شدن کعبه را داشتند خداى تعالى با قبله قرار دادن بیت المقدس امتحانشان کرد تا معلوم شود چه کسى بر خلاف هواى نفسش رسول خدا (ص) را پیروى مى کند بر خلاف مردم مدینه که هواى بیت المقدس به سر داشتند و خداى تعالى با برگرداندن قبله دستورشان داد با هواى نفس خود مخالفت نموده رو به کعبه نماز بگزارند تا باز معلوم شود چه کسى پیروى رسول خدا (ص) مى کند؟ و چه کسى مخالفت می نماید؟ که هر کس او را بر خلاف میل درونیش اطاعت کند، مصدق او و موافق او است.»
با این حدیث فساد گفتار دیگرى نیز روشن مى گردد و آن این است که جمله ی (التی کنت علیها) مفعول دوم براى کلمه (جعلنا) است و معناى آیه این است که ما قبل از بیت المقدس قبله را کعبه اى که (کنت علیها) نکردیم، استدلال کرده است به جمله (إلا لنعلم من یتبع الرسول) که حاصل معنا چنین می شود "ما قبل از بیت المقدس کعبه را که الان رو به آن هستى قبله نکردیم مگر براى اینکه بفهمیم چه کسى رسول را پیروى مى کند" لکن این حرف بیهوده است زیرا همانطور که قبلا گفتیم سیاق بر خلاف آنست.
در کتاب فقیه آمده که رسول خدا (ص) سیزده سال در مکه و نوزده ماه در مدینه به طرف بیت المقدس نماز خواند بعد که یهودیان سرزنش کردند که تو تابع قبله ما هستى و اندوه شدیدى بر او مسلط شد، در دل شب از خانه بیرون آمد و رو به اطراف افق بگردانید، فرداى آن شب هم نماز صبح را رو به بیت المقدس خواند و هم دو رکعت از نماز ظهر را، سر دو رکعتى جبرئیل آمد، و گفت: «قد نرى تقلب وجهک فی السماء، فلنولینک قبلة ترضاها، فول وجهک شطر المسجد الحرام» (بقره/ 144) آن گاه دست آن جناب را گرفته رو به کعبه اش کرد، مردمى هم که پشت سرش به نماز ایستاده بودند رو به کعبه شدند، به طورى که زنان جاى فعلى مردان قرار گرفتند و مردان جاى فعلى زنان، و این نماز ظهر اولش به سوى بیت المقدس و آخرش به سوى کعبه واقع شد، بعد از نماز ظهر خبر به مسجدى دیگر در مدینه رسید، اهل آن مسجد دو رکعت از عصر خوانده بودند، دو رکعت دیگر را به طرف کعبه برگشتند، آنها نیز اول نمازشان به سوى بیت المقدس و آخرش به سوى کعبه شد، و مسجد قبلتین، همان مسجد است.
علامه طباطبایی ره: «قمى هم نظیر این را روایت کرده و گفته: که رسول خدا (ص) خودش (در مدینه)، بلکه در مسجد بنى سالم نماز می خواند که این جریان واقع شد.» در تفسیر قمى از امام صادق (ع) روایت آورده که در تفسیر آیه «الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه؛ كسانى كه به ايشان كتاب [آسمانى] داده ايم همان گونه كه پسران خود را مى شناسند او [=محمد] را مى شناسند.» (بقره/ 146) فرموده: «این آیه درباره یهود و نصارى نازل شد، خداى تعالى در آن مى فرماید: "آنهایى که کتابشان دادیم، او را مى شناسند- یعنى رسول خدا را- همانطور که فرزندان خود را مى شناسند" و این بدان جهت است که خداى عز و جل در تورات و انجیل و زبور، صفات رسول خدا (ص) و صفات اصحابش و مهاجرتش را ذکر کرده بود و همان را در قرآن حکایت کرده، که «محمد رسول الله، و الذین معه أشداء على الکفار، رحماء بینهم، تراهم رکعا سجدا، یبتغون فضلا من الله و رضوانا، سیماهم فی وجوههم من أثر السجود، ذلک مثلهم فی التوراة، و مثلهم فی الإنجیل؛ محمد (ص) فرستاده خداست و کسانى که مصاحب او هستند بر کفار دشمنانى بیرحم، و در بین خود مهربانان هستند، ایشان را مى بینى که همواره در رکوع و سجودند و همه در پى بدست آوردن فضل خدا و خشنودى اویند، نشانه هاشان از اثر سجده در پیشانى نمایان است، این است مثل آنان در تورات و همین است مثل آنان در انجیل.» (فتح/ 29)
پس صفات رسول خدا (ص) و اصحابش در تورات بوده و وقتى خدا او را مبعوث فرمود، اهل کتاب او را شناختند، هم چنان که خود قرآن مى فرماید: «فلما جاءهم ما عرفوا کفروا به؛ همين كه آنچه [كه اوصافش] را مىشناختند برايشان آمد انكارش كردند.» (بقره/ 89)